نوشتن یک پایاننامه دکتری – قله سالها کار پژوهشی – میتواند کاری دلهرهآور باشد. اما یادگیری از کسانی که قبلا این مهم را پشت سر گذاشتهاند میتواند یارای شما در نرمتر کردن این فرایند باشد. در اینجا نظرات فارغالتحصیلان و دانشجویان کنونی برای انعکاس تجربهیشان و از اینکه چه کارهای در نوشتن پایاننامه انجام میدهند و چه کارهایی انجام نمیدهند آورده شده است.
در بخش من، پایاننامهها نباید بیشتر از ۱۷۵ صفحه با پیوستها و مقدمه باشد. پایاننامهها میتوان به دو شکل سنتی یا با فرمت manuscript نوشته شود. در فرمت سنتی باید پایاننامه به ترتیب شامل، literature review ، توصیف کلی از ابزار و روشها، ارائهای از تمام نتایج، و یک بحث کلی است. در فرمت manuscript فصلها باید به صورت مقالههای مجزا منتشر شده بین مقدمه کلی و بحث نوشته شود. برای پایاننامه من که دو ماه پیش شروع کردم فرمت manuscript را برگزیدم.
Leslie Holmes، Ph.D. کاندیدای زیست شناسی در دانشگاه کوئینز در کینگستون، کانادا
دستورالعمل خاصی در مورد فرمت یا محتوا به من داده نشده بود. متداولترین توصیه در دانشگاه من در ایتالیا این بود که به یک پایان نامه قدیمی نگاه کنم و چیزی مشابه را کنار هم بگذارم. چندین مقاله منتشر کرده بودم، بنابراین آنها را در یک داستان منسجم و منطقی سازماندهی مجدد کردم- نوشتن یک مقدمه با پیشینه کلی، یک فصلی که موضوع تحقیق من را به طور خاص معرفی می کند، یک شرح از ابزارهای رایج و تجزیه و تحلیل دادهها، چندین فصل اقتباسی که کار اصلی تحقیق مرا ارائه میدهد و یک نتیجه گیری کلی. در مجموع پایان نامه من تقریباً ۱۵۰ صفحه بود. تقریبا دو ماه طول کشید – زمانی که من قبل از مهلت ارسال نهایی داشتم. حدس میزنم که موفق شدم آن را بنویسم زیرا مجبور بودم، در این صورت مدرک دکتری از دستم پریده بود.
الئونورا تروجا، دانشمند محقق در اخترفیزیک در دانشگاه مریلند در کالج پارک که در مرکز پرواز فضایی گودارد ناسا در گرینبلت، مریلند کار میکند.
در هلند، جایی که در آن دکتری گرفتم، پایان نامه ها معمولاً به عنوان یک مقدمه، چهار فصل از کار تحقیقاتی اصلی، و یک بحث خلاصه تشکیل میشوند. اثری که قبلاً منتشر شده یا ارسال شده است نیازی به بازنویسی ندارد. کاملاً خوش شانس بودم که دو مقاله تحقیقاتی و مروری در رشتهام را منتشر کرده بودم که به عنوان مقدمه در پایاننامه استفاده شد، و در حال اصلاح پیشنویس مقاله دیگری بودم که به یک مجله ارسال کرده بودم. این بدان معنی بود که فقط باید یک فصل تحقیق دیگر و بحث خلاصه سازی را می نوشتم که کل زمان و تلاش برای تکمیل پایان نامهام را قابل مدیریت کرد. با ایجاد یک طرح کلی بسیار کلی از تمام عناوین فصلم شروع کردم. پس از گرفتن تایید از سرپرستم، طرح کلیتری برای دو فصلی که باقی مانده بود تهیه کردم. این امر به ویژه برای دستنوشته تحقیق مفید بود. در آن زمان، من و نویسنده همکارم (یکی دیگر از دانشجویان دکترا) هنوز در حال جمع آوری و تجزیه و تحلیل دادهها بودیم. طرح کلی به ما در فیگورهایمان کمک کرد، اگرچه برخی از آنها به عنوان فیگورهای ساختگی شروع شدند که بعدا تکمیل شدند. در مجموع پایان نامه من ۱۳۵ صفحه بود که برای دکتری کاملاً متوسط است. پایاننامه در موسسهام انجام دادم و تقریباً ۱۵۰ ساعت کاری در طول چند ماه از من گرفت.
Anoek Zomer, دانشجوی پسادکتری بیولوژی سرطان در دانشگاه لوزان سوییس
سارا گریوم، محقق فوق دکترا در اکولوژی دریایی در دانشگاه ایالتی اورگان در کوروالیس
با اینکه قبلا روی دو پیشنویس مقاله برای تایید ژورنال کار کرده بودم، اما در هر دو چندین مولف همکار بود، بنابراین آسانتر بود که داستان PH.D خود را خودم بنویسم. پس تصمیم گرفتم تمام پایاننامه را از اول بنویسم. نتایج تحقیقهایم را در چهار فصل نوشتم، علاوه بر این فصلها، فصلهای مقدمه، مواد و روشها و نتیجهگیری نیز بود. برای هر فصل نتایج، به آزمایشهای اصلی خویش رجوع کرده و نتایج محاسباتی جهت تایید یافتهها و بازتولید اشکال و جداول مورد نیاز چک کردم. فراوان نکتهبرداری انجام دادم و بهره زیادی از فلوچارتها بردم که در هر فصل راهنمای من در نوشتن بودو بعدا مرا در ایجاد خلاصه سریع از آغاز هر فصل و چک کردن اطلاعات آنها در پایان فرایند نوشتن یاری داد. همچنان که کارم را به سر میبردم، بسیار هیجان زده بود در مقدار نوشتههایی که نگاشته بودم. پایاننامه من تقریبا ۳۰۰ صفحه بود و تقریبا مرتبط با آزمونهایی بود که شیوه انجام آن را بیان کرده بودم. اما پایان واقعی من حدود ۱۸۰ صفحه بود با یک سری پیوست از جمله دو پیشنویس مقاله، مراجع و لیست اشکال و جداول. حدود ۶ ماه صرف نوشتن پایاننامه کردم، و از مدت 4 سال کمک هزینه ام به عنوان یک ضرب الاجل سخت استفاده کردم تا خودم را به پایان برسانم.
Katharina F. Heil، همکار در علوم اعصاب محاسباتی در دانشگاه ادینبورگ در بریتانیا
نوشتن پایاننامه به ۲ و نیم هفته فشرده شده بود، این زمان میان پایان یک پروژه پژوهشی و تاریخ دفاع بود که ۶ ماه زودتر انتخاب کرده بودم. خوشبختانه، گروه آموزشی من به دانشجویان اجازه میداد از مقالههای منتشر شده به عنوان فصلها مقاله استفاده کنند و من معولاا در طول دکتری این کار را انجام داده بودم. بنابراین تنها چیزی که نیاز داشتم نوشتن فصل مقدمه بود. در مقدمه تاریخچه کوتاهی از زمینهام قرار دادم. برای این کار نیاز بود تمام مقالههای تاریخی مرتبط را بخوانم. سپس هر فکری را که در مورد این موضوع داشتم یادداشت کردم و فهرستی از عناصری که میخواستم پوشش دهم، ارتباطات منطقی بین ایدهها، مراجع و حتی عبارات جذاب را تهیه کردم. سپس اولین تلاشم را انجام دادم تا همه این افکار را در متنی ساختاریافته جمعآوری کنم، با تمرکز بر این که آیا مطالب کافی برای پشتیبانی از نکاتم دارم و چقدر خوب جریان دارند. پس از آن بر تقویت خود عبارت تمرکز کردم، با استفاده از منابع آنلاین مانند غلطگیر املا و کتابهای دستور زبان، زیرا انگلیسی زبان دوم من است، و پس از آن یک صیقل کلی نهایی انجام داد. با تمام ارقام و مواد تکمیلی متعدد، پایان نامه من – که به تازگی با موفقیت نوشته شده بود، دفاع کردم – بیش از ۲۰۰ صفحه است که در بخش ما عادی است.
آنتون گولوبورودکو، دانشجوی فوق دکترا در بیوفیزیک نظری در موسسه فناوری ماساچوست در کمبریج
وقتی صحبت از پایانامهها به میان میآید، متوجه میشوم که هیچ کس به اندازه دانشجویان سال قبلی گروه شما مفید نیست. وقتی برای مشاوره با فارغ التحصیلان آزمایشگاه خود تماس گرفتم، به من کمک کردند تا روند کلی نگارش پایان نامه را درک کنم، زمان لازم برای تکمیل بخشهای مختلف را تخمین بزنم و مراقب مشکلات احتمالی باشم. همچنین پایاننامه های آنها را دانلود و مرور کردم تا احساس کنم محصول نهایی قرار است چگونه باشد. استاد راهنمای من به شدت درگیر نوشتن هر یک از مقالاتی بود که به پایان نامه من وارد میشد بود، بنابراین نیاز به ورود او کمتر مهم بود. با این وجود، قبل از اینکه بنشینم و بنویسم، با او گفتگویی داشتم که در آن متوجه شدیم موضوع اصلی پایان نامه من چیست و از چه مقالاتی استفاده کنیم. سپس زمانی که زمان ارائه پایان نامهام فرا رسید، بسیاری از دوستان و همکارانم و همسرم که او نیز بیوفیزیکدان است، توصیه های ارزشمندی ارائه کردند.
گولوبورودکو
من روشها و نتایج هر فصل را برای همه اعضای کمیتهام فرستادم تا بتوانیم قبل از بررسی پیامهای علمی کلیدی، مطمئن شویم که علم کامل است. سرپرست من مطمئن شد که ما در تماس هستیم و خودش را برای سؤالات در دسترس قرار داد. او همچنین یک ویراستار عالی و بسیار کامل بود – داشتن کسی که نوشتههای شما را پاره کند و به شما کمک کند مطالب اضافی را حذف کنید و یک مطلب درست سازماندهی شده داشته باشید بسیار مهم است. نزدیک به پایان، همکلاسیهای فارغالتحصیلم نیز به من کمک کردند تا کلمات زیادی را حذف کنم.
– Gravem
استاد راهنمای من چند بار درگیر شد: در ابتدا وقتی از او راهنمایی خواستم که چگونه یک پایان نامه را بنویسم و در پایان برای خواندن نهایی پیش نویس. اما هنوز احساس می کردم کاملا گم شدهام. بنابراین وقتی بهترین دوستم به من گفت که قرار است به ملاقات مشاورش برود تا درباره نحوه نگارش پایاننامهاش صحبت کند، دریغ نکردم که با هم برویم. مشاور او انتظارات کمیسیون فارغ التحصیلی را روشن کرد، پیشنهادات مفیدی به ما داد و به ما اطمینان داد که همه چیز درست خواهد شد. آن جلسه به من کمک کرد که کمتر تحت تأثیر قرار بگیرم و اعتماد به نفس بیشتری داشته باشم. یکی از همکاران ارشد من که مشاور متخصص دکتری بود به همراه کمک دانشجویان دانشگاه دیگر ، تک تک فصل های پایان نامه من را مرور کرد. من داشتم اصلاحاتی که گفته بود انجام میدادم و این در حالی بود که او در حال فصل بعدی را بررسی میکرد، بدین صورت پایان نامه بسیار قابل کنترلتر شد و در زمان صرفهجویی فراوان شد. در آن زمان شدیداً به کسی نیاز داشتم که به من بگوید من کار کاملاً اشتباه یا احمقانهای انجام نمیدهم.
-Troja
هر فصلی که نوشتنش به پایان میرسید به استاد راهنمایم میفرستادم. گاهی اوقات، نسبتاً بلافاصله از طریق ایمیل یا از طریق اسکایپ بازخورد دریافت میکردم. در مواقع دیگر، باید یکی دو بار یاد آوری میکردم. تعیین ضربالاجلها برای خودم، و اطلاع دادن به استاد راهنما در مورد آنها، باعث شد کارهایم قابل مدیریت باشد. وقتی در مورد جنبه های خاصی از پایان نامه به نکاتی ملموس نیاز داشتم و استاد راهنما من واقعاً مشغول بود، به دفترش میرفتم. گاهی تنها چیزی که نیاز داشتم یک «بله، تو در مسیر درستی حرکت میکنی» بود تا به راهم ادامه دهم. همچنین فصلهای جداگانهای برای افرادی که میدانستم به تحقیق من علاقه دارند فرستادم، عمدتاً برای تصحیح، و سعی کردم یک فردی که انگلیسی زبان مادریش است پیدا کنم تا در گرامر و املا به من کمک کند. از قبل به همه آنها اطلاع دادم تا در مورد زمان و نحوه بازخورد دادن کمی انعطاف داشته باشند.
– Heil
خوش شانس بودم که یک سرپرست بسیار دلسوز داشتم که به معنای واقعی کلمه همیشه درب دفترش به روی من باز بود. با این حال، سعی کردم تنها زمانی از او درخواست کنم که احساس کنم باید تصمیمات مهمی گرفته شود، برای مثال زمانی که یک طرح کلی یا یک فصل را تمام کرده بودم. او بازخورد را عمدتاً از طریق تغییرات آهنگ اضافه شده به پیشنویسهای من ارائه میکرد، که به نظرم بسیار راحت بود. وقتی نظر او را دریافت میکردم، سعی کردم فوراً به اصلاحات بپردازم و نظراتی را که نیاز به کار بیشتری داشتند برای بعد گذاشتم. با ابتدا پرداختن به بازنگری های کوچک، احساس کردم که در حال پیشرفت هستم، که به من کمک کرد با انگیزه بمانم.
– Zomer
برای تمرکز روی نوشتهام، مجبور شدم بیشتر تحقیقاتم را متوقف کنم، اگرچه کارهای جزئی انجام میدادم که به زمان و تمرکز قابل توجهی نیاز نداشتند، مانند راهاندازی محاسبات کامپیوتری. در مورد تعادل بین کار و زندگی، من و همسرم یک پیمان غیر رسمی داریم که سعی میکنیم بعد از شام و آخر هفته ها کار نکنیم. بدون استراحت مناسب، بهره وری کاهش مییابد و در نهایت احساس بدبختی میکنید. نمیتوانم بگویم که این پیمان در دوران نگارش پایان نامه اجرا میشد، اما حتی در شدیدترین زمانها، حداقل هفتهای یک بار برای پیادهروی در پارک ها و مناطق طبیعی اطراف از شهر خارج میشدیم تا از فشار خارج شویم.
– Goloborodko
در تمام مدت نوشتن، دیگر فعالیتهای مرتبط با کار را ادامه دادم. به خصوص در ابتدا به عنوان دستیار تدریس، فعال ماندم. کار با دانشجویان یک حواسپرتی خوب از پایاننامه بود، و این انگیزهبخش بود که ببینم کار من برای دیگران مفید بوده و مورد قدردانی قرار میگیرد، بهویژه در زمانهای نوشتن بیثمر. همچنین به طور موازی روی پروژه های تحقیقاتی دیگری کار کردم و به چندین کنفرانس بین المللی و یک مدرسه تابستانی در زمینه علوم شهروندی رفتم. این فعالیتها نه تنها باعث وقفهای در پایاننامه شد، بلکه به من یادآوری کرد که پژوهش من چقدر مهم و جالب بود. همچنین مطمئن شدم که فعال بمانم تا انرژی مثبت خود را حفظ کنم. رفتن به باشگاه همیشه مرا به نوشتن با ذهنی روشن و احساسی سالمتر کمک میکرد. گاهی اوقات سعی میکردم با دوستان خود یک وقت استراحت برای قهوه ترتیب دهم تا با یک تکه کیک و همراهی خوب به خودم پاداش بدهم. در مواقع دیگر، برنامهریزی برای بازدید از یک موزه یا امتحان کردن یک رستوران جدید به من کمک کرد تا با برگزاری یک رویداد خوب به من ادامه دهم.
– Heil
تقریباً یک سال و نیم قبل از پایان پایان نامهام، که تقریباً همزمان با تولد پسرم بود، بیشتر کارهای میدانی خود را انجام ندادم. بعد از مرخصی زایمان، روزی ۶ تا ۸ ساعت در خانه مینوشتم، در حالی که بچهام در بغلم بود یا کنارم میخوابید. زمانی که او در ۷ ماهگی در مهدکودک بود، به کافیشاپ های اطراف رفتم تا بتوانم سر وقت ناهار از او پرستاری کنم. چندین بار در روز، تکنیک پومودورو را تمرین میکردم که در آن تایمر را برای ۴۵ دقیقه تنظیم میکردم و هیچ کاری جز نوشتن انجام نمیدادم – نه ایمیلی، نه رسانههای اجتماعی، نه کار دیگری. اگر به چیزی فکر میکردم که باید انجام دهم، آن را برای بعد یادداشت میکردم. علاوه بر ترکیب نوشتن با مادری، جنبههای دیگر تعادل بین کار و زندگی نیز برای من بسیار مهم بود. بیشتر آخر هفتهها کار نمی کردم و مطمئن می شدم که هر روز بیرون می روم و ورزش می کنم یا کمی تفریح می کنم. رهایی از احساس گناه در مورد کار نکردن کلید بود. احساس بد شما را به جایی نمیرساند و فقط تجربه را برای شما و افرادی که دوستشان دارید یا با آنها زندگی می کنید لذت بخش نمی کند.
– Zomer
واقعا سخت بود، اما از آن لذت بردم. نوشتن میتواند مانند یک تونل بسیار طولانی و تنها باشد، اما هر چه بیشتر تمرین کنید، آسان تر می شود.
– Gravem
شروع با کار آسان قالببندی مجدد مقالههای منتشر شدهام به من این امکان را داد که به سرعت پیشرفت زیادی داشته باشم و بر روند نوشتن کنترل داشته باشم و در عین حال استرس نزدیکی زمان ارائه را کاهش دهم. با مقدمه پایاننامه کار سخت تری داشتم، اگرچه از کندوکاو در تاریخ رشتهام بسیار لذت بردم. حتی خوشحال بودم که باید این کار را انجام دهم – به این ترتیب، میتوانم آن را بر کارهای دیگر اولویت دهم. اما مطالعه گسترده، نوشتن را بسیار چالشبرانگیزتر از آنچه انتظار داشتم، کرد و ضربالاجل فشرده آن را کمتر لذت بخش کرد. تقریباً تا آخر کار، احساس میکردم که کار بیش از حد بلندپروازانه است. برای کاهش استرس در آن مرحله، مدام به خود یادآوری میکردم که این فرصتی بینظیر است که به جای خود تحقیق، روی تاریخ تحقیق تمرکز کنم.
– Goloborodko
نوشتن پایان نامه من مطمئناً تجربه ای بود که از آن لذت بردم. این لحظهای بود که بالاخره داشتم تمام کارهای ۵ سال گذشتهام را کنار هم می گذاشتم و به آن افتخار می کردم.
– Zomer
حدس میزنم تعادل خوب کار و زندگی مهم بود. حیف شد حفظش نکردم تنها چیزی که میتوانستم احساس کنم وحشت بود. به مدت ۲ ماه، اساساً به جز نوشتن پایاننامه و درخواست شغل، هیچ کاری انجام ندادم. زمانی که به استراحتی از پایان نامه نیاز داشتم، به درخواستهای شغلی خود روی آوردم. این یکی از بدترین دوران تحصیلی من بود. خوشبختانه، در پایان به دکتری که می خواستم رسیدم، که باعث شد تمام استرس و ناامیدی را فراموش کنم.
– Troja
دکترای من، از جمله دوران نگارش، یک ترن هوایی عاطفی بود. همیشه آسان نبود، اما بخاطر داشته باشید که هر تلاش کوچک شما را به هدف نهایی نزدیکتر می کند، برای ادامه دادن و زنده ماندن، احساس بسیار مهم است. و در حالی که نوشتن گاهی دلهره آور بود، من نیز این انگیزه را پیدا کردم که ببینم چقدر تحقیق انجام داده ام.
– Heil
در مراحل اولیه نوشتنم هستم، اما تا کنون لذت بخش بوده است. این احتمالاً به این دلیل است که بالاخره چیزی ملموس از دکتری خود خواهم داشت که بسیار دلگرم کننده است!
– Holmes
توصیه کلی من این است که در لحظه آخر شروع نکنید و زمان لازم را دست کم نگیرید. پایان نامه فقط در مورد علم نیست، بلکه در مورد نحوه ارائه آن نیز میباشد. با وجود اینکه مقالاتی را منتشر کرده بودم که حاوی مطالب زیادی بود و آماده گنجاندن در پایان نامه بود، هنوز باید تلاش و زمان زیادی برای قالب بندی مجدد متن صرف میکردم و حتی مجبور بودم برخی از ارقام را بهبود یا به روز کنم. اگر میتوانستم به گذشته برگردم، به جای اینکه همه کارها را برای سال آخر بگذارم، نوشتن پایاننامه از سال اول شروع میکردم. فصلهای مقدماتی که موضوع شما را توضیح میدهد را میتوان قبل از داشتن هرگونه داده نوشت، و در نگاهی به گذشته، به تمام نتایج علمی برای نوشتن دو سوم پایاننامهام قبل از شروع سال آخر نیاز داشتم.
– Troja
زمانی که در سال دوم برای oral ها مطالعه میکردم، در نوشتن نکتهها و آرشیو کردن مقالات مرتبط بسیار منظم بودم، که در هنگام نوشتن پایاننامهام بسیار مفید بود. همچنین در چند سال اول دکتری دهها پیشنهاد کمک مالی نوشته بودم، که به من فرصتی داد تا در مورد چگونگی ارائه درک کلی داشته باشم و همچنین زمینهای در اختیارم باشد که بتوانم به عنوان نقطه شروع استفاده کنم.
– Gravem
بخش قدردانی و زمان صرف آن را نباید نادیده گرفت. آن را بهترین فرصت برای خلاصه کردن بخش غیرعلمی دکترایم دیدم. و از همه کسانی که در این راه به من کمک کردند تشکر کردم، یافتن کلمات مناسب چندین روز طول کشید. تصمیم گرفتم آن را به بعد از دفاعم بگذارم، زمانی که بتوانم در چند هفتهای که باید پایاننامه ام را ویرایش می کردم، با سرعتی بسیار آرامتر بنویسم.
مراقب کمال گرایی باشید. پایان نامه دکترا بخش عمدهای از زندگی یک فرد را به پایان می رساند و تمایل به بیعیب و نقص کردن آن وجود دارد. در مورد من، یک ضرب الاجل غیرقابل مذاکره یک راه حل موثر ارائه کرد. سایر پروژه ها یا رویدادهای زندگی نیز ممکن است ضرب الاجل تعیین کنند. اگر با ضربالاجلهای قریبالوقوع مواجه نیستید، محدودیتهای زمانی تعیینشده برای فصلهای جداگانه احتمالاً کارساز خواهد بود.
با توجه به جنبه های فنی، گروه آموزشی من یک قالب LaTeX ارائه داد که بسیار مفید بود. این قالب، نوشتن ساختار یافته را اعمال میکند و با تمام قالببندی ها سروکار دارد تا بتوانید روی محتوا تمرکز کنید. به عنوان مثال، شماره گذاری را کنترل می کند، بنابراین لازم نیست هر بار که یک شکل را درج یا حذف میکنید، اعداد شکل را به روز کنید. و از آنجایی که LaTeX بر اساس قالب متن ساده است، لازم نیست نگران این باشم که یک دهه بعد نتوانم فایل پایان نامه خود را باز کنم. LaTeX به تخصص فنی خاصی نیاز دارد، اما با کمی تلاش و گوگل می توان بر این امر غلبه کرد.
من همچنین از طرفداران بزرگ خدمات ابری هستم. از یک ویرایشگر آنلاین LaTeX به نام Overleaf استفاده کردم که به من امکان می داد به راحتی پیش نویس ها را با سرپرستم به اشتراک بگذارم. با یک حساب رایگان شروع کردم، و زمانی که به محدودیت های ذخیره سازی رسیدم، برای 1 ماه یک حساب “Pro” هزینه ناچیزی پرداخت کردم. همچنین خوشحال شدم که Mendeley، نرمافزار مدیریت مقالات مبتنی بر ابری که در دهه گذشته از آن استفاده میکردم، به راحتی با Overleaf ادغام شد – اگرچه Mendeley شب قبل از ارسال شکست خورد و روز کاری من را تا ساعت 6 صبح افزایش داد.
– Goloborodko
سعی کنید بفهمید پربارترین ساعات روز شما چه زمانی است. همچنین، چیزی که متأسفانه به سختی یاد گرفتم این است که قبل از اینکه از نوشتههایتان دور شوید، یک نقشه راه برای خود بگذارید، به خصوص اگر قرار است بیش از یک روز طول بکشد. برای خود یادداشتی در مورد افکار و ایده ها یا یافته ها و سؤالاتی که در آخرین جلسه کاری خود در مورد آنها فکر میکردید بنویسید تا بتوانید بلافاصله از جایی که کار را ترک کردید ادامه دهید. در مورد خود نویسندگی، من در چند کمپ نویسندگی شرکت کردم که به من در شروع کار کمک کرد. چند کتاب در زمینه نویسندگی هم خواندم. یکی که من به طور خاص توصیه می کنم راهنمای علمی نوشتن است.
– Holmes
چاپ بخشهای قابل توجهی از نوشتههایم و گذاشتن کمی زمان قبل از خواندن آنها به من این امکان را میدهد که بهطور مؤثر موارد را تصحیح و تنظیم کنم. و زمانی که نوشتن آنطور که انتظار داشتم پیش نمیرفت، به شکلها یا قالببندی روی آوردم. به این ترتیب، هنوز میتوانستم احساس کنم که دارم جلو میروم. حتی اگر اغلب احساس می کنید که پیشرفت بسیار بسیار کند است، فقط سعی کنید هر ساعت و هر روز کمی پیشرفت به پایان نامه خود اضافه کنید.
– Heil