مایکی اغلب نوجوانی بیدغدغه است که تمایل دارد با دوستان صمیمی خود باشد، با آنها شوخی کند و بازی کند. او به شدت از آنها مراقبت میکند و مصمم است از ارزشهای آنها محافظت کند. او به ندرت نشانهای از ضعف نشان میدهد، زیرا معتقد است که خود پایه و پشتوانه باند تومان است و اگر خودش به عنوان ستون ضعف داشته باشد، تومان نیز تضعیف خواهد شد.
در حالی که اعضای باند او به مایکی احترام میگذارند، اما آنها نیز تا حدودی نسبت به او و قدرتش ترس دارند. مایکی همچنین نگران اعضای باند در سطح فردی است، به طوری که تمام باند را برای انتقامگیری به نفع یکی از اعضا جمع کرد. با وجود رهبری باند، اما مایکی رفتارهای کودکانهای نیز دارد و مثلا تمایل دارد که هر موقع که دوست دارد بخوابد.
رویدادهایی که در طول داستان اتفاق افتاد مایکی را مجبور کرد تا به سرعت بالغ شود. او همچنان یک رهبر فوق العاده کاریزماتیک باقی ماند، اما حسرت و اندوهی بزرگ همراه او بود. در واقع، او یک تاریکی بزرگ در خود دارد که معمولا آن را با پوزخندی پنهان میکند. بدون وجود افراد مناسب برای هدایت مایکی، او ممکن است فاسد شود و به یکی از فجیعترین جنایتکاران تبدیل شود. این ماموریتی بزرگ برای تاکمیچی بود که مطمئن شود مایکی دیگر هرگز از مسیر درست منحرف نمیشود.
مادهی اصلی در به وجود آمدن این تاریکی در او از دست دادن است. وقتی عزیزان مایکی رنج میبرند یا میمیرند، او در سطح بسیار شخصی تحت تأثیر قرار میگیرد. در این حالت وضعیت روحی و عاطفی مایکی بدتر میشود. اگرچه او هنوز میتواند خود را خونسرد و آرام جلوه دهد اما اثرات این تاریکی فزاینده حتی برای خود مایکی نیز آشکارتر میشود. این شرایط مایکی را در برابر دستکاری آسیبپذیر میکند و متعاقبا تعادل اخلاقی او را به هم میریزد.
بعدا مشخص شد که تاریکی که در او ایجاد شده است نتیجهی اقدام برادر بزرگترش، شینیچیرو بوده است که توانایی پرش در زمان را به دست آورده است تا مایکی را از تصادفی که منجر به مرگش میشد نجات دهد. این اقدام نفرینی را ایجاد کرد که نتیجهی کشته شدن اولین جهندهی زمان توسط شینیچیرو بود که اطرافیان شینیچیرو و مایکی را تحت تأثیر قرار داد. مایکی با این باور که دیگر نمیتواند تاریکی خود را مهار کند، از آنها فاصله گرفت تا بلکه تا بتواند از مرگ آنها به دلیل نفرین جلوگیری کند. اما پس از اینکه او و تاکمیچی هر دو به گذشتههای دور جهش کردند، این نفرین دیگر وجود نداشت و مایکی سرانجام از انگیزههای خشونتآمیز خود رها شد.