ویرگول
ورودثبت نام
علی رضا کیهان
علی رضا کیهان
خواندن ۴۰ دقیقه·۲ سال پیش

انسان متمدن در حکومت های متمرکز،غیرمتمرکز و تلفیقی-استعمار وارونه

انسان متمدن

در حکومت های متمرکز،غیرمتمرکز و تلفیقی

به قلم: علی رضا کیهان

نظریه پرداز علوم اجتماعی و مدرس دانشگاه


مطالب ذیل ( و کلیه مطالب درج شده در این وب سایت)، بر اساس درک از محیط اجتماعی پیرامون و جهان بینی های حقیقی اینجانب در طول سفر به دور دنیا نگاشته شده است.

با توجه به عدم علاقه مندی نگارنده به کسب تحصیلات آکادمیک و دانشگاهی ( تاکنون ) و رضایت به مدرک دیپلم علوم تجربی، نظریه ها و مطالب حاصل هیچ گونه مطالعه یا تاثیر پذیری از ایده ها و اندیشه های مختلف نبوده و به صورت کاملا ( بکر و دست اول )از منظر یک نظریه پرداز علوم اجتماعی، قابل ملاحظه می باشد.


فهرست مطالب:

شکل گیری تمدن

شکل گیری قوانین

شکل گیری حکومت

حکومت های متمرکز

پایان اداره ارادتی حکومت ها

حکومت های غیر متمرکز

حکوکت های تلفیقی

جمهوریت

انقلاب صنعتی

و

استعمار وارونه

به نام خداوند به پادارنده مقدرات و انسان به پاک کننده مقدورات

موضوع کتاب:

حکومت های متمرکز ،

غیرمتمرکز(فدرالی یا ایالتی) تلفیقی

مقدمه:

انسان ها از ابتدای خلقت تا دوره پارینه سنگی، در گروه های دو تا چهار نفره زندگی میکردند.

نیاز به آب،آتش و ابزارهای اولیه شکار،انسانهای اولیه را نیازمند به معاشرت و داد وستد نمود .

یکی از دلایل نزدیکی و همبستگی انسان های اولیه،ترس بود.

ترس از اتفاق های طبیعی.مانند:طلوع و غروب خورشید -رعد و برق-بارن-طوفان،باعث شد تا انسانها به یکدیگر پناه ببرند و اجتماعات کوچکتر،به اجتماعات بزرگتر تبدیل گردد.

در گذر طولانی زمان،جمع های دو تا چهار نفره تبدیل به اجتماعات بزرگتری گردید و انسانهای اولیه با سرعتی بسیار کم، به زندگی اجتماعی روی خوش نشان دادند و پس قرار گرفتن جمع های کوچک از افراد گوناگون، به این نتیجه رسیدند که می‌توانند در کنار یکدیگر نیز زندگی کنند.

به همین صورت جوامع بسیار کوچک شکل گرفت.

همین جوامع بسیار کوچک، هر چند که از تعداد افراد محدودی تشکیل می شدند ولی در بین خود قوانینی وضع می کردند تا نظم برقرار شود.

** تقسیم منابع، از نخستین دستاوردهای ایجاد قوانین بشری بود.**

حاصل این فرایند،یعنی : وضع قوانین اولیه در جهت برقراری نظم و تقسیم منابع ،عامل شکل گیری تفکر تمدن بود.

در حقیقت،تفکر تمدن،از یکجا نشینی در کنار رود ها و آغاز کشاورزی در آنجا شکل گرفت.

به مرور زمان،در مکان های یکجا نشین، شهرها بوجود آمدند تا داد و ستد برقرار گردد. با ایجاد جمعیت،شهرها،مکانی برای تجارت شد و داد و ستد رونق گرفت.

زندگی جمعی، اکنون به یک ابزار برای اتحاد قلبی نیاز داشت و آن،ساخت معابد،حضور خدایان و ظهور کاهنان جهت نگهداری از خدایان در معابد بود.

با وجود ایجاد زیست شهری،هنوز گروه های زیادی در غارها یا بیابان ها سکونت داشتند و برای رفع نیاز خود،به شهرها حمله میکردند.

از این رو،نیروهای نظامی جهت دفاع از شهرها شکل گرفت و تفکر ایجاد تمدن و ظهور نظم به تدریج قوت گرفت.

در واقع تمدن بشر در طول زمان و با افزایش جمعیت، برای برقراری عدالت، نیازمند نظم گردید و برای ایجاد نظم احتیاج به قوانین داشت.

بنابراین،میتوان تمدن را این گونه تعریف کرد:

** نتیجه فرایند دوران گذارانسان اولیه از زندگی بدوی به زندگی قانون مند، تمدن نامیده میشود .**

بنابراین قوانین هرچند ساده، وضع شدند تا نظم پدیدار شود و سپس عدالت برقرار گردد.

بشر متمدن در ابتدای زندگی اجتماعی،جهت دسترسی به امکانات اولیه زندگی،نیاز به ارتباط با دیگر هم نوعان خود و ایجاد تفکر عدالت پیدا کرد.

او برای اثبات حسن نیت خود، احتیاج به تصمیم برای جلوگیری از خون و خونریزی داشت.

پس چیدمان مسیر تمدن سازی را به این ترتیب میتوان تعریف کرد :

انسان متمدن برای ادامه زندگی اجتماعی،نیاز به عدالت داشت.

برای عدالت احتیاج به نظم بود.

و برای نظم، احتیاج به قانون بود.

و اکنون با افزایش جمعیت جوامع بشری، انسان متمدن برای ضمانت اجرای قوانین، احتیاج به یک پارامتر بسیار مهم داشت. یک پارامتر جدی که لازمه بشر متمدن شده بود و آن **حکومت** بود.

بشر متمدن، حکومت را بنا نهاد تا در سایه آن، قوانین را وضع نماید و قوانین، نظم را به وجود آورند و نظم، موجب عدالت گردد.

قانون اولیه نظم و مقررات اجتماعی را حمورابی، پادشاه بابل در 3800 قبل از میلاد در بابل به صورت کتیبه ای سنگی در مرکز شهر،برای اطلاع مردم از اجرای قانون، بنا نهاد .

در این کتیبه،قوانین نسبتا کاملی از مناسبات اجتماعی،اخلاقی و نظامی به صورت ابتدایی وضع گردید و مقدار مجازات عدم رعایت قوانین، مانند: رعایت حقوق اجتماعی دیگر انسانها،آسیب رساندن به یکدیگر،اتهام زدن به دیگران و... با جزییات،ذکر گردید.

این تغییر رویکرد بشر متمدن به سمت قانون گذاری از روم، یونان و سپس از ایران آغاز گردید.

برخلاف تصور، که به نظر میرسد آغاز پیدایش حکومت ها، شکل متمرکز آن، مورد نظر پادشاهان و حاکمان بوده است، اولین حکومت ها ، به صورت غیر متمرکز، در یونان شکل گرفت. به این علت که یونان از جزایر مختلف و پراکنده تشکیل می شد .

علی رضا کیهان

مردادماه 1401

پیدایش حکومت ها

1:متمرکز

2:غیر متمرکز

3:تلفیقی

1: حکومت های متمرکز

همانگونه که گفته شد، حکومت ها به سه دسته:

متمرکز، غیرمتمرکز و تلفیقی تقسیم بندی می شوند.

در مورد حکومت های متمرکز،ما میتوانیم تعبیر هرمی را برای آنها انتخاب نماییم.

در واقع، در حکومت های متمرکز، حاکمیت، تفکرات خود را زیر مجموعه های خود و آنها هم به زیرمجموعه‌های خود، و همین گونه تا آخر، تفکرات حاکمیت تعمیم می یابد.

ما در مورد ایدئولوژی یا تفکرعقیدتی راس هرم یا راس حاکمیت در حکومت های متمرکز صحبت نمی‌کنیم.

ما در مورد <<تاثیر انکار ناپذیر تفکر راس حاکمیت>> در امور کشور، شهر و جامعه صحبت می‌کنیم.

در مورد خود رای بودن حاکمیت صحبت نمی‌کنیم. این حرف از اساس اشتباه است.

در مورد یک رنگ شدن در جامعه صحبت می‌کنیم. یک رنگ شدن جامعه شهری و اجتماعی.

به طور مثال:

اگر حاکمیت یا راس هرم حاکمیت، به رنگ زرد علاقه داشته باشد، بدون هیچ دستورالعمل و قانونی، به دلیل وابستگی یا ارادت قاعده های پایین هرم نسبت به حاکمیت بالا دستی، درسطح ظاهری جامعه، رنگ زرد را زیاد می بینید.

بدون هیچ دلیلی، پس از مدتی رنگ زرد تبدیل به ارزش خواهد شد و اگر شما با رنگ زرد مخالفت کنید، عقیده شما به یک‌ جور ضد ارزش نسبت به نظرات حکومت، تلقی خواهد گردید.

حتی ممکن است راس هرم حاکمیت نیز هیچ مشکلی با نظر مخالف شما نداشته باشد. ولی زنگ مخالفت با شما،از قاعده های پایین هرم حاکمیت به صدا در خواهدآمد.

در واقع در حکومت های متمرکز ،برای حاکمیت،یک نتیجه بسیار دلچسب خواهد بود و آن، این است که مردم، خودشان و دیگران را در جهت تفکرات حاکمیت کنترل و ارزش گذاری می کنند.

بدون اینکه حتی این موضوع به قانون تبدیل شده باشد.

در واقع، یک رای شدن و یک رنگ شدن، فرصتی برای تغییر باقی نمی گذارد.

این موضوع در قرون قبل نیز اتفاق افتاده و تا اکنون نیز ادامه دارد.

در حکومت های متمرکز، نظر راس هرم حاکمیت ،خواه در جهت منافع جامعه و خواه خلاف جهت منافع جامعه، تاثیر صد در صدی بر اتفاقات جامعه خواهد داشت.

در این بخش، به مطلب 35مبحث جامعه شناسی در <کتاب تفاسیر بنیادین از دیدگاه تجربه> به قلم نگارنده همین کتاب مراجعه مینمایم:

اختیار مزرعه دهکده، هنوز در دستان من است ؛

یک نفر که

?من از او‌ خوشم می آمد ?

«ادعا »»کرد که کشاورزی میداند. با اینکه از این حرفش مطمئن نبودم ،اختیار مزرعه را به او سپردم . زیرا ?من از او‌ خوشم می آمد ?.

پس از یک سال ،هیچ محصولی بدست نیاورد . با وجود بارش باران فراوان و پر آب شدن آب تمام چاه ها و قنات ها، تمام زمین های حاصل خیز را به آتش کشید و تمام آب مزرعه را هدر داد و جز خسارت ، چیزی به ارمغان نیاورد .

از سر بی ادبی و‌پرروئی ، بلد هم نبود عذر خواهی کند.در واقع لازم نبود عذر خواهی کند ؛

?چون من از او خوشم می آمد ?...

مردم دهکده معترض شده بودند.

من خودم گفتم : خشکسالی باعث آتش سوزی شد ، آتش سوزی باعث از دست رفتن آب شد ، از دست رفتن آب هم باعث نابودی محصول شد و کدام یک از این مصیبت ها تقصیر این شخص است ؟

مردم هم قبول کردند (اکثر مردم ).

سال بعد ، با موافقت من، مردم، یک کشاورز واقعی کاربلد را برای اداره مزرعه دهکده استخدام نمودند .

اتفاقا آن سال خشکسالی هم شد . باران کمی هم بارید . در نهایت ،آخر سال، با مدیریت عالی کشاورز و با وجود آب نا کافی جهت رشد محصولات، انبارها از سال قبل هم انباشته تر گردید. ولی کشاورز بیچاره، هر چقدر تلاش کرد ، آمارها و بازده در تابلو اعلانات دهکده، از سال قبل هم بدتر می شد !!!

فقط به یک‌ دلیل ؛

?چون من از او خوشم نمی آمد ?.

بنابراین، اساس حکومت حکومت های متمرکز، همواره بر پایه نظر راس حاکمیت استوار است.

و هرچه اشخاص و خواص به یک رنگ شدن با راس حاکمیت،ارادت نشان دهند، از مصونیت بیشتری برخوردار خواهند شد و همواره قادر خواهند بود تا فساد خود را در لوای ارادت به قاعده های بالای هرم، مخفی نگه دارند.

به همین دلیل، حکومت ها و جامعه راه دیگری نیز در پیش گرفتند تا از یک رنگ شدن و اداره ارادتی حکومت های متمرکز جلوگیری کننند.

این انتخاب جدید،

حکومت های غیر متمرکز یا فدرال یا ایالتی بود.

2:حکومت های غیرمتمرکز

حکومت های غیر متمرکز با یک آرمان جدید نسبت به حکومت های متمرکز بوجود آمدند و آن تصمیم به انعطاف در حاکمیت بود.

این تغییر،ابتدا از یونان و سپس رم آغاز گردید.

تغییر در حاکمیت،با ابتدایی ترین شکل انتخابات آغاز شد.

در شروع این تغییر، مردم جهت تعیین سرنوشت اجتماعی خود، در میدان شهر جمع می شدند و به صورت مستقیم سناتورهای خود را انتخاب می کردند.

سناتورها نیز مجلس سنا و نهایتاً امپراطور یا حاکم را انتخاب می کردند و او را کنترل و حتی به او مشورت می دادند و در مواردی اگر امپراطور خلاف نظر آنها عمل میکرد،او را مجازات و در مواردی حتی امپراطور را می کشتند ودر واقع، امپراتور باید پاسخگوی مجلس سنا می بود.

بنابراین،انتخابات با ابتدایی ترین حالت ممکن،که همان انتخابات با اشاره دست در وسط میدان شهر بود، آغاز شد و این گونه بود که دموکراسی آغاز گردید.

بعدها انقلاب کبیر فرانسه شکل گرفت و مردم، غیرمستقیم بر خلاف روش اول که در میدان شهر جمع میشدند و به صورت مستقیم سناتور های خودشان را انتخاب می کردند، این بار به صورت غیر مستقیم رای دادند.

و این گونه بود که جمهوریت آغاز گردید..

این رویداد جمهوریت، ایده جدیدی به دنیا بود و به جوامع بشری و دیگر کشورها،پیام شکل گیری جمهوری و رئیس جمهور و وضع قانون را مخابره میکرد.

با تشکیل جمهوریت و وضع قوانین و به دنبال آن،اجرای قوانین، دیگر رئیس جمهور نمی توانست هرکاری را بر طبق نظر شخصی خود انجام دهد و باید پاسخگوی قانون باشد.

در ابتدای شکل گیری این رویکرد جدید که تحولی در دموکراسی نیز محسوب میگردید، هرکسی خلاف قانون عمل می‌کرد به شدت مجازات می شد. حتی رئیس‌جمهور .

در واقع، روند دموکراسی سالها طول کشید و دستاوردی نبود که در مدت زمان کوتاهی به دست آید .

دموکراسی و جمهوریت،شانه به شانه یکدیگر پیش میرفتند و اکنون با توجه به اقبال دیگر کشورهای جهان، نیاز به کاتالیزور قدرتمندی بود تا روند دموکراسی را تسهیل نماید.

انقلاب صنعتی

بدیهی است موضوعی که باعث سرعت در روند دموکراسی در برخی کشورها گردید، انقلاب صنعتی بود.

به یقین میتوان انقلاب صنعتی را پاشنه آشیل مدرنیزه از دوران آغاز جمهوریت به دوران کنونی دانست.

انقلاب صنعتی، باعث رشد تجارت آزاد در کشورهای پذیرنده شد و این رویداد به افزایش رفاه در آن کشورها منجر گردید.

برعکس برخی کشورها که هنوز به تجارت آزاد اعتقادی ندارند.

بنابراین روند دموکراسی با تجارت آزاد و رشد سرمایه گذاری ( نه سرمایه داری ) سرعت گرفت.

این روند، باعث ایجاد انعطاف در تصمیم‌ حکومت ها شد تا جایی که حتی انگلیس نیز که به صورت پادشاهی اداره می گردید (و می گردد)، این روند دموکراسی را پذیرفت و قانون را حاکم کرد.

بنابراین،تغییر در حاکمیت و تقسیم قدرت،ارمغان حکومت های غیر متمرکز برای شهروندانشان بود.

جهت درک بهتر مطلب حکومت های غیر متمرکز،کشور پهناور کانادا را مورد بررسی قرار میدهیم:

در کشوری مانند کانادا، غیرمتمرکز بودن، تنها راه اداره چنین کشوری است .

شما تصور کنید که در پایتخت کانادا،شهر اتاواهستید.

فاصله شهراتاوا تا شرقی ترین نقطه خاک کانادا،حدودا 2000 کیلومتر و تا غربی ترین نقطه کانادا، حدودا 5000 کیلومتر است.

یعنی تمام خاک ایران تا اخر اروپا و بعد از خاک اروپا،1000 کیلومتر هم تا ابهای اقیانوس اطلس.یک همچنین وسعتی .

در چنین وسعتی،امکان مدیریت یک کشور به صورت متمرکز امکان پذیر نیست. همانطور که امکان مدیریت ایران و ترکیه و ایتالیا و فرانسه و المان و دیگر کشورهای اروپایی به صورت واحد،امکان پذیر نخواهد بود.

بنابراین،در چنین کشوری، چاره ای بغیر از اداره حکومت به شکل غیر متمرکز وجود ندارد.

در کشوری مانند کانادا یا آمریکا، حکومت مرکزی ناگزیر به تفویض اختیار به فرمانداران ایالت های مختلف است.

در واقع، حکومت مرکزی، گونه ای از استقلال ناگفته را تفویض می نماید.

در بیشتر نقاط کانادا، توجه به طبیعت و حیات وحش، به یک فریضه تبدیل گشته است.

به شکلی که در مناطق غربی و ایالتی مثل بریتیش کلمبیا که معروف ترین شهر آن،ونکوور است، قانون به ترتیب اولویت به : طبیعت ،حیوانات و انسان تقسیم بندی می گردد.

در حکومت های غیرمتمرکز، حکومت مرکزی،به مسائل کلان بین المللی مانند جنگ یا بی طرفی یا برقراری روابط کلان اقتصادی و از این قبیل میپردازد و دیگر وظایف خود ( و توجه به جزییات ) را با ایالتها، تقسیم مینماید.

در واقع حکومت داری در حکومت های غیر متمرکز، کاری تشریفاتی است.

بر خلاف حکومت های متمرکز که حکومت داری با پایتخت داری،استخوان دار و محکم میشود.

امروزه،با توجه به توسعه ارتباطات و رشد آگاهی جوامع مختلف و افزایش حق انتخاب های گوناگون در تمام لحظات زندگی بشر امروزی، به جرات میتوان گفت که توجه به جزئیات ،به مهمترین فاکتور زندگی امروزی تبدیل گشته است.

جزییات،موتور پیشران هر رویدادی تلقی میگردد و امور جاری مردم و جامعه از جزئیات تشکیل می گردد.

حکومت های متمرکز به دلیل توجه به کنترل های حکومتی و چالشهای مدیر محورانه، فرصتی برای پرداختن به جزئیات پیدا نمی‌کنند.

ولی در حکومت های غیرمتمرکز، به دلیل تقسیم قدرت و اعتماد به نهادهای زیر دستی، به جزئیات توجه بیشتری می گردد.

اکنون به عنوان مثال، به تاثیر حکومت غیر متمرکز و بررسی جزییات در کشور کانادا می پردازیم.

اگر به غرب کانادا و شهر ونکوور عزیمت نمودید، از خاموشی عجیب شب هنگام در خیابان های قسمت های حاشیه ای این شهر که عموما مناطق بسیار لوکس ویلایی را در بر گرفته اند،تعجب نکنید.

فرماندار ایالت بریتیش کلمبیا،به شهرداران شهر های تحت امر خودش و انها نیز به افراد جامعه از سالها قبل تفهیم کرده اند که:

اینجا محل زندگی حیوانات بوده است. ما به محل زندگی آنها وارد شده ایم. حیوانات،شب ها برای یافتن غذا از کوه های اطراف به شهر ها وارد میشوند و اگر در این مناطق،نور چراغ برق خیابان ها،زیاد باشد،حیواناتی مانند خرس ، راکون و دیگر حیوانات می ترسند و این، نوعی حیوان ازاری است.

حکومت محلی دستور داده است که: تمام سطل های زباله بیرون از خانه ها،باید مانند بشکه های روغن ماشین،از درب های چفت شونده برخوردار باشند.

چرا ؟

چون خرس هایی که در این مناطق،شب ها،آزادانه رفت و آمد میکنند!!!!،برای جستجوی غذا،به سراغ سطل های زباله میروند و اگر بتوانند از سطل زباله خانه ای،غذا پیدا کنند،دیگر آن خانه را رها نمیکنند و همان جا ساعت ها و شاید روزها اتراق میکنند و صاحب خانه محبوس شده،مجبور است که به پلیس محلی تماس بگیرد و پلیس محلی با تیمی تخصصی و جرثقیل باید حضور یابد و پس از بیهوش کردن خرس و انتقال او به جنگل های اطراف،تمامی هزینه های این انتقال به اضافه جریمه را از صاحب خانه بگیرند.

بنابراین،طبق نظر فرمانداری محلی،در این منطقه،حق تقدم قوانین،اول با حیوانات، دوم طبیعت و سپس انسان ها است.

فرمانداری محلی دستور داده است: هرگونه غذا دادن به حیوانات وحشی از جمله سنجاب،باید با جریمه 200 دلاری پاسخ داده شود. چرا که حیوانات باید از راه تلاش در حیات وحش ،نیاز های خود را مرتفع سازند.

توجه به این جزییات،اشراف کامل قانون گذار به ظرفیت های فرمانداری های زیر دست خودش را نشان میدهد.

براستی اگر قرار بود کشوری مانند کانادا به صورت متمرکز اداره شود،آیا حاکمیت میتوانست به جزییات زندگی افراد در 5000 هزار کیلومتر دورتر از پایتخت ،مطلع باشد؟

بنابراین، توجه به جزئیات زندگی شهروندان در حکومت های غیر متمرکز، به مهمترین عامل برتری این نوع حکومت ها نسبت به حکومت های متمرکز تبدیل گردیده است.

اکنون به مقایسه حکومت های متمرکز و غیر متمرکز می پردازیم:

جهت مقایسه حکومت های متمرکز و غیر متمرکز،به 2 شاخص یا پارامتر،نیازمندیم:

اول : شکل گیری حکوکت های متمرکز و غیر متمرکز

دوم : ایجاد تغییر یا عدم توانایی در ایجاد تغییر در این حکومت ها

برای پیشرفت یا تغییر در هر رویدادی، به 2 شاخص، نیاز است.

اکنون میتوانیم بدیهی ترین ابزارهای پیش برد در مبحث پیشرفت و توسعه را در

دو کلمه خلاصه کنیم:

اول: ملزومات

دوم: تغییرات

به طور مثال، اگر قرار باشد پس از ۴۰ سال در شهر محل سکونت ما، پیشرفت چشمگیری صورت گیرد، حداقل، به ابتدایی ترین قسمت شاخص های ملزومات و تغیرات نیاز داریم.

ابتدایی ترین بخش شاخص ملزومات، مدیر است.

و ابتدایی ترین بخش شاخص تغییرات،اعتقاد به تغییر است.

بدیهی است که اعتقاد به تغییر از مهمترین شاخص ملزومات یعنی مدیر نیز با اهمیت تر است .

بنابراین ایجاد تغییر در هر رویدادی با نفس وجودی مدیریت و اعتقاد به تغییر از سوی مدیریت رابطه مستقیم دارد.

اکنون، اگر ما در جامعه ای زندگی می کنیم که حکومت متمرکز آن را اداره می‌کند، ایجاد تغییر به سطوح بالاتر و آنها نیز به بالا دست خود و همینطور به بالاترین سطح ارتباط پیدا می‌کند.

بنابراین، در حکومت های متمرکز، اگر مدیریت میانی به تغییر اعتقاد هم داشته باشد، بدون هماهنگی و رضایت مدیران بالایی، این تغییر، یا اصلاً رخ نمی دهد و یا به سختی رخ خواهد داد.

چون ملاحظات نظر سطوح بالایی غیر قابل چشم پوشی است.

به طور مثال :

اگر مدیریت یک شهری ساحلی ،با بررسی های کارشناسی و نظر روانشناسان و جامعه شناسان ، تصمیم به رنگ آمیزی معابر عمومی داشته باشد و همگی آنها بر رنگ آبی به دلیل تاثیر بر گرمای هوا در اینگونه شهرها که به خنک شدن خیابان ها کمک مینماید،تاکید نمایند وهمان موضوع ارزشی رنگ زرد، همچنان از سوی مدیرت های بالایی با اهمیت تلقی گردد، یا اجرای این طرح به دلیل مدیریت ارادتی تا راس هرم حاکمیت،متوقف خواهد شد و یا با سختی بسیار زیاد همراه با تاییدیه ها صورت خواهد پذیرفت.

ولی، اگر شما در جامعه ای زندگی می کنید که حکومت غیر متمرکز یا فدرالی یا ایالتی آن را اداره می کند، تغییر، با توجه به نیاز، بدون هماهنگی دائمی با سطوح بالایی، مرتب اتفاق می افتد.

بدیهی است که ما باید از لفظ حکومت های متمرکز برای کشورهای عقب مانده و اصطلاح حکومت غیر متمرکز برای کشورهای پیشرفته اجتناب نماییم.

چون امروز و اکنون و در همین ساعت، باید معتقد به تغییر باشیم.

بنابراین در ساختار حکومت های غیرمتمرکز، تنوع و تغییر به وفور یافت می‌شود و سازمانهای محلی یا ایالتی، تصمیم‌گیرنده نهایی هستند نه راس حاکمیت.

و

در حکومت های متمرکز،تنوع و تغییر،بدلیل هماهنگی با راس حاکمیت ، به کندی اتفاق می افتد و شاید اصلا نیز اتفاق نیفتد.

در واقع، در حکومت های غیر متمرکز، تقسیم قدرت، بین حاکمیت و ایالت یا سازمان ها را شاهد هستیم.

در نظام های متمرکز به دلیل شکل هرمی حکومت، ملزومات تبدیل به مقدورات میشود.

مقدورات یعنی : استفاده حداقلی محدود و گزینشی

زمانی که یک غیرمتخصص در جایگاهی که صلاحیت مدیریت آن جایگاه را نداشته باشد، قرار می گیرد، این یعنی ناتوانی در ایجاد تغییر.

اکنون میتوان گفت:

در حکومت های متمرکز، بدلیل محدودیت استفاده از ابزار های پیشرفت و توسعه، یعنی محدود شدن ملزومات و تغییرات،و ایجاد حرکت معکوس هرمی، امکان توسعه و پیشرفت ،به شدت کاهش می یابد.

ولی در حکومت های غیر متمرکز،بدلیل ایجاد شرایط استفاده از ابزار های پیشرفت و توسعه و تقسیم قدرت درنهاد های زیر دستی ، امکان توسعه و پیشرفت دائما در حال افزایش خواهد بود.

3:حکومتهای تلفیقی

اینک،به شکل سوم حکومت در دنیای امروز،اشاره مینماییم:

حکومت های تلفیقی متمرکز و غیر متمرکز

با مشاهده تاثیر انقلاب صنعتی در برخی کشورها و ایجاد رفاه در جوامع آنها،کشورهایی که به صورت متمرکز اداره می شدند،شاهد گونه دیگری از حکومت شدند که به 2 صورت به وجود آمد:

اول:انتخابی

دوم :ایجادی

ابتدا به شکل انتقال حکومت ها به صورت انتخابی اشاره مینماییم:

در ابتدای قرن بیست و یک،ما شاهد سرعت تبدیل برخی حکومت های متمرکز به نیمه متمرکز و سپس تلفیقی به صورت انتخابی بودیم.

بیشتر،حکومت های پادشاهی،پیشتاز این تغییر بودند.

مانند: انگلستان،عمان و امارات متحده عربی.

کشورهایی که به صورت انتخابی تصمیم به تلفیق حکومت با شاخص متمرکز و غیر متمرکز گرفتند، به یک تفاهم در نهاد های حاکمیتی خود رسیدند و آن ، این بود که برای پیشرفت و توسعه به انعطاف در حاکمیت نیاز داریم .

بنابراین، سیگنالی که انعطاف در حاکمیت به کشورهای فوق صادر میکرد ، این بود که برای پیشرفت و توسعه، 3 عامل محرک، مورد لزوم است :

1: سرمایه گذاری

2: ارتباط موثر با دنیا

3: استفاده از نیروی متخصص

اکنون به نمونه انتخابی از تغییرات حکومت های فوق به سمت حکومت های تلفیقی اشاره میکنیم :

1: << تاثیر سرمایه گذاری>> :

حاصل: رونق اقتصادی

مثال: بریتانیای کبیر یا انگلستان .

بریتانیای کبیر،پس از یک و نیم قرن استعمار خشن،از اواسط قرن بیستم،به استعمار نرم روی آورد و شروع به تلطیف چهره بی رحم خود کرد.

در قدم اول،ملکه انگلیس، به اختیارات نخست وزیر،روی خوش نشان داد و عملا از دخالت مستقیم در امور سیاسی کناره گیری کرد. در واقع،با این تصمیم ملکه، مسیرحرکت حکومت متمرکز به غیر متمرکز با وجود تفکر هرمی،هموار گردید.

حاصل این رویکرد،ایجاد رونق اقتصادی و رفاه نسبی مردم در انگلستان و ارتباط های اقتصادی با دیگر کشورها واستقبال از نوع خفیف انقلاب صنعتی بود.

2:<< تاثیرارتباط با دنیا>> :

حاصل: توزیع عدالت اجتماعی

مثال:حکومت پادشاهی عمان:

کشور عمان،پس از یک دوره طولانی و خسته کننده و یکنواخت پادشاهی،توسط پادشاه وقت خود،سلطان قابوس،اقدام به تغییر نگرشی بی نظیردر اداره کشور خود نمود.

وی، اداره امور کشور خود را از پادشاهی متمرکز،به سمت ایالتی محلی سوق داد .

او،ضمن برقراری گزینشی ارتباط با کشورهای دوست،اقدام به اعلام بی طرفی در مناقشات منطقه ای گرفت وبا این سیاست جدید، عمان را تبدیل به کشوری امن برای خود و مرکزی برای کشورهای قدرتمند و بانفوذ در منطقه خاورمیانه نمود و با این کار،ارزش پول ملی عمان را در جهان تا رتبه دوم، برای همیشه بالا نگه داشت. ( هرریال عمان 3.7 دلار!!!)

حکومت عمان،با این رویکرد،ازحکومت متمرکز پادشاهی، تبدیل به حکومت غیر متمرکز ایالتی محلی گردید و این حرکت نوین، باعث تقسیم بی نظیر عدالت در سطح جامعه شهری شد. به نحوی که در پایتخت عمان،بالای شهر و پایین شهر ملموسی بچشم نیاید و امکانات به صورت مساوی در تمام محلات پایتخت بین مردم به صورت مساوی تقسیم گردد.

شاید ذکر مثالی از یک تجربه شخصی،از مجموعه مطالب آزاد نگارنده این کتاب، به درک بهتر موضوع فوق، کمک نماید.

مطلب ازاد نهم :

شرکت تویوتا و عدالت اجتماعی

در سال 1397، برای یک سفر کاری با حسابدارم به عمان رفتیم . در مدت اقامت ما در مسقط،،دو موضوع، توجه اینجانب را به نوع حاکمیت در عمان جلب کرد:

اول، شکل حکومت پادشاهی و سلطنتی،

دوم ،توزیع مناسب عدالت اجتماعی .

در مسقط بر خلاف دیگر کشورهای غرب و شرق و همسایگان عرب که از نزدیک دیده ام ، بالای شهر و پایین شهر مشخصی نداشت و تقریبا همه دارای یک خانه ویلایی و چند ماشین و امنیت ۱۰۰ در ۱۰۰ بودند.

در هر محله یک هایپر بسیار بزرگ و نمایندگی های تویوتا و بنز و آئودی و پورشه وجود داشت.

در یکی از روزهای اقامت ما در مسقط ،طبق معمول قرار هایمان،

ما زودتر از موقع به محل قرار رسیدیم .

من و حسابدارم مقابل نمایندگی شرکت تویوتا و در ماشینم نشسته بودیم و منتظر دوست وکیلمان بودیم . حسابدارم با اینکه میدانست من تا قصد خرید چیزی نداشته باشم وارد جایی نمیشوم ، باز اصرار کرد که تا آمدن وکیل ، به داخل نمایندگی تویوتا برویم و قیمت ماشین ها را بپرسیم .

بهر صورت ، وارد نمایندگی عریض و طویل تویوتا شدیم .

به ترتیب و‌خیلی با فاصله از ارزان‌ترین تویوتا تا گرانترین آنرا در ردیف های منظم قرار داده بودند و روبروی هر ماشین یک میز ‌پذیرش با یک نفر متصدی قرار گرفته بود.

حسابدارم اصرار کرد که من قیمت گرانترین ماشین ردیف آخر یعنی تویوتا لندکروز ۸ سیلندر جدید را بپرسم .

من هم سوال کردم و‌ متصدی گفت : ۳۳۰۰۰ ریال عمانی ،۱۰ درصد نقد و مابقی ۵ ساله .

از من خواست داخل ماشین بنشینم و وقتی پیاده شدم گفت :الان تصمیم خرید دارید ؟

من گفتم : خیر.

او گفت : فکر کنم شرایط پرداخت برای شما خیلی مناسب هست ،و من تایید کردم .

کلا معامله ما سه دقیقه هم طول نکشید.

بلافاصله رو به حسابدارم کرد و گفت :شما هم لندکروز میخواهید؟

حسابدارم گفت : برای من خیلی گران است . بلافاصله یک ماشین دیگر به حسابدارم معرفی کرد و او گفت : این هم گران است.

به ترتیب تویوتا کمری را معرفی کرد که ۱۳۰۰۰ ریال و ۱۳۰۰ ریال نقد و مابقی اقساط ۵ ساله بود .

حسابدارم گفت : نمیتوانم .

یک متصدی دیگر امد و تویوتا کرولا را که

۹۰۰۰ ریال و ۹۰۰ ریال نقد و مابقی اقساط ۵ ساله بود را معرفی کرد .

حسابدارم دوباره گفت : نمیتوانم.

من چیزی نمیگفتم و با دقت به رفتار کارمندان آنجا با حسابدارم و صبر و حوصله آنها توجه میکردم و در حال ثبت و ضبط وقایع در ذهنم بودم.

دو نفر متصدی دیگر آمدند و تویوتا یاریس را که

۷۵۰۰ ریال و ۷۵۰ ریال نقد و مابقی اقساط ۵ ساله را معرفی کردند .

دوباره حسابدارم گفت :

750ریال برای من زیاد است. ندارم .

متصدی به او گفت: من ۱۵۰ ریال از پرداخت نقد را کم میکنم،

۶۰۰ ریال مناسب است ؟

(( آن روز، من 1۰۰۰ ریال در کیفم بود و آن پول، برای یک ماشین صفر کیلومتر تویوتا واقعا ناچیز بود. ))

من گفتم دوستم نیاز دارد تا بیشتر فکر کند.

و متصدی گفت : من میتوانم با رئیسم صحبت کنم.

ما تشکر کردیم و از آنجا بیرون آمدیم .

حسابدارم گفت: برای تو که واقعا میتوانستی تویوتا لندکروز بگیری،

۳ دقیقه هم وقت نگذاشتند ولی برای من، ۱۰ دقیقه هست که پیگیر هستند .

به او گفتم: خرید لندکروز با این شرایط برای من راحت هست وشاید ‌آنها هم فهمیده بودند.

ولی آنها میخواستند به هر قیمتی که شده تو‌را صاحب ماشین کنند.

وادامه دادم: رفتار بزرگ منشانه این شرکت و کارمندانش، از حاکم اینجا یعنی سلطان قابوس نشأت میگیرد. او تلاش میکند به بقیه هم بفهماند که عدالت نسبی، باید رعایت شود و همه بتوانند به راحتی، حداقل یک ماشین خوب سوار شوند .

3:<< تاثیر استفاده از نیروی متخصص >>

به همراه سرمایه گذاری و ارتباط موثر با دنیا

حاصل: ایجاد رفاه اجتماعی توام با رونق اقتصادی و کسب اعتباربین المللی

و نتیجه ای شگفت انگیز:

حرکت به سمت استعمار وارونه

مثال: کشور امارات متحده عربی

امارات متحده عربی و بطور خاص،شهر دبی یک نمونه بی نظیر از انقلاب حکومت های تلفیقی به شمار میرود.

امارات متحده عربی، در واقع یک کشور پادشاهی است که به صورت فدرالی اداره می گردد.

امارات متحده عربی، از هفت ایالت یا شیخ نشین یا امیر نشین تشکیل می گردد.

هر کدام از امارت ها، استقلال کافی برای تصمیم گیری در مورد مصالح و منافع خود را دارند.

به طور مثال، حاکم منطقه عجمان با توجه به شرایط محلی خودش و بدون کسب اجازه ازحاکمیت،فروش مشروبات الکلی را ممنوع اعلام میکند وشهر همسایه،دبی، با یک حاکم دیگر و اختیارات خودش،همان ممنوعیت را آزاد اعلام مینماید.

همین تغییر رویکرد حکومتی در امارات متحده عربی از متمرکز پادشاهی به تلفیقی، باعث بروز استعداد بی نظیر حاکم دبی شد و همین یک حاکم،باعث رونق کل کشور امارات متحد عربی و شروع مدرنیته و انقلاب سرمایه گذاری در امارات متحده عربی و بویژه شهر دبی گردید.

در حالیکه اگر تفکر حاکمیت در حوزه خاصی محدود میشد، امروزه ،این کشور،رشدی بیشتر از بحرین را شاهد نبود.

با ظهور مغز متفکری مانند حاکم دبی به چرخه توسعه و پیشرفت، خاورمیانه شاهد یک حرکت عظیم سرمایه گذاری ( نه سرمایه داری) در کوچکترین نقطه سرزمین وسیع خود گردید.

ابتدا به شکلی جدید و با منطقه بندی و آغاز شهرسازی مدرن، دبی،شروع به

جذب سرمایه از کشورهای همسایه مخصوصا ایران نمود.

سپس آنها به طور موازی شروع به ارتباط موثر با کشور های بسیار توسعه یافته نمودند،به طوری که کشورهای بسیار توسعه یافته،جهت حضور در آوردگاه دبی، با یکدیگر مسابقه میگذاشتند و نمایندگی های شرکت های عظیم و قدرتمند دنیا، یکی پس از دیگری، در ایجاد شعبه های خود در خیابان های اصلی دبی،گوی رقابت را از یکدیگر می ربودند.

اکنون زمان آن فرا رسیده بود که بغیر از کشورهای همسایه ،جذب سرمایه از تمام کشور های خاورمیانه و سپس سراسر جهان نیز آغاز گردد.

خیلی زودتر از موعد مقرر،این جذب سرمایه ها انجام شد و بدلیل جذابیت های بصری و سطح بالای قانون مندی شهروندان و ایجاد امنیت بسیار مناسب برای تمامی سلایق و ملیت ها،مهاجرت های سرمایه گذاری آغاز گردید و دبی از اعتماد دیگر کشورها به سرمایه گذاری در دبی ،

سرمایه داری مدرن را تجربه کرد .

زمان آن رسیده بود تا آنها وارد فاز سوم حرکت رو به جلو خود شوند و آن،استفاده از نیروی کار متخصص از سراسر جهان بود.

نیرویی که بتواند با افزایش ظرفیت این شهر، موجبات کاهش وابستگی به درامد نفتی و جبران آن درامد با صنعت توریست را فراهم آورد.

نیروی متخصصی که بتواند، برترین های دنیا را تا جای ممکن در دبی بوجود آورد و توریست های تمام طبقات جوامع دنیا را به دبی سرازیر نماید.

نیروی متخصصی که بتواند،رویای گرانترین هتل جهان،مرتفع ترین برج جهان،بزرگترین باغ گل جهان،بزرگترین قاب عکس جهان،بهترین ایرلاین جهان و امن ترین شهر جهان را به واقعیت تبدیل نماید.

و نیروی متخصصی که بدنبال آن، با تبدیل کردن دبی به مدرنترین،لوکس ترین و خارق العاده ترین شهر جهان،موجبات رفاه عالی شهروندان دبی را فراهم آورد .

و در حالیکه شهروندان آنجا با اختلاف نسبت به کشورهای همتراز خود در جهان،معتبر ترین پاسپورت جهان را در دست می گیرند، در رویایی ترین حالت ممکن، با یاداوری دوران استعمار انگلیس بر سرزمینشان،هم زمان با دوران انتقال به نسل های اینده و در نهایت،با هویت بخشی و ایجاد انگیزه علم اندوزی همراه با جهان بینی، پروژه عجیب و باور نکردنی استعمار وارونه را رقم بزنند.

اکنون به مبحث بسیار مهم و تامل برانگیز استعمار وارونه می پردازیم و با یکدیگر، به اهمیت انتقال حکومت های متمرکز به < تلفیقی،اختیاری > و تاثیر جهان بینی حقیقی همراه با علم اندوزی و هویت بخشی به جوامع جدید،وارد می شویم.

««استعمار وارونه »»

شاید ملکه انگلستان فکرش را هم نمیکرد، روزی اثبات نظریه گرد بودن زمین را با چشم خود ببیند .

در روزگارانی که استعمار انگلیس به خاورمیانه و شبه جزیره هند یا بخش هایی از آفریقای جنوبی رخنه کرد ، ایرانیان ، یا بدون حمایت پادشاهان و یا بدون هیچگونه توجیهِ موقعیت های نداشته و بلندپروازی های عجیب ، بدون هیچ امتیازی ( حتی نهادینه کردن زبان بین المللی انگلیسی )از زیر دست استعمار بیرون آمدند ( اتفاقی که باید یک روز رخ میداد) .

ولی هندیان با صبوری و استفاده از موقعیت های بوجود آمده ،از ورود زبان انگلیسی به هند (و نه زبان اردو )استقبال کردند و هر تیر و سنگ و چوبی که از طرف استعمار انگلیس به طرفشان پرتاب شد را در هوا گرفتند و جمع کردند.

آنها با صبوری، کار را پیش بردند و اکنون اردو زبان هایی که تا ۳۰ سال قبل، زحمت صبوری را به تن خریده بودند ،فرزندانی به دنیا آوردند که زبان رسمی جهان (انگلیسی) را راحت تکلم میکنند و بدون تکبر در کشور های پولدار عربی و تمام اتحادیه اروپا وانگلیس و آمریکا و کانادا و استرالیا کار میکنند و تحصیل کرده های جوان آنها به همان کشور ها و تمام املاک ملکه بریتانیا به راحتی رفت و آمد و مهاجرت می نمایند.

آیا کسی فکر میکرد روزی برسد که شهروندان هند مستعمره ،در هالیوود به راحتی جولان دهند و خیابان های لندن و منچستر را با قدرت تمام ،جهت فیلمبرداری یک فیلم کاملا هندی پسند قُرُق کنند و ملکه انگلیس فقط نظاره گر استعمار وارونه باشد ؟

تعجب نکنید ،

امروز ،یک هندی بنان ریشی سوناک نخست وزیر انگلستان شده است !!!!!

و دوباره یک هندی دیگر بنام صادق خان شهردار لندن است و دنیا نظاره گر این تقابل متفکرانه است .

من با چشم های خود در کشورهای مختلف از پیاده روهای هلند و اروپای شمالی تا شهر های مذهبی ایتالیا و تمام امور شهری و اداری کشورهای عربی و حتی امنیتی در کانادا و استرالیا ،استعمار وارونه را دیده ام و امروزه اگر کسی زبان اردو را فرا بگیرد ،در هیچ کجای دنیا در نمی ماند .

فقط شمایلی از زبان رسمی انگلیسی باقیمانده است وگرنه زبان اردو و افراد اردو زبان همه کارها را انجام می‌دهند و به راحتی به همه جای دنیا رفت و آمد میکنند و ما حتی به سختی ویزای توریستی از همان کشورها دریافت میکنیم .

استعماری که با لورنس عربستان به کشورهای عربی تاخت و فاصله ای که باید بین ایران و اعراب شکل بگیرد را به بهترین وجه ممکن ،شکل داد و تصور ما را از اعراب ( عرب سوسمارخور) و تصور اعراب از ما را ( مسلمان رافضی) ایجاد نمود .

دوباره ما بازی خوردیم و هیچ بدست نیاوردیم .

ولی اعراب، با ارتباطات قوی ، نسلی را به بریتانیا و آمریکا فرستادند و هزینه تربیت آن نسل را پرداخت نمودند .

اکنون ،نتیجه قابل بحث و توجه است .

بغیر از فرزندان حاکمان عرب ( امارات ،قطر،عربستان،اردن ) که عالی کار کردند،عالی درس خواندند، و عالی تر اینکه برای تغییر و نشر هر آنچه آموخته بودند ، به کشورهای خود بازگشتند ، دیگر اعرابی که شناخته شده هم نبودند ،آنها نیز قدم در تحقق استعمار وارونه به زیباترین وجه برداشتند.

اگر روزی اقامت در کالیفرنیا یا لندن یا پاریس ، فرصتی برای سرمایه گذاری محسوب میگردید ،امروزه شهر دبی امارات متحده عربی ،یک تنه بار جذب اقامت و سرمایه گذاری تمام شهرهای جذاب جهان را بدوش میکشد.

( به شایعات و اتفاق های زودگذر توجه نکنید).

تصور میکنید روسای جهور آمریکا در طول 4 سال ریاست جمهوری به چند کشور سفر میکنند ؟ شاید به زحمت بتوان گفت 15 کشور.

یعنی دعوت از رییس جمهور آمریکا سرقفلی دارد .

( دعوت از ترامپ و جشن شمشیر و لباس طلا در عربستان را مجددا ببینید).

و البته با چاشنی کمتر ،رییس جمهور فرانسه و نخست وزیران انگلیس و ژاپن و...

هنرپیشه های هالیوود و بالیوود و برخی ستارگان ورزش که محبوبیتی چند برابر روسای جمهور تمام کشور ها دارند. کافی است یک واحد 3 خوابه در یک برج مسکونی فوق لاکچری در نیویورک یا پاریس یا هرجای دنیا را به هنرپیشه جیمز باند یا آمیتا باچان یا شاهرخ خان یا براد پیت یا راجر فدرر مشهورترین تنیسور تاریخ پیشکش هدیه نمایند تا تمام مجتمع مسکونی به دوبرابر قیمت فروخته شود .

چگونه است که این افراد ،از باراک اوباما رییس جمهور آمریکا در زمان ریاست جمهوری اش !! تا آمیتا باچان و تمام شخصیت های فوق و مجریان معروف و صاحب منصبان انگلیسی و افراد سرشناس دیگر کشورها، حاضر به

( خرید ) خانه در دبی میشوند و روز های تعطیل خود را در آنجا نیز میگذرانند ؟

تمام این اتفاقات و شاید عظیم ترین و عملی ترین شکل استعمار وارونه ، از تحصیل و کسب علم و دانش حاکم عرب دبی (شیخ محمد )که در انگلیس تحصیل نمود ، بدست آمده است .

درآمد حاکم دبی از این طرز فکر و جذب سرمایه گذاران لوکس از سراسرجهان برای شهر تحت حاکمیتش که وسعتی به اندازه شیراز و جمعیتی نصف شیراز دارد ،دقیقا در سال 2020 معادل درامد کل کشور ایران بوده است !!!!

یعنی 300 میلیارد دلار. یعنی 300 میلیارد دلار برای 1 میلیون نفر جمعیت دبی در برابر 300 میلیارد دلار برای 80 میلیون جمعیت ایران . این یعنی هر شهروند دبی ،8 برابر یک ایرانی، تسهیلات دریافت میکند.

حاکم دبی گر خیابان هایش را هم از طلا بسازد باز پول زیاد می آورد .آنوقت در ایران و در رسانه های ملی مثل صدا و سیما و روزنامه ها ، او را جیره خوار و مزدورآمریکا و انگلیس مینامند !!!!!!!!

داشتن جهان بینی چیز خوبی است .

در کتاب تفاسیر بنیادین از دیدگاه تجربه در مبحث جهان بینی ،مطلب هفتم ذکر کرده ام:

سفر به دوردست ها،

چشم انسان را

گوش انسان را

مغز انسان را

و در نتیجه زبان انسان را باز میکند.

یا این زبان را بیاموزید یا با احتیاط با آن سخن بگویید.

باور کردنی نیست ولی استعمار وارونه ، بیشتر از آن چیزی که ملکه بریتانیا فکرش را میکرد ،برای کشورهایی که استعمار کرده بود ، دستاورد داشته است.

مبحث دبی ،شاخص ترین اتفاق در خاورمیانه و سپس جهان است. دنیایی را تعجب زده کرده است . ولی اتفاق های کوچکتر ولی عجیب تر هم در خود کشور های استعمارگر رخ داده است.

من اگر یک انگلیسی یا فرانسوی با آن پیشینه آبا و اجدادی استعمارگری بودم ، هیچ وقت تحمل چنین خفت و خواری را نداشتم .هیچ وقت .

کدام خفت خواری ؟

تصور چنین چیزی واقعا سخت و بعید است.

تصور کنید انگلیسی ها و فرانسوی ها در سالهای نچندان دور ، اعراب را آدم نیز حساب نمیکردند. از آنها میبردند و می چاپیدند و میکشتند و عین خیالشان هم نبود.

اکنون میخواهم داستانی تعجب برانگیز را تعریف نمایم:

تصور کنید فرزند یکی از همان اعراب از امارات ،صبح پس از صرف صبحانه،تصمیم میگیرد به موضوعی که سالها فکرش را مشغول ساخته فکر کند.

او تصمیم میگیرد برای انجام کاری به انگلستان برود.

بلیط هواپیما که نه ، او با هواپیمای شخصی اش از امارات و با مشاور و وکیل ، به فرودگاه بزرگ منچستر انگلیس می رود.

در فرودگاه تصمیم میگیرد با انبوهی ماشین دیپلماتیک و محافظ ، مستقیم برود وسط شهر،

بپرسد باشگاه خوب و درجه یک الان توی منچستر کدام باشگاه است ؟ و به او بگویند منچستر سیتی .

فقط تصور کنید به راننده بگوید برو باشگاه منچستر سیتی و راننده و تمام وکلا و مشاورانش هم پشت سرش با یک قطار ماشین راه بیفتند و بروند باشگاه منچستر سیتی (گرانترین باشگاه جهان ).

برود دفتر باشگاهی که روزی اجداد او را آدم حساب نمیکردند. مالک باشگاه بگوید: بفرمایید ! چیزی میخواستید ؟ و او بگوید :

همه اش چند ؟همه همه این باشگاه و تشکیلاتش !!!

یعنی استادیوم و دفتر تو و بازیکن ها و سرمربی و هتل اختصاصی و اکادمی و زمین های تمرین و آن تابلو لعنتی بالای باشگاه .

فقط تصور کنید.

بعد مدیر باشگاه به آن عظمت با میلیون ها هوادار در سراسر جهان و اعضای ثابت که برای این تیم، خودشان را میکشند ،بدون هماهنگی که نمیتواند کاری انجام دهد .

آن جوان عرب هم ایستاده و میگوید چی شد ؟ چند ؟

مدیر که مشتری دست به نقد اینجوری تا بحال ندیده و نمیتواند بدون هماهنگی مقامات کاری انجام دهد .

گوشی را بر میدارد و به شهردار و فرماندار و تعدادی از نمایندگان مجلس عوام انگلیس که از سهامداران باشگاه منچستر سیتی هستند زنگ میزند.

فکر میکند عرب ها نمیفهمند چه میگوید در حالیکه تمام عرب های حاضر در دفتر رییس باشگاه ،انگلیسی زبان هستند و همه چیز را بخوبی متوجه میشوند.

ویدیو کنفرانس میگذارد. همگی به او میگویند چه بگوییم .اقتصاد بریتانیا بهم ریخته و این هم که پول خوبی میدهد .بزرگان کشور انگلیس به رییس باشگاه میگویند باشگاه کلا چند می ارزد ؟

رییس باشگاه میگوید مثلا 2 میلیارد پوند .

هوش از سر همه انگلیسی ها میپرد . میگویند واقعا ؟

و او پاسخ میدهد اگر بخرد. بله.

آن عرب که اسمش شیخ منصور و اهل امارات است به ساعت رولکس خودش نگاهی می اندازد و به یکی از همراهانش میگوید در اینترنت سرچ کن ببین در انگلیس باشگاه از این گرانتر هم داریم ؟ همراه سرچ میکند و میگوید خیر.

. شیخ منصور میگوید در دنیا چطور؟ !!!!

دوباره همراهش سرچ میکند و میگوید: خیر .

شیخ منصور به مالک باشگاه میگوید بگویم چک را بنویسند ؟

مالک باشگاه که خشکش زده است و فرصتی برای فکر کردن ندارد با هماهنگی همه دستگاه های دولتی ،درجا کل باشگاه را میفروشد و چک را میگیرد تا برود بانک نقد کند.

ولی یک درخواست ،حسابی او و همه دولتمردان انگلیسی پشت ویدیو کنفرانس را کلافه کرده است.حسابی روی اعصاب انگلیسی ها است .و آن ، تنها شرط انجام معامله است.

( خودتان باید تابلو انگلیسی <<< منچستر سیتی >>> سر درب استادیوم را پایین بیاورید و تابلو الاتحاد امارات را بجای آن بگذارید و روی پیراهن بازیکن ها هم فقط الاتحاد امارات چاپ کنید. ).

خداااااای من . الاتحاد به انگلیسی میشه UNION !!!! چرا ETIHAD؟؟؟

اینها داستان نیست.واقعا اتفاق افتاده است.

چه بر سر انگلیسی های خشن استعمارگر آمده است که اینگونه در برابر یک جوان عرب، موش گشته اند ؟ او حتی حاضر نیست نام این باشگاه بزرگ بریتانیای کبیر، به انگلیسی تکلم شود!!!!!

موضوع این اتفاق ها و رویدادها ،مالی و پولی نیست.

موضوع ( حیثیتی ) است .

من اگر یک انگلیسی با آن سابقه استعمار گری بودم از غصه دق میکردم. اینها چگونه زیر بار چنین خفت و خواری حیثیتی عجیب و غریبی رفته اند ؟

چگونه ؟؟؟؟!!!!!

فقط 2عامل در بروز چنین رویدادی خودنمایی میکند :

1) ایجاد انگیزه جهان بینی حقیقی از سوی اعراب

2) نداشتن تکبر در کسب سواد بین الملل از سوی اعراب

طرح یک داستان دیگر نیز خالی از لطف نیست.

چیزی نگذشت که یک جوان عرب قطری بنام ناصر الخلیفی ، یک روز که وقتش آزاد بود نشست و به استعمار وارونه فکر کرد.

دو کشور خیلی خود نمایی میکردند .

اول انگلیس و دوم فرانسه.

به خودش گفت: آن اماراتی که آبرو و حیثیت انگلیسی ها را نابود کرد .

من هم بروم سراغ فرانسوی ها تا درس عبرتی از استعمار وارونه به انها بدهم.

زنگ زد به مشاور ها و وکیل هایش و همگی رفتند فرودگاه دوحه و با جت شخصی اش یک راست رفتند پاریس .یکی از گرانترین شهرهای جهان .

مثل ان اماراتی نرفتند بپرسند کدام تیم گرانتر و بهتر است؟

از همان فرودگاه مستقیم رفتند دفتر مالک تنها تیم معتبر پاریس.

یعنی پاری سن ژرمن .یعنی آبروی دوران معاصر شهر پاریس.

مالک فرانسوی هم اصلا انتظار چنین لشکر کشی را حتما نداشته است .

نهایتا فکر میکرده است این جوان عرب امده تا مثلا تبلیغ خطوط هواپیمایی اش را بدهد و برود. جوان عرب هم ذهن مالک باشگاه را درگیر نکرد.

فقط همان بلایی را که ان اماراتی بر سر انگلیسی ها آورده بود را بر سر این فرانسوی آورد .

البته یک استادیوم با تمام امکانات در وسط شهر پاریس و نگفت تابلو معروف و اساطیری پارک دو پرنس را پایین بیاورید. فقط کاری کرد که الان اسم ناصر الخلیفی قطری با پاری سن ژرمن همه جا با هم تلفظ میشود .

در اکثر بازی ها حضور دارد.حتی گاهی با لباس عربی .

دستور داده است تمام صندلی های درجه یک استادیوم را از جا دربیاورند و بیرون بریزند و تمام استادیوم را مبل راحتی نصب کنند تا هر فرانسوی که وارد استادیوم میشود ،بفهمد این امکانات را باید مدیون چه کسی باشد . مدیون استعمارگری آبا و اجدادش که اکنون روی سرشان آوار شده است .

بگذریم از اینکه شاخ کشور استعمارگر اسپانیا را با نگه داشتن نیمار برزیلی و خرید لیونل مسی افسانه ای ، بدون خرید هیچ باشگاهی در اسپانیا شکست تا هر اسپانیایی، وقتی بی رونقی فوتبال در اسپانیا و بارسلون بدون لیونل مسی را ببیند ، بداند که عامل این اتفاق چه کسی است .

یک جوان عرب.

براستی چرا آن اماراتی و این قطری به سراغ باشگاه های پر افتخارتر و ارزانتر در آلمان مثل بایرن مونیخ یا دورتمند یا در ایتالیا مثل آث میلان یا اینتر میلان یا یوونتوس یا در اسپانیا مثل رئال مادرید یا بارسلون یا حتی در همان انگلیس به سراغ منچستر یونایتد یا لیورپول یا چلسی با آن همه افتخارات نرفتند ؟ ؟

چرا مستقیم رفتند سر اصل مطلب !!

چرا فقط سراغ گرانترین باشگاه جهان یعنی منچستر سیتی و پرمهره ترین باشگاه جهان یعنی پاریسن ژرمن رفتند ؟

موضوع،حیثیتی بود. موضوع، به رخ کشیدن خودشان به دو کشور استعمارگر پیر بود.

استعمار با آن همه قدرت و هیاهو، نتوانست در برابر جهان بینی حقیقی جوامع تحصیل کرده کشور های استعمارشده، مقاومت کند.

ظاهرا استعمار،چاره ای ندارد و مجبور است به طرز رقت انگیزی، بازی را در مقابل جهان بینی حقیقی واگذار کند و قدرت را خود را با برداشتن یک نقطه،از غرب به عرب انتقال دهد .

اکنون به انتقال حکومت هااز متمرکز به تلفیقی،

به شکل ایجادی اشاره مینماییم:

پس از رویکرد برخی کشورها از حکومت متمرکز به سمت غیر متمرکز و تلفیقی به صورت انتخابی و ایجاد تحول در جوامع مورد نظر، برخی کشور ها مانند: روسیه و هند و آفریقای جنوبی نیز تلاشهایی برای ورود به این مسیر را آغاز نمودند ولی در این حوزه، توفیق چندانی حاصل نکردند.

بغیر از شکل انتخابی حکومت های تلفیقی، گونه ای جدید از تبدیل حکومت های متمرکز به تلفیقی بوجود آمد که بدلیل گریز ناپذیر بودن،به ایجادی تعبیر می گردد.

در مورد شکل ایجادی تبدیل حکومت های متمرکز به تلفیقی، به یک مورد نسبتا کامل بسنده میکنیم.

کشوری که قرار است در مورد آن صحبت کنیم چین است .

چین مخلوطی از حکومت های متمرکز و غیرمتمرکز است.

متمرکز از این نظر که باید به دلیل دیدگاه کمونیستی، همه چیز را تحت نظرو کنترل خود داشته باشد و غیر متمرکز به دلیل گستردگی عجیب و غریب چین است.

شلوغ ترین شهر جهان، شانگهای در چین با جمعیتی نزدیک به ۲۶ میلیون نفرو پکن،پایتخت چین،با جمعیتی در حدود 22 میلیون نفر را در خود جای داده است.

اکنون تصور کنید ۲۰ شهر بزرگ که اسم هایشان را هم نمیدانیم به وسعت پکن در چین وجود داشته باشد. و هر شهر ۲۵ میلیون جمعیت را در خود جای دهد.

جمع این 20 کلان شهر، ۵۰۰ میلیون نفر خواهد بود.

پس بقیه 1.5 میلیارد انسان در چین در کجای چین هستند؟

بنابراین، شکل حاکمیت متمرکز در چین، در ابراز حاکمیت غیر متمرکز، غیر قابل اجتناب است.هرچند که متمرکز فکر کند .

همین اقبال غیرقابل اجتناب بودن اداره غیر متمرکز کشور چین، باعث رشد بی نظیر اقتصادی در چین شد.

زمانی که شما از سمت غرب ،با هواپیما وارد خاک چین میشوید، ممکن است تصور کنید که ارتفاع هواپیمای شما با خیابان های شهر های چین بسیار کم شده است.شما حتی ممکن است به راحتی ماشین های درون خیابان ها را نیز ببینید. در واقع ارتفاع هواپیما کم نشده است.بلکه شهرهایی روی قله کوه ها بنا شده اند و امتداد آنها تا دره های عمیق نیز ادامه دارد.

پراکندگی بی حد و حصر جمعیتی در چین بی نظیر است.

در سفر به چین، از انبوه کلان شهرهای این کشور، با شهر کوچکی مواجه شدیم که بسیار تامل برانگیز بود.

شاید این شهر کوچک که اسمش را هرگز نشنیده اید یا کمتر شنیده اید را بتوانیم نمونه ای از چرخش ایجادی (اجباری) حکومت متمرکز چین به سمت حکومت تلفیقی دانست .

شهر بسیار کوچک ایوو را شاید بتوان آغازگر یک تحول بسیار بزرگ در چین نامید.

در یکی از استانهایی که حکومت چین مجبور به اداره تلفیقی شده بود ودر شهری کوچک بنام ایوو،بدلیل تنفیذ اختیارات به شهردار آنجا، اتفاق جالبی رخ داد.

شهردار آنجا تصمیم گرفت تا از فضای بزرگ و بی استفاده در وسط شهر ایوو استفاده خلاقانه ای نماید و شاید فکرش را هم نمیکرد که در چین، چنین اختیاراتی به او بدهند .

او تصمیم گرفت بازار سرپوشیده بزرگی بنا کند،بطوری که هر کالایی در آن یافت گردد.

ساخت و ساز آغاز شد و در مدتی کوتاه، بازار پنج طبقه بزرگی بنام فوتین بنا گردید.

بازاری سرپوشیده به طول پنج کیلومتر،با بلوک های بسیار بزرگ،با 62000 مغازه .

بزرگترین بازار تجاری جهان در گمنام ترین شهر چین.

مسلما اگر حاکمیت متمرکز چین تصمیم به ساخت چنین بازاری میگرفت، بغیر از پکن یا شانگهای یا گوانجو یا شنزن،امکان نداشت فرصتی به استانهای دور افتاده داده شود.

در واقع ناگزیری حاکمیت چین در تن دادن به حکومت تلفیقی،این فرصت را در اختیار شهردار خلاق ایوو قرار داد.

بنابراین،تقسیم قدرت از حاکمیت به سطوح پایین تر،و حرکت از حاکمیت متمرکز به غیر متمرکز و تلفیقی، موجب بروز خلاقیت و شکوفایی استعدادهای مختلف و پدیدار گشتن مدیران خلاق خواهد شد.

جمع بندی :

حکومت های متمرکز،

نه توان پرداختن به جزییات را دارند و نه اراده ای برای تنفیذ اختیارات

حکومت های غیر متمرکز،

حکومت های متمرکز،هم توان پرداختن به جزییات را دارند و هم اراده ای برای تنفیذ اختیارات

حکومت های تلفیقی،

بدون پرداختن به جزییات ،اراده ای برای تنفیذ اختیارات را در خود ایجاد میکنند.

پایان

1401/12/15

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید