ویرگول
ورودثبت نام
نرجس پوریاوی
نرجس پوریاوی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

تجربه‌ی مشترک

خیالی آسوده
خیالی آسوده


تنها قدم برداشتن، امکان‌پذیر است.
حتی اگر افراد زیادی را کنار خود داشته باشیم، تنهایی وجود خواهد داشت.
تجربه‌ای غیرقابل انکار و اجتناب‌ناپذیر.
اما حضور افرادی که در موضوع مهمی با ما مشترک هستند، می‌تواند زندگی را دلچسب‌‌تر کند.

اولین تجربه‌ی مشترک آن دو نفر، رفتن به سمت کتابخانه بود.
یلدا و رها تصمیم گرفتند خود را در این فضا قرار بدهند تا درمورد ادبیات، فلسفه، نویسندگی، دلایلِ نوشتن و موضوعات دیگری که به واسطه‌ی قرار گرفتن در کتابخانه به ذهنشان می‌آید صحبت کنند.
کتابخانه با خانه‌ی یلدا فاصله‌ی زیادی نداشت و در آن روز تصمیم گرفت پیاده به آنجا برود.
باران می‌بارید و او خوشحال و سرمست از اینکه چنین نعمتی را با چشمانش می‌بیند و با وجودش لمس می‌کند، راه را طی کرد.
وقتی رسید، رها آنجا بود.
با هم سلام کردند و به سمت آغاز تجربه‌ای مشترک و جدید قدم برداشتند.
ابتدا قفسه‌‌ها را یکی پس از دیگری زیر و رو کرده و اگر کتابی توجهشان را جلب می‌کرد به دیگری می‌گفتند و اگر تمایل به حرف زدن درمورد عنوان کتاب داشتند، مکالمه‌ای را رقم می‌زدند.

+ رها بیا این کتاب‌و ببین!
- وای چه عنوان جالبی داره!
+ یادداشتش کن که بعداً درموردش بنویسیم‌.
- واقعاً؟
+ آره. می‌خوام با هم، هم‌نویس بشیم.
- این عالیه. چیشد که یک‌هو این تصمیم‌و گرفتی؟
+ علاقه‌ی مشترکی که به کتاب‌ها و حرف زدن داریم دیگه. مگه تو متوجه‌ی این تفاهم نشدی؟
- چرا متوجه شدم اما بیان نکردم. پس چه خوب که فکر هم دیگه رو خوندیم. خوشحال شدم.
+ منم همینطور. حالا عنوان‌و یادداشت کن تا یادمون نرفته.

یلدا مشتاق بود و رها مشتاق‌تر. آن‌ها از تمام فرصت‌ها برای یافتن نکته‌ای جدید، به اشتراک گذاشتن آن نکته و حرف زدن درموردش استفاده می‌کردند.

نویسنده: نرجس پوریاوی

این متن ادامه دارد...

تجربه‌ی مشترک
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید