گرتوفسکی میگوید؛
ذهن مانند سگی است که میخواهد آب رودخانه را گاز بگیر
وقتی که این جمله رو شنیدم بسیار درگیر شدم .(یعنی چی ؟؟!!)
ذهن همه چیز را بسته بندی میکند و از حالت ارگانیک جدا میکند وقتی که حرکتی انجام میدهیم و از قبل به آن فکر نکردیم آن حرکت بسیار ناب و خلاقانه و از چارچوب های تعریف شده در جامعه جدا است.
سوال اینجاست چرا وقتی که آن حرکت را با دخالت ذهن انجام میدهیم آن خلاقیت و آن ارگانیک بودن را ندارد
《نتیجه گیری》:
ذهن وقتی که دخالت میکند همه چیزرا در چار چوب(بسته بندی) آن جامعه که شامل خانواده ،مدرسه ،شرایط اجتماعی... آن جامعه تعریف شده انجام میدهید.
ولی کار یک بازیگر این است که یک عمل که در جامعه همه با یک تعریف آنجامش میدهند آن عمل را با یک حرکت خلاقانه و متفاوت اما با همان معناانجامش دهد که این کار بدون دخالت ذهن انجام میشود یعنی ما فقط عمل میکنیم که به یک حرکتی که چهارچوبی ندارد برسیم
ما روی صحنه موظف هستیم که عمل کنیم و ذهن دخالتی نداشته باشد بازی ذهنی پشت صحنه ، بازی حسی روی صحنه.