محمد ش.
محمد ش.
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

مغازه خودکشی

یک فانتزی. به غایت سیاه. بی نهایت تکان دهنده.

این رمان نسبتا کوتاه اثری از ژان تولی است. نویسنده، طراح و کارگردان فرانسوی، که در سال ۱۹۵۳ به دنیا آمد. مشخصا و مطمئنا معروف ترین رمان های ژان تولی همین مغازه خودکشی است. مغازه خودکشی در سال ۲۰۰۷ منتشر گشت. تا کنون به زبان های بسیار زیادی برگردان شده است.

برجسته ترین و واضح ترین موتیف داستان در سراسر کتاب همان طور که از نام کتاب بر می آید حضور بسیار زیاد مرگ است. مغازه خودکشی داستانی دارد درباره مردن. مردن افرادی که دیگر امیدی برای زندگی ندارند و می‌خواهند به زندگی خود پایان دهند. و بالطبع در مقابل حضور مرگ، تلاش برای ساختن امید به زندگی. نبردی که می خواهد خود را سخت نمادین جلوه دهد و مجموعه قابل توجهی از شوخی‌های ظریف را به وجود آورده است که در نهایت امر قصد آن را دارد که خواننده را به اصطلاح میخ کوب کند.

“رمان عجیب ژان تولی، نویسنده و فیلم‌ نامه ‌نویس فرانسوی، هجوی است تمام‌ عیار درباره‌ ی مرگ و امید. رمان درباره‌ ی یک دکان فروش ابزار و ادوات خودکشی است. همه ‌جور خنزر پنزری در آن یافت می‌شود. از انواع سم تا طناب ‌های دار، از انواع سلاح‌ های کمری مناسب برای انتحار تا ویروس ‌های کشنده. یک فروشگاه منحصر به فرد در زمان و مکانی نامعلوم."

خانواده تواچ مغازه‌ دارند. مغازه ای که فقط می‌ توان درباره اش گفت عجیب. شعاری هم دارد. این شعار:

«آیا در زندگی شکست خورده‌اید؟ لااقل در مرگ‌تان موفق باشید.»

نام مغازه آن ها هم نام است با نام خود کتاب: مغازه خودکشی. که فرار است در آن به افرادی که قصد خودکشی دارند خدمات ارائه شود. خانواده تواچ حتی به مشتریان خود مشاوره خودکشی هم می‌ دهند و انواع و اقسام روش ‌های مختلف برای پایان دادن به زندگی فلاکت ‌بارشان را به آن ‌ها پیشنهاد می‌کنند.

“وقتی به اتاق‌خوابش برگشت، زنش به بالشت تکیه داده بود و مجله می‌خواند. زن پرسید «کی بود؟»

«نمی‌دونم. یه بیچاره‌ای که تفنگش گلوله نداشت. چیزی رو که دنبالش بود از توی جعبه‌ی مهمات پیدا کردم و به‌ش دادم. دیگه می‌تونه مغزش رو بترکونه. داری چی می‌خونی؟»

«آمار پارساله: هر چهل دقیقه یک خودکشی، صد و پنجاه هزار اقدام به خودکشی که فقط دوازده هزارتاش به مرگ منجر می‌شه. باورنکردنیه.»

«آره همین‌طوره. چه‌قدر آدم هست که می‌خوان راحت بشن و موفق نمی‌شن… خوشبختانه ما واسه‌ی این کار این‌جاییم. چراغ رو خاموش کن عزیزم.» "

جالب است که نام های اعضای خانواده تواچ هرکدام یادآور افراد سرشناسی است که خودکشی کرده‌اند.

اما در مقابل همه سیاهی ای که در رمان وجود دارد، آلن، پسر خانواده، نوری ست در تاریکی. آقا و خانم تواچ از دست لبخند هاو خوش‌بینی های آلن به تنگ آمده‌اند و حتی وقتی پیشنهاد دیدن اخبار را به او می‌دهند، آلن نکته مثبتی پیدا می‌کند و از ظاهر جدید گوینده اخبار تعریف می‌کند! خانواده تواچ نسل‌های زیادی مغازه خودکشی را اداره کرده‌اند و تا به حال هیچ‌کدام از آن‌ها به زندگی امید نداشته‌اند. حتی خواهر و برادر آلن به پدر و مادر خود اعتراض می‌کنند که: پس ما کِی می‌توانیم خودکشی کنیم؟

بیش از این نمی گویم. خودتان ادامه را بخوانید...

فقط براساس این رمان در سال ۲۰۱۲ انیمیشن مغازه خودکشی نیز ساخته شده است که دیدن آن خالی از لطف نیست.

این نوشتار برای چالش کتاب‌خوانی طاقچه نوشته شده‌است.

لینک کتاب در طاقچه

مغازه خودکشیچالش کتابخوانی طاقچه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید