خیلی از نرمافزارهای ویرایش عکس و فیلم حرفهای گزینهای به نام Split Toning دارند که خود، بخشی از Color Correction محسوب میشود. این گزینه بخش مهمی از ادیت عکس در نرمافزارهای لایتروم و فتوشاپ 2020 است و شرکت ادوبی حتی آن را در نرمافزار لایتروم موبایل و فتوشاپ اکسپرس هم قرار داده است. اما بسیاری از کاربران درک درستی از ان ندارند و نمیدانند که این قابلیت عملا چه کاربردی دارد؟
گزارش کنفرانس Adobe Max 2022 را میتوانید در اینجا مطالعه کنید.
قطعا شما هم فیلمهای سینمایی زیادی را دیدهاید. اما شاید متوجه نشدید که در بسیاری از صحنههای این فیلمها، عملا دو رنگ اصلی به چشم میآید. داستان این دو رنگ چیست؟
این موضوع اصلا اتفاقی نیست. بدون شک کارگردانهای بزرگ به یک دلیل خاصی از این دو رنگ استفاده میکنند. چرا یک رنگ نه، چرا سه یا چهار رنگ نه. چرا دو رنگ؟ حالا من برایتان توضیح میدهم که داستان پشت این دو رنگ چیست؟
بیایید از فیلم فوق العاده زیبای Ad Astra مثل بزنیم. با بازی برد پیت و تامی لی جونز که فیلمبرداری شاهکار Hoyte van Hoytema که اصلیتی سوئدی آلمانی دارد. او فیلمبردار شاهکارهایی مانند Tenet، Interstellar و Her هم بوده است.
فیلم Ad Astra به جای دوربین دیجیتال، روی فیلم نگاتیوی فیلمبرداری شده است. نه به این دلیل که این فیلمبردار، توانایی کار با دوربینهای دیجیتال را نداشته است. به این خاطر که رنگ پوست صورت، در نگاتیو بسیار دقیقتر و نزدیکتر به رنگ پوست طبیعی در میآید. یک فیلمبردار حرفهای قبل از شروع پروسه کار، این تصمیم را براساس صحنههایی که قرار است فیلمبرداری کند، گزینش میکند. و خوب تصمیم او این بوده که یک رنگ باید در تمامی صحنهها طبیعی باشد و آن چیزی نیست به جز رنگ صورت.
اما بیایید برگردیم به سوال اصلیمان. چرا باید دو رنگ در یک صحنه برجسته باشند؟ Split Toning یا دو رنگ کردن صحنهها چه کاربردی دارد؟ چرا سه رنگ نه یا چرا چهار رنگ نه؟
خوب. میدانیم که فیلمبرداران سعی میکنند رنگ طبیعی را در فیلمهای خودشان ضبط کنند. عکاسان هم همین منظور را در عکسهایشان دارند. یعنی فایل خام آنها باید کاملا طبیعی باشد. اما معمولا بعدا سعی میکنند با رنگهای مختلف یا مودهای مختلف، حس و حال صحنه را تغییر دهند.
اگرچه این یک قانون کلی نیست، اما همه فیلمبرداران و عکاسان به تجربه میدانند که استفاده از برخی رنگها در فیلم یا عکسهایشان، یک حس و حالی را در ذهن بیننده ایجاد میکند. فیلمبرداران از همین ترفند ساده، مانند موسیقی پس زمینه بهره میبرند تا بیننده را با خود همراه کنند.
توجه داشته باشید که درباره عکس ها، دست عکاسان بستهتر است و امکان استفاده از موسیقی را ندارند و به همین دلیل هم تنها مجبورند به رنگها بسنده کنند.
اینکه رنگها روی مود بیننده تاثیر میگذارد برکسی پوشیده نیست. اگر به این موضوع شک دارید، صدها تحقیق و پژوهش علمی میتوانند آن را ثابت کنند و ما اینجا دیگر درباره آنها توضیحی نمیدهیم.
به یک باور عمومی قدیمی، میدانیم که مثلا رنگ قرمز، عصبانیت یا استرس یا کشش جنسی را به ذهن متبادر میکند. آبی و سبز معمولا برای آرامش و طبیعت و تفکر استفاده میشوند. زرد درخشش را نمایش میدهد و خیلی وقتها برای زندگی به کار میرود و به همین ترتیب رنگهای دیگر هم هر کدام یک شخصیتی دارند.
نقاشان قدیمی، معمولا از همین شخصیت رنگها برای ایجاد توجه در بخش های مختلف نقاشیهایشان بهره میبردند و همان باورها، هنوز هم میتواند روی ذهن ما تاثیر بگذارند.
اما یک موضوع بسیار بسیار مهم در اینجا وجود دارد. هیچ کدام از این رنگها ارتباطی با رنگ پوست طبیعی ندارد. رنگ پوست طبیعی، همواره نشانه پوست بوده و نه هیچ چیز دیگری. چشم انسان در هر حال، میخواهد که پوست را شبیه به پوست ببیند. به همین دلیل است که وقتی شما صحنهای از یک منظره طبیعی را میبینید که با یک دوربین ارزان قیمت گرفته شده است، به سختی میتوانید بفهمید که با یک دوربین ارزان قیمت فیلمبرداری شده است.
اما ساده ترین و سختترین آزمون برای یک دوربین این است که بتواند رنگ پوست را طبیعی در بیاورد. کافیست چشم ما ذرهای تفاوت رنگ در رنگ پوست را احساس کند تا بلافاصله به این نتیجه برسد که آن تصویر با یک دوربین ارزان قیمت و بدردنخور فیلمبرداری شده است! شاید بیننده نتواند دلیل مشخصی برای این نتیجهگیری بیان کند، اما قطعا میفهمد که یک اشکالی در اینجا وجود دارد.
شاید به همین خاطر هم هست که هنوز خیلی از فیلمبرداران حرفهای از دوربینهای نگاتیوی استفاده میکنند. فیلم Ad Astra روی نگاتیو فیلمبرداری شده و همچنان، رنگ پوست بازیگران در صحنههای مختلف و زیر نور های متفاوت، بینظیر دیده میشود. شاید تنها دوربینی که تصور میکنم میتواند چنین صحنههایی را با این دقت فیلمبرداری کند، Arri Alexa باشد.
در تمامی صحنهها، فیلمبردار سعی بر این دارد که اولویت انتخاب رنگ فیلم، تنها و تنها براساس رنگ پوست بازیگر باشد. اینکه در یک صحنه، دیوار قرمز است، لزوما به این معنی نیست که صورت بازیگر هم باید قرمز شود. اگر رنگ پوست درست نباشد، بیننده درجا میفهمد که یک چیزی درست نیست.
حتی در فیلم مشهور Amelie با وجود رنگمایه سبز که در جایجای فیلم به چشم میخورد، رنگ پوست به فراخور هر صحنه، کاملا طبیعی ثبت شده است.
مثال دیگر در این رابطه فیلم ماتریکس است. جدایش رنگها و صحنهها در این فیلم، کاملا عامدانه بوده و هر تم رنگی در هر صحنهای، براساس تحقیق و بررسی قبلی انجام شده است. این تمهای رنگی، به بیننده کمک میکند که تفاوت بین صحنهها و حتی فضاهای مختلف را درک کند. اما در هر حال رنگ پوست نباید تحت تاثیر قرار بگیرد. طراحی صحنههای این فیلمها و فیلمهای مشهور دیگری مانند Blade Runner یا Ad Astra هم همینطور هستند و هر کدام مقصود و پیامی دارند.
ولی طراحی هر کدام از این صحنهها در هر کدام از این فیلمها براساس دو رنگ جداگانه انجام میشود. اینها همان دو رنگی هستند که بیننده باید متوجه آنها بشود. البته به صورت ناخودآگاه. رنگ اول برای ایجاد مود و رنگ دوم برای ایجاد کنتراست روی رنگ اول !
یعنی در واقع رنگ دومقرار نیست خودش تاثیر مستقیمی بگذارد. بلکه قرار است تاثیر رنگ اول را افزایش دهد.
خوب. یک رنگ میتواند به سرعت خسته کننده شود. سالها تنها نوع رسانههای تصویری، سیاه و سفید بود. اما باید قبول کنیم که این ترکیب بیرنگ، امروزه دیگر آنقدرها پرطرفدار نیست. حداقل در دنیای تصویر متحرک و فیلم که اینطور است. باید قبول کنیم که رنگ مهم است. “رنگها” مهم و تاثیرگذار هستند.
بله، عدم وجود رنگ میتواند ذهن را به سمت بافت و نور و سایهها هدایت کند. میتواند چشم را روی سوژه متمرکز کند. اما ایجاد مود یا احساس رنگها را دیگر از دست میدهیم.
استفاده از Split Toning یا دو رنگ، در واقع همان Color Correction سیاه و سفید در دنیای رنگهاست. اینجا هم فیلمبردار سعی میکند هم از توانایی تصویر سیاه و سفید برای تمرکز و توجه استفاده کند و هم از یک رنگ برای ایجاد مود و خوب، طبیعتا از رنگ دوم هم برای ایجاد کنتراست روی رنگ اول!
حالا اینکه کدام رنگ، روی کدام صحنه تاثیر بگذارد، تصمیم کارگردان و فیلمبردار است. بخشی از این رنگ، توسط اجزای خود تصویر، مانند لباسها، نورهای پس زمینه و وسایلی که در صحنه هستند به دست میآید و بخشی دیگر هم با Split Toning و ایجاد رنگ روی روشنیها یا سایهها ساخته میشود.
نمیخواهم با این تعریف به سرعت به یاد آن ترکیب رنگ هالیوودی نارنجی و فیروزهای بیفتید که طی سالهای اخیر مد شده است. این خیلی فراتر از این حرفهاست. هر چند هنوز هم خیلیها به این نوع ترکیب رنگی چسبیدهاند و از آن استفاده می کنند.
ترکیبی بسیار ساده: رنگ نارنجی برای پوست صورت و رنگ آبی برای هر چیز دیگر!
این شاید سادهترین ترکیب Color Correction است که ما ممکن است در اطرافمان ببینیم. آبی، رنگ آسمان و دریاست و نارنجی هم رنگ آتش و خورشید. و البته رنگ پوست. با تقویت این دو رنگ و تضعیف رنگهای دیگر، به واقع به یک تصویر سیاه و سفید با همان ماهیت دست پیدا میکنید، اما در دنیای رنگها!
این دو رنگ، در چرخه رنگها هم در مقابل هم هستند. آنها همدیگر را تقویت میکنند و اصطلاحا روی هم کنتراست ایجاد میکنند. به همین دلیل هم با هم هارمونی خوبی دارند. طبیعتا طرفداران زیادی هم دارند.
اما این تنها ترکیب رنگی نیست. شاید تصور کنید پیدا کردن ترکیبهای رنگی خیلی مشکل است. نگران نباشید. خیلی از فیلمها و عکس ها میتوانند به عنوان الگوی رنگی برای Color Correction استفاده شوند. فیلم Ad Astra صحنههای بینظیری دارد که در هر کدام از آنها تعریف متفاوتی از ترکیب رنگها را میبینید.
فیلمهای دیگری هم هستند. در فیلم مشهور Blade Runner 2049 ، رنگ اصلی مشخصا “زرد” است. این رنگ به شکلی ظریف و هوشمندانه در سرتاسر فیلم استفاده شده است. هرجایی از فیلم که اطلاعاتی به دست میآید، یا هر جایی که قهرمان اصلی فیلم، “K” ، سر نخی را پیدا میکند، ما رنگ زرد را “احساس” میکنیم. رنگ زرد در جایجای فیلم به چشم میخورد.
در وگاس، هریسون فورد یک منبع بزرگ اطلاعات است و تصویر در این سکانس غوطهور در زرد است.
دنیای روز در Blade Runner را تاثیر گرفته از زرد میبینیم که خود آن تاثیرگرفته از کشتیهای زنگ زده با رنگ زرد در بنگلادش یا هند است. حتی رنگ لباسها هم تاثیر گرفته از همین زنگ زدگی است.
برعکس، در دنیای شب، همه چیز خاکستری و آبی است. رنگهایی که الهام گرفته از آشوب هستند و البته ادای دینی به فیلم اصلی Blade Runner.
یک جاهایی از فیلم هم پر از رنگ سبز است. هر کجا که Joy را در آنها میبینیم یا چیزهایی را میبینیم که توسط Wallace ساخته شدهاند که همان Joy هست.
و نهایتا رنگ سفید را میبینیم. رنگ پاسخ، رنگ حقیقت، همان جاهایی که قرار است پاسخ سوالاتمان را پیدا کنیم. مشخصا رنگ سفید قرار است آرامش را به ما منتقل کند. آرامش حقیقت. این همان پاسخی است که K به دنبال آن بود.
حالا دیدید؟ Color Correction رنگها معنی دارند.
خیلی از ما بدون درک معنی درستی از آنها، به صورت اتفاقی آنها را استفاده میکنیم. خیلی هم به حرف دلمان گوش میدهیم. رنگها را روی فیلمهایمان، روی عکسهایمان، یکی یکی میگذاریم و تاثیر آنها را با دلمان میسنجیم.
اما همانطور که دیدید Split Toning استفادهای فراتر از سعی و خطا دارد. اگر می خواهید مفهوم عکس تان را با قدرت و شدت بیشتری منتقل کنید، شاید نیاز باشد رنگها را با دقت بیشتری به کار بگیرید.
هم رنگ اصلی و هم رنگ دوم که قرار است تاثیر رنگ اول را بیشتر کند.