ریچارد سوم پر شخصیت ترین نمایشنامه ویلیام شکسپیر است و ماجرای آن در اواخر قرن شانزده سپری میشود.
ریچارد سوم نمایشنامهای تاریخی اثر ویلیام شکسپیر است که داستان تراژیک به قدرت رسیدن شاه ریچارد سوم و سقوط وی را به پرده میکشد. به روایت شکسپیر وی مردی بدقیافه، گوژپشت، حیلهگر و خشن و برادر پادشاه وقت از دودمان پلانتاجنت است که با خود عهد کرده به هر قیمتی شده صاحب تاج و تخت شود.
این نمایشنامه ظهور تا سقوط ریچارد سوم را به طور کامل توضیح میدهد.
ریچارد سوم، برادر کوچکتر شاه وقت، ادوارد چهارم سودای سلطنت در سر دارد. به دلیل مشکل جسمانیاش میپندارد طبیعت حقش را خورده و رسیدن به قدرت را تنها راه برای رهایی از این عقده میبیند. پیشگوییهای قدیمی به کمکش میآیند تا نفرتی بین شاه و برادر دیگرش، جورج ایجاد کنند. با ذکاوت اهریمنیاش حکم قتل جورج را به تصویب میرساند؛ شاه بدحال، کمی بعد جان میدهد.
شاهزاده ادوارد جوان برای مراسم تاجگذاری به لندن میآید. ریچارد با حیلهگری، تعدادی از هواداران ولیعهد را پیش از ضیافت اعدام میکند و با نمایشی که به کمک مشاورش، دوک باکینگهام راه میاندازد، شاه فقید را فاسد و فرزندانش را نامشروع میخواند. ملکه نیز پس از دستگیری پسران و برادرش، به جای امنتری میگریزد. چندی نمیگذرد که بزرگان برای پیشنهاد تاج و تخت انگلستان نزد ریچارد میآیند. باز ریاکاری به یاریاش میآید و از دید مردم وادار به قبول سلطنت میشود. پسر ارشد ملکه به هنری تودور، دشمن همیشگی ریچارد میپیوندد. خبر اعدام باکینگهام در محضر هنری به ریچارد میرسد. هر روز بر تعداد سپاهیان هنری اضافه میشود تا قدرت را از ریچارد پس بگیرند. دو ارتش وارد نبرد میشوند. ریچارد به دست هنری، به طرز خفتباری کشته میشود و بدینگونه سلطنت هنری هفتم آغاز میگردد و ازدواجش با ملکه، به جنگهای داخلی پایان میبخشد.