ویرگول
ورودثبت نام
علی امانی(ارشاد)
علی امانی(ارشاد)
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

تو هم شریک هستی ...

اصولا در استارتاپ ها و کسب و کار های نوپا چند نفر جمع میشن که هرکدوم آورده ای دارن ( مثل دانش ، تجربه ، زمان و از همه مهم تر پول ) و در طی مدتی با تصمیم مشارکت همدیگه به نتیجه ای میرسن که متعلق به همه اوناست بهترین حالت اینه که هرکدوم از شرکا حداقل دوتا از این موارد رو داشته باشن ...

سال ها پیش( اون زمانی که کم تجربه بودم و خام ... یادم میاد دانشجو بودم و تو حال و هوای دانشجویی و ترم های اول و حتی بعد از یه شکست عشقی سنگین :) که اتفاقا سیگار کشیدنم از همون موقع ها بود که آغاز شد) ...یه پیشنهاد کاری جالب به من شد ، چند نفر از آشنایان میخواستند فروشگاه زنجیره ای افتتاح کنن ، از من خواسته بودند بهشون کمک کنم ... پیشنهاد این طور بود ،حقوق وزارت کار +سهم از سود سالانه پیشنهاد جذابی بود ، قبول کردم .


احمقانه ترین پیشنهاد ها همیشه اینطور بنا میشن ...سهم ....سهمی که نه روی کاغذه نه تو اظهار نامه نه هیچکجای دیگه ...و همه این ها به کنار سهمی که بهت قدرت انتخاب در اون سیستم رو نده و نظری از تو نپرسن قطعا هیچ ارزشی نداره ... مخصوصا اگر اون کسب و کار در سال اول زندگیش باشه ....این جور پیشنهاد ها بیشتر تلاشی هستند برای کم کردن هزینه های صاحبان کسب و کار تا راه رو برای خودشون هموار تر کنند .

اصولا ناخودآگاه زودتر از خودآگاه متوجه اشتباهات میشه(اینکه یه جای کار میلنگه ) ...خب البته مدتی طول میکشه که خودآگاهم همون مشکل رو ببینه و در طی این سال ها هیچ چیزی تغییر نکرده جز اینکه خودآگاهم در مدت زمان کمتری متوجه مشکل میشه ....دلیل این که این فاصله وجود داره اینه که خودآگاه ظرفیت کمی داره و پرشده با انگیزه های بیرونی و یا شاید دروغ هایی که دو پهلو دارن ...

بعد سه ماه کار شبانه روزی و پر فشار تصمیم گرفتم اون کار رو رها کنم ، جالب اینجا بود که توسط همون آدم هایی که منو شریک خودشون کرده بودند تا مدت ها تحقیر میشدم با این مظمون که تو توی یه کار نمیمونی و تحملت کمه و... ( آشنا هم بودن نمیشد با چنتا جمله کش دار داستان رو جمع کرد، وگرنه خیلی تعارف ندارم ) .


یکسال گذشت و اون کسب و کار در طول یکسال با سر به سر کردن جمع کرد و به پایان رسید ...

درطول این مدت همون آدم هایی که که منو شریک خودشون کرده بودند به نسبت من حقوق 5 برابری برمیداشتند حتی یادم میاد اینکه شریکی رو به مجموعه اضافه کردن و حتی لازم ندیدن برای این کار از کسی نظر بپرسن و خیلی چیزای دیگه ....اما ما شریک بودم مهم نبود ساعت چند صبح شده باید اون کارو انجام میدادیم ما شریک بودیم .

نکته ای که میخوام متوجه باشین اینه که هر کاری خاک خوری خودشو داره و باید براش زحمت کشید در این شکی نیست ولی حقه هایی وجود داره که میتونه شمارو برای مدتی در تله بندازه ...

یکی از این حقه ها که کم استفاده نمیشه سهمه که درنهایت هیچ وجود خارجی نداره و صرفا برای انگیزه دادن استفاده میشه و اون افراد هم هیچوقت این موضوع رو گردن نخواهند گرفت ، این وسط تنها چیزی که از دست میره وقت گران بهای شماست .



شراکتشریکسهمکارآفرینیکسب و کار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید