با وجود ضعفها و ناتوانیهایت، باز هم دوستت خواهم داشت.
این جمله را در دفترم نوشته بودم، وقتی آن را خواند به من گفت:
+ تو کتاب مارک منسن هم تقریباً چنین جملهای دیدم که بعدش خودم یه یادداشت کوچیک کنارش نوشتم.
پرسیدم چی نوشتی؟
+ درمورد زندگیه خودم، اینکه ضعفها و آسیبپذیریها رو باید بشناسیم و بپذیریم.
- درسته، مصداق همون جمله که میگه: « وقتی کسی رو انتخاب میکنی، ضعفها و آسیبهاش رو هم انتخاب کردی.»
و حرفم رو تأیید کرد.
همهی ما آسیبپذیریهایی داریم که ممکن است در موقعیتهای مختلف زندگی، خودشان را به ما نشان بدهند.
زمانی این خودنمایی آزاردهنده میشود که برای شناسایی و قبول آنها، تلاشی نکرده باشیم.
گاهی رفتارهایی را از فرد یا افرادی میبینیم که بهشدت برای ما سنگین و غیرقابل تحمل هستند. حتی کسانی که آنها را به درستی نمیشناسیم و فقط اسم و فامیل آنها را میدانیم.
این بخش از وجود ما نمیتواند آسوده و راحت در گوشهای رها شود و ما را به حال خود بگذارد و هرچه بیشتر او را نادیده بگیریم، تلاش بیشتری میکند تا خودش را نشان بدهد و بگوید: من هستم و نمیتونی از دستم خلاص شی.
بیشترین زمانی که این آسیبها خودشان را بروز میدهند، در ارتباط عاطفی است.
و آنجاست که شریک عاطفی ما متوجه میشود نهتنها آسیبهای خودش بلکه آسیبهای ما را نیز باید بپذیرد و تلاش کند از طریق آنها به ما زخم نزند.
این تناقض، زیباییِ ذاتی انسان را به بار میآورد.
یعنی با وجود قدرت؛ شهامت؛ اعتمادبهنفس و توانایی، قسمتهای تاریکی در وجودمان هست که نیاز به نوازش؛ درک شدن؛ پذیرش و دوست داشته شدن دارند.
جنگیدن با این زخمها آنها را بهبود نمیبخشد. بلکه ما را ضعیفتر و ناتوانتر میکند.
نویسنده: نرجس پوریاوی