حمید بهرامی
حمید بهرامی
خواندن ۱۴ دقیقه·۲ سال پیش

بررسی و تحلیل ساختار گفتمان از منظر میشل فوکو

حمید بهرامی
حمید بهرامی



چکیده:

ميشل فوکو انديشمندی است که نمی توان به راحتی او را در مقوله ای مشخص و متمايز قرار داد. او پيوسته در حال جدال با گفتار، و در جستجوی زبانی است که آن زبان، زبان عقلِ تفاوت گذار و سلطه گر نباشد. او خواهان زبانی که ديگری بتواند از طريق آن به سخن درآيد. به عقيده او زبان علوم اجتماعی و روش های آن زبان عقل سلطه گر است. او در عوض شکلی از شناخت را مطرح می کند که هدفش متوجه بازسازی جهان بيرون نيست، بلکه می خواهد مفروضات ما را درباره اين جهان آشکار کند ، ساختارگرایی به معنای اولویت بخشیدن به ساختارها در تکوین امور مختلف به صورت هندسه موجود، در تحلیل گفتمان فوکو تجسم یافته است. از نظر فوکو، گفتمان، نه تنها بزرگتر از زبان  است(دیدگاه ساخت گرایان زبانی)، بلکه کل حوزه اجتماعی آدمی را در بر می گیرد و «نظام های معطوف به حقیقت» را بر سوژه ها – فاعلان اجتماعی- تحمیل می سازد. این تحمیل از عاملیت فاعلان اجتماعی فرومی کاهد و باعث می شود تا ما عمل آنها را بتواینم بر اساس مؤلفه های گفتمان معنا کنیم، او نقدهایی جدی به اندیشمندان پیش از خود مطرح کرد و از بسیاری از آن ها نیز تأثیر پذیرفت. این مقاله در پی بررسی مبانی معرفتی دیرینه شناسی او با کنکاش در کلیدواژه های اصلی و مرتبط اندیشه او با این موضوع است. برای دستیابی به این هدف، پس از ارائه نمایی کلی از فوکوی ساختارگرا و بررسی مفاهیمی همچون دیرینه شناسی، اپیستمه و گفتمان به این پرسش ها پاسخ داده می شود: تعریف فوکو از حقیقت چه بود؟ برای دستیابی به حقیقت چه راهی را برگزید؟ آیا فوکو نسبی گرا بود؟ فوکو در چه ساحتی نسبی گرا بود و مبنای نسبی گرایی او چه بود؟ در پاسخ به این پرسش ها می توان گفت دیرینه شناسی فوکو، در باب صدق، انسجام گر است. نظریه انسجام، تعریف حقیقت را منوط به انسجام گزاره و دانش مدنظر با مجموعه ای از گزاره ها می داند.

واژگان کلیدی:
میشل فوکو ، اگزیستانسیالیسم، فردیناند سوسور ، مارکسیست ، روش شناسی ، ساختارگرایی ، دیرینه شناسی ، تبارشناسی ، گفتمان ، متافیزیک ،

مقدمه:

سابقه ی به کار بردن آنچه که امروزه به عنـوان گفتمان (Discourse) بـه فراوانی در تحقیقات حوزه هاي گوناگون به کار گرفته میشود، به گذشته هاي دور باز میگردد. در این تعریف، گفتمان عبارت بود از «عرضۀ منظّم یک موضوع معین در قالب نوشتار یا گفتار»؛اما آثار میشل فوکو به این مفهوم معنایی دیگر بخشید و پس از آثار او، گفتمان به یکی از پرکاربردترین مفاهیم تبدیل شد. در نظر فوکو «گفتمان چیزي است که چیز دیگري (پاره گفتار، مفهوم، تأثیر) را تولید میکند و نه چیزي که در خود و براي خود وجود دارد و به صورتی جداگانه میتوان تحلیلش کرد.» براي فهم گفتمان در اندیشۀ این پساساختارگراي معـروف، باید با دو مفهوم
قدرت و حقیقت نیز آشنا شد؛ چراکه «گفتمان، نقطۀ تلاقی و محل گردهمایی قدرت و دانش است.»
حقیقت: بر خلاف فلاسفه اي که حقیقت را امري استعلایی دانسته و میدانند، فوکو حقیقت را امري نسبی میدانست که «در هر عصر و هر جامعه اي با یکدیگر متفاوت است.» نزد فوکو حقیقت به این دلیل که امري تولیدي است، جنبه اي منفی دارد.
قدرت: برداشتی که فوکو از قدرت دارد، با آنچه در گفتمان علوم سیاسی مطرح است، بسیارمتفاوت است. قدرت در نظر این فرزند ناخلف پساساختارگرایی، هرگز امري بیرونی یا وابسته به اقتصاد و... نیست. در نظر او «قدرت همه چیز است، همه چیز را خلق میکند، واقعیت، قلمرو وحدود و ثغور موضوع، نحوه کاربرد مفهوم صدق یا حقیقت را؛ حتی خود حقیقت نیز بدون تردید یکی از صور قدرت است.»
اما این دو در کنار هم چگونه عمل میکنند؟ به طور خلاصه آنکه در هر گفتمانی قدرت
مسلّط، حقیقت خاص خویش را میسازد، هرچند این حقیقت تنها بازنمایی حقیقی نیست؛ اما این حقیقت درونی شده، تمام بازنمایی هاي دیگر را به حاشیه میراند؛ پس در هر گفتمان، تنها یک حقیقت مطرح است و مشروعیت دارد.
مفهوم صورت گفتمانی نیز از دیگر عناصر نظریۀ گفتمان فوکو است. به اعتقاد او هر گفتمان از صورتهاي گفتمانی متعددي ساخته شده است؛ صورتهایی که شناخت آنها لازمۀ شـناخت گفتمان هر دوره میباشد. از جملۀ این صورتهاي گفتمانی که فوکو از آنها یاد میکند میتوان به صورتهاي گفتمانی تاریخ، فلسفه، نجوم و ... اشاره کرد.

میشل فوکو کیست:

میشل فوکو(1926-1984) در پواتیه
فرانسه به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی او در مدارس دولتی محلی بود و در سال 1948 لیسانس فلسفه از دانشگاه سوربن گرفت و درسال 1950 لیسانس روانشناسی دریافت کرد یک سال بعد فوق لیسانس آسیب شناسی روانی گرفت تا پژوهشی درباره روانپزشکی و بیماری
روانی انجام دهد که منجر به چاپ کتابی با عنوان بیماری روانی و روانشناسی گردید. سپس فوکو در دانشگاه هامبورگ رساله ای درباره دیوانگی نوشته و به اخذ درجه دکتری نائل آمد و در سال 1964 استاد
فلسفه دانشگاه کلرمون در فرانسه شد و سرانجام در دهه 1970 به کولژ دوفرانس رفت و کرسی خویش را از روی عمد «استاد تاریخ نظام های فکری» نامید.
درطول دهه های بعد فوکو شهرت جهانی پیدا کرد و افکار و اندیشه هایش ازجانب اندیشمندان بسیاری مورد شرح و تفسیر قرار گرفت که با تحسین ها و انتقادات بسیاری همراه بود. در تعبیرهای گوناگون، فوکو را با القابی نظیر «فرزند سرکش ساختارگرایی»، باستانشناس فرهنگ غرب، پوچگرا، فیلسوف و ویرانگر
علوم اجتماعی توصیف کرده اند.

زمینه فکری میشل فوکو:

اندیشه‌های فوکو از لحاظ روش‌شناختی، متأثر از ساختگرایی، پدیدارشناسی و هرمنوتیک است. فوکو باحضور در کلاس‌های ژان هیپولیت، هگل‌شناس فرانسوی و مترجم پدیدارشناسی روح، با آرای هگل آشنا شد. از طریق موریس مرلوپونتی و لویی آلتوسر، با مارکسیست آشنا شد و از طریق مطالعة آثار سارتر و فردینان دوسوسور، با اگزیستانسیالیسم و فلسفة زبان آشنا شد. او همچنین علاقة نیچه به رابطة میان قدرت و علم را می‌پذیرد، اما درباره این رابطه تحلیل بسیار جامعه‌شناختی‌تری ارائه می‌دهد.

بیان مسئله:
(روش شناسی-ساختارگرایی-دیرینه شناسی-تبارشناسی-گفتمان)

1-روش شناسی:

فوكو راه خود را در قالب دو روش عرضه ميكند؛ ديرينه شناسي وتبارشناسي.
اين روش هارا نميتوان با قطعيت از هم جدا كرد و گمان برد كه او زماني با روش ديرينه شناسي كارميكرده است و حالا با روش تبارشناسي. در واقع او به تناوب از هر دو روش در كار خوداستفاده كرده است. با اين همه ديرينه شناسي روشي است بيشتر متاثر از ساختارگرايي فرانسوي،و تبارشناسي سخت مرهون آثار نيچه است. از اين رو، فوكو در مقام يك ديرينه شناس در ادعاهاي عيني گرا و علم باور همتايان ساختار گرايش انباز است، حال آنكه در مقام يک تبارشناس به تفكر پساساختارگرايي روي میاورد.
بيشتر آثاري كه فوكو در دهه 1960 منتشر كرد در قالب روش ديرينه شناسي نوشته شده اند؛آثار مهمي مثل "ديوانگي و تمدن" و "نظم چيزها" در اين قالب ميگنجند. ديرينه شناسي شيوه تحليل تاريخي نظامهاي فكري يا گفتار است. به عبارت دقيق تر، وصف آرشيو است؛ اصطلاحي كه فوكو براي اشاره به"نظام كلي شكل گيري و تبديل گزاره هاي موجود در يک دوره خاص،در يك جامعه خاص"به كار برد.
آرشيو هم نظام گوياپذيري گزاره را معين ميكند.
هدف تحليل ديرينه شناسي توصيف آرشيو است، به اين معنا كه در گفتار از چه چيزي
ميتوان سخن گفت، كدام گزار ه ها باقي ميمانند؛ كدام ها ناپديد ميشوند؛ كدام ها بار ديگر به كار ميایند؛ كدام ها سانسور يا سركوب ميشوند؛ كدام اصطلاحات معتبر، كدام مشكوک،كدام بي اعتبار تلقي ميشوند؛ ميان نظام گزاره هاي كنوني و گذشته، يا ميان گفتارهاي فرهنگهاي خودي و بيگانه چه رابطه اي وجود دارد؛ كدام افراد، كدام گروه ها يا طبقات، به نوع خاصي از گفتار دسترسي دارند. هدف غايي اين تحليل گفتار، آشكار كردن معاني پنهان يا حقيقت عميق يا دنبال كردن ريشه گفتار و رسيدن به يك ذهن يا سوژه مبنا نيست؛ بلكه مستند كردن شرايط و تجربه آن و زمينه عملي است كه گفتار در آن به كار گرفته مي شود.

2-ساختارگرایی:

ساختارگرایی به معنای اولویت بخشیدن به ساختارها درتکوین امور مختلف به صورت هندسه موجود، در تحلیل گفتمان فوکو تجسم یافته است. از نظر فوکو، گفتمان، نه تنها بزرگتر از زبان است بلکه کل حوزه اجتماعی آدمی را در بر میگیرد و نظامهای معطوف به حقیقت را بر سوژه های اجتماعی تحمیل میسازد. این تحمیل ازعاملیت فاعل اجتماعی فرو میکاهد و باعث میشود تا ما بتوانیم عمل آنها را بر اساس مولفه های گفتمان معنا کنیم. ازمنظری دیگر، میتوان گفتمان را مجموعه ای از احکام به شمار آورد. احکام از نگاه فوکو، با زبان قابل بیان اند اما صرفاً زبانی نیستند و قابل نفوذ در کل حیات اجتماعی آدمی اند. فوکو، گفتمان را این گونه تعریف میکند: «ما مجموعه اى از احکام را، تا زمانى که متعلق به صورت بندى گفتمانى مشترکى باشند، گفتمان مینامیم.گفتمان، متشکل از تعداد محدودى از احکام است که میتوان براى آنها مجموعه اى از شرایط وجودى را
تعریف کرد.»
گفتمان قالبی است که همه چیز در آن معنا مییابد. انسانها در گفتمان سخن میگویند، در گفتمان به تفاهم میرسند و در گفتمان زندگی میکنند.

3-دیرینه شناسی:

هدف دیرینه شناسی، تحقیق در شرایطی است که در آن سوژهای به عنوان موضوع ممکن شناخت،
ایجاد و ظاهر میگردد. به سخن دیگر دیرینه شناسی، تحلیل شرایط امکان تشکیل علوم اجتماعی است.
در کتاب تولد درمانگاه، از ظهور و تشکیل بدن فرد به عنوان موضوع معاینه و تحلیل علم پزشکی بحث
میشود. از دیدگاه فوکو، پزشکی نخستین گفتمان علمی درباره فرد است. زیرا، نخستین بار در گفتمان
پزشکی بودکه فرد به عنوان موضوع معرفت اثباتی ظاهر شد و تصور انسان به عنوان سوژه و ابژه معرفت
نخستین بار شکل گرفت. در کتاب تولد درمانگاه فوکو، نشانه های آشکاری از توسل به تحلیل ساختاری
وجود دارد.
از نگاه فوکو، علم و دانش نمیتواند خود را از ریشه های تجربی خویش بگسلد تا به تفکر ناب تبدیل
شود بلکه عمیقاً با روابط قدرت درآمیخته، و همپای پیشرفت در اعمال قدرت پیش میرود هر جا قدرت
اعمال میشود دانش نیز تولید میشود.

4-تبارشناسی:

تبارشناسی کاوش معرفت عینی، بنیانهای مطمئن فکری، ذوات، الگوهای معنایی عمیقاً یکپارچه
کننده، و نظریه های کالنی را که تالش میکنند تا بدایت و نهایت تاریخ را در برگیرند، کنار میگذارد. تبارشناسی مدعی آن نیست که موجب پیشرفت علم یا بشریت شود. درحقیقت تبارشناسی برخلاف فرهنگ علمی روشنگری، دستور عمل مثبتی برای بازسازی اجتماعی ارائه نمیکند.تبارشناسی در چهارچوب بینش پساساختارگرایی قرار دارد تا عرف و هنجارهای اجتماعی را بر هم
زند.ارزشش در آن است که جهان بشری را سر تا پا اجتماعی و مستعد تغییر و تنوع شدید اجتماعی تصور میکند. اگر چه تبارشناسی فرض میکند که پیوند نزدیکی میان نهادها و گفتمانها وجود دارد، اما، هدف اصلی آن اختلال در نقش «به هنجارساز» گفتمانهای مسلط است. تبارشناسی آشکار میکند که چگونه دانش مسلط، زندگی انسان را از طریق به هنجار و طبیعی جلوه دادن و بر ساخت هویتهای شخصی و اجتماعی،شکل میدهد.
هدف تبارشناسی این است که یگانگی رویدادها را ثبت کند و در زیر لوای وحدت ساختگی چیزها نه یک منشأ واحد، بلکه تفاوت و پراکندگی و اختلاف و سلطه جویی را برملا کند. بنابراین، تحلیل
تبارشناسی به معنای وظیفه پایان ناپذیر تفسیرگری است زیرا، هیچ معنای پنهان یا شالوده پنهانی در زیر رویدادها و چیزها وجود ندارد، بلکه لایه های دیگری از تفسیر وجود دارد که به واسطه رسوب گذاری، به شکل حقیقت، بداهت و ضرورت درآمده اند و این وظیفه تبارشناسی است که این لایه های سخت را بشکافد.

5-گفتمان:

کلی ترین اصطلاح در اندیشه فوکو گفتمان است. گفتمان؛ شیوه صحبت کردن، نوشتن و فعالیت در راستای قواعد است، و این قواعد با چیدمانها و شرایط اجتماعی- تاریخی مرتبط و همسو هستند. تا پایان سده نوزدهم گفتمان به معنای نظام ارائه بحث در مورد مساله ای خاص به کار میرفت. مجموعه گفتمان ها، نظام گفتمانی را به وجود میاورند و ازترکیب نظام گفتمان درهر دوره صورتبندی دانایی
حاصل میشود پس بررسی و تحلیل گفتمان در حکم بازگشت به صورتبندی دانایی خاص هر دورهای است، بازگشتی از راه
بررسی تفصیلی و تبارشناسانه، یعنی بررسی از راه دسترسی به اسناد آن دوره که فوکو آن را بایگانی (آرشیو) دانایی مینامد.
به عقیده فوکو، گفتمان نقطه تلقی و محل گردهمایی دانش وقدرت است و هر رشته خاص از دانش در هر دوره تاریخی مجموعه ای از قواعد و قانون های سلبی و ایجابی را دارد که معین میکند درباره چه
چیزهایی می توان بحث کرد و درباره چه چیزهایی نمیتوان وارد بحث شد.
فوکو معتقد است که این گفتمان است که در هر دوره موضوع خاص خود را معین میکند و گفتمان است که مولف را پدید میاورد نه اینکه مولف پدیدآورنده گفتمان باشد. کار بست های گفتمانی
متفاوت دریک صورتبندی دانایی ویژه، موقعیت های خاصی برای مولف یا ذهن اندیشنده یا سخنگو (سوژه) ایجاد
میکند و سوژه امکان مییابد تا فقط به گونه ای خاص درباره چیزهای خاص بنویسد و حرف بزند و این مطلقاً به معنای «بیان نظر خود»نیست. پس گفتمان را نمیتوان بیان و تحقق اندیشه ها و حاصل آگاهی سوژه دانست. برعکس، گفتمان تمامیتی است که در آن پراکندگی و پاشیدگی سوژه آشکار میشود و این کار بست های گفتمانی است که به واقعیت شکل میدهد و از این راه است که دانش در خدمت قدرت قرار میگیرد و بر عکس، هر دانشی از این راه پیشفرض مناسبات قدرت را مطرح میکند و بدان سامان میدهد.

نتیجه:

فوکو به طور ماهرانه ای به تلفیق آرا و اندیشه های معاصران و پیشینیان پرداخته و با روش شناسی خاص خود سبک جدیدی را در فلسفه و جامعه شناسی پایه گذاری کرد. وی از دیدگاه نیچه، هایدگر، سارتر ، فروید ،الکان و ... استفاده کرده و در جهت تلفیق این دیدگاه ها میکوشد. بخش
زیادی از نظریه ها و روش نیچه از قبیل تبارشناسی، چندگانگی حقیقت، تغییر پذیری پیکر انسان، موضوع
معلول قدرت را گرفته و با مضامینی از ایده های هایدگر تلفیق میکند. مفاهیم و ایده های برگرفته از
رویکرد هایدگر عبارتند از: شناس و شناخته شدن انسان، رویگردانی از متافیزیک و غیره. فوکو همچنین
ایده تغییر هستی انسان را از هایدگر اقتباس کرده و با تعیین زمان و تاریخ آن را عملیاتی میسازد. فوکو با
به کارگیری مفاهیم و ایده های مختلف از اندیشمندان مختلف، چنان عمل میکند که از یک سو با همه
آنها متفاوت شده و شهرت جهانی مییابد و از سوی دیگر، در موارد جزئی اشتراکاتی با آنها دارد. شاهد این سخن آن است که، فوکو از نظریه عقلانیت وبر بهره میگیرد اما به جای
اینکه مانند وبر عقلانیت را قفس آهنین تلقی کند همیشه مقاومتی در برابر آن تصور میکند. همچنین
افکار مارکسیستی نیز در کار فوکو پیدا میشوند ولی خودش را به اقتصاد محدود نمیکند و بر طیفی از
نهادها تاکید میورزد. فوکو از علم تاویل استفاده میکند وی با حقیقت ژرف و غایی کاری ندارد و برای
او تنها لایه هایی از واقعیت وجود دارند که پیوسته باید کنار زده شوند. در نتیجه، آثار فوکو گذشته از
گستردگی، پرمایه و پذیرای انواع تفسیر هاست. به گونه ای که خود فوکو بیان داشته که «از من نپرسید
کی هستم و از من نخواهید همان کس باقی بمانم». این موضوع نشان دهنده این است که
فوکو در زندگی حرفه ای خود بارها به گونه اساسی تغییر موضع داده است.
باستانشناسی دانش فوکو درصدد پیدا کردن یک رشته از قواعد شکل گیری است که شرایط امکانپذیری همه آن چیزهایی را تعیین میکند که میتوان در چهارچوب یک بحث معین دریک زمان مشخص
گفت. فوکو در آثاری چون؛ نظم اشیا و دیرینه شناسی علوم انسانی تقریبا ساختارگرا بوده و لیکن در آثار
بعدی خود در خصوص زندان ها و جنسیت به سوی یک موضع تبعیدی حرکت کرده است. فوکو گر چه ساختارگرا نبوده ولی بر این باور بود ساختار گرایی پیشرفته ترین موضع فکری در علوم انسانی است. خود
فوکو اعلام داشت عنوان فرعی کتاب نظم اشیا، دیرینه شناسی ساختار گرایی بوده است.
میتوان گفت که اگر چه فوکو سخت تحت تاثیر سبک ساختار گرایی رایج در فرانسه بود، لیکن، هیچ
گاه نظریه ای درباره گفتمان وضع نکرده، بلکه در پی توصیف اشکال تاریخی رویه ها و کردارهای گفتمانی
بوده است. آثار فوکو در پرتو زمینه های فکری موجود در فضای فکری فرانسه قرائت شده اند به همین
دلیل، برخی محققان، فوکو را یک «نو ساختار گرا» نامیده اند اما اساساً، او را پساساختارگرا میدانند. اما
محققانی نظیر؛ دریفوس و رابینو با این نوع دسته بندی آثار فوکو به شدت مخالف اند و اعتقاد دارند او دائماً
در تلاش بوده است از چارچوب شیوه های موجود در مطالعه نوع بشر فراتر رفته، و از سنت های فکری
مختلف تفسیر واحدی به دست میدهد.

منابع:

اسمارت، ب. 1389 میشل فوکو. ترجمه: ل، جوافشانی و دیگری. تهران: نشر کتاب آمه.

برنز، ا. 1381 میشل فوکو. ترجمه: ب، احمدی. تهران: ماهی. چاپ دوم.

كالر، جاناتان، 1382 نظريه ادبي، ترجمه فرزانه طاهري، تهران، نشرمركز.

فوكو، ميشل، 1388 نيچه، فوكو، ماركس، ترجمه افشين جهانديده و ديگران، تهران،
هرمس.

Cuff, E. C. & Harrock, W. W. & Francis, D. W. (1998). Perspectives in Sociology. London
and New York: Routledge. Fourth Edition

نوشته و گردآوری کننده :
حمید بهرامی

میشل فوکوعلوم اجتماعیتئاترآموزش بازیگریبازیگر
نویسنده،طراح صحنه،کارگردان، بازیگر ،مدرس دانشگاه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید