+یکی هست که عادت کرده همش بهم بگه ممکنه نتونی در آینده تو جامعه دووم بیاری! چطوری بهش بفهمونم جامعه ی آدما به چپمم نیست؟
+تو کتاب مطالعات اجتماعی خواهر کلاس ششمیم نوشته بود انسان موجودی اجتماعی است که نمیتواند به تنهایی زندگی کند و تنهایی برایش آزاردهنده است! لحظه ای که این رو خوندم فهمیدم انسان نیستم.
+ خیلی جالبه، صبح ها خیلی عادی میرم مدرسه، میخندم، عصبانی میشم،احساس غم میکنم، هیجان زده میشم و... . ولی وقتی شب به اتفاقات صبح فکر میکنم، احساس میکنم که همه ی اون احساسات توهمی بیش نبوده. انگار فقط برای اینکه با بقیه همراه بشم حسشون کردم. میگیری چی میگم؟
+انگار تنها چیزی که تو این دنیا عادلانه تقسیم شده عقله، هیچکس نمیکنم مال من کمه:»
+پر رنگ ترین دلیل وجود "شیطان" اینه که خوبی معنایی داشته باشه. بدون وجود شرارت و بدی، خوبی و نیکی هم معنایی ندارن چون کسی درکی از دنیای بدون اونا نداره. وقتی توی بهش زندگی کنی عذاب جهنم برات مسخره بنظر میاد.
+به شخصه زیاد طرفدار فن فیک نیستم، ولی ابلیس زیادی خوبه:)
+یکی هست که تازگی ها عادت کرده همش بهم بگه ممکنه تو آینده نتونی تو جامعه دووم بیاری! چطوری بهش بفهمونم جامعه ی چرند آدما به چپمم نیست؟
+تغریبا همه ی دوستام همیشه فکر میکنن که اهمیت نمیدم، فکر میکنن اهمیت نمیدم که ناراحتن، احساس پوچی میکنن یا یه همچین چیزی. لعنتی! اگر اهمیت نمیدم پس چرا شبا از فکر اینکه چطوری بهشون کمک کنم خوابم نمیبره؟
+سرم درد میکنه، کلی حرف هست که میخوام بزنم ولی نمیتونم کلمات رو کنار هم بچینم. بلد نیستم حرف بزنم. میفهمی؟
+از آدمایی که لازم نیست چیزی رو براشون توضیح بدم تا بفهمن خوشم میاد:)
-حالت خوبه؟
+نه، ممنون که پرسیدی:)
+شاید بهتره فکر کنن اهمیت نمیدم.
+کارم شده از دور نگاه کردن.
+طبیعیه احساس پوچی میکنم؟
+لعنتی!دیگه حتی به سختی میتونم بنویسم
+بیشتر وقتا یه حرفایی میزنم که بنظر خودم بد نیست و یه حقیقت واضح هست، ولی بعد بقیه ناراحت میشن و یه سری وقتا تا یکی بهم نگه حرفم باعث ناراحتیه یکی شده نمیفهمم که همچین اتفاقی افتاده. بعضی وقتا بخاطرش احساس پشیمونی میکنم ولی معذرت خواهی نمیکنم. جدا از اینکه برام سخته، برم به طرف چی بگم؟ بگم شرمنده که باعث شدم نتونی به خودت دروغ بگی؟
+دلم میخواد یه خرس قطبی باشم. شیش ماه بخوابم هرکس هم بیدارم کرد راحت بخورمش بعد دوباره بخوابم.
+دلم میخواد با مشت بزنم تو دهن av
+حداقل حالا که درکم نمیکنید بزارید تو حال خودم باشم.
+چرا ملت انقدر احمقن؟
+فقط منم که از تعاملات انسانی بدم میاد؟
+نیازمند به یه گربه.
+ولی خیلی کیف میده که شب با حیوون خونگیت بخوابی، مخصوصا اگه سگ باشه میاد قشنگ میچسبه بهت مثل یه پتوی طبیعی:)
+تنهایی+کتاب+آهنگ>>>>>>
+خالی از احساسات
+ خیلی جالبه، صبح ها خیلی عادی میرم مدرسه، میخندم، عصبانی میشم،احساس غم میکنم، هیجان زده میشم و... . ولی وقتی شب به اتفاقات صبح فکر میکنم، احساس میکنم که همه ی اون احساسات توهمی بیش نبوده. انگار فقط برای اینکه با بقیه همراه بشم حسشون کردم. میگیری چی میگم؟
+انگار تنها چیزی که تو این دنیا عادلانه تقسیم شده عقله، هیچکس نمیکنم مال من کمه:»
+سوکوکو>>>هر کاپل دیگه ای
+به شخصه زیاد طرفدار فن فیک نیستم، ولی ابلیس زیادی خوبه:)
+آدما دوست دارن خوشگل باشن ولی مطمئنم حیوونا میخوان زشت باشن. اگر خوشگل باشن شکار میشن و درنهایت منقرض.
+دبیرمون معتقده که آهنگ هایی با ریتم های تند،اتاق شلوغ،افکار بهم ریخته،نخوندن نماز و قرآن نخوندن باعث میشه آدم احساس بدی بکنه و آرامش نداشته باشه. یه بار بهش گفتم اگر یکی با همه ی اینا اوکی باشه به جز افکار بهم ریخته چی؟ گفت خب یه سری آدمای دیوونه هستن که استثنا اند:)
+نصفه شبی خوابم میاد دارم چرت و پرت میگم...🚶
+خسته ام، خسته از این آدمای احمق که فکر میکنن حق با خودشونه.
+چند وقت پیش با یکی تو مدرسه بحثم شد. سر چی؟ سر نظر خودش. شاید عجیب باشه ولی اون داشت یه چیزی میگفت، منم گفتم کاملا باهات موافقم ولی اینم مد نظر داشته باشم. اونم نیم ساعت باهام بحث کرد که نظر خودش درسته. درحالی که نظر من نظر خودش بود:)
+منو با هفتا استخون اضافه دفن کنید تا باستان شناس های صد سال دیگه اسکل شن.
+توکه درک نمیکنی، چرا حداقل نمیزاری تو حال خودم باشم ؟
+دلم میخواد برم تو کما و وقتی از کما دراومدم ببینم علم اونقدری پیشرفت کرده که داریم تو سیاهچاله زندگی میکنیم و با کرمچاله اینطرف اون طرف میریم....🚶
+آدما چه با دلیل چه بیدلیل بلاخره ازت متنفر میشن، پس چرا حداقل یه دلیل بهشون ندی؟
+احساس میکنم مال این دنیا نیستم:)
+کمک، نمیتونم نفس بکشم
+بنظرتون تعریف مرگ چیه؟
+معتقدم مرگ با مردن خیلی فرق داره.
+تفاوت زنده بودن و زندگی کردن به اندازه ی تفاوت ایران ۴۵ سال پیش با الانه.
+پادشاه عربستان هر صبح که بیدار میشه میره یه تحقیق میکنه ببینه چی تو ایران ممنوعه، همون رو آزاد میکنه.
+تراپیستای خارجی باید به همه ی مریضاییشون که افسردگی دارن بگن برو یه ماه ایران زندگی کن. یارو بعد از یه ماه ایران زندگی کردن اگر زنده برگرده کشور خودش هر روز صبح اولین کاری که میکنه اینه که پرچم کشورش رو می بوسه.
+چرا همه ی عشق و عاشقی ها تو فیلم ایرانیا سر خوشگلیه؟ چرا یه بار عاشق یه آدم زشت نمیشن شماها؟
+در ادامه ی حرف قبلیم اگر بخوام مثال بزنم، نجلا بهترین گزینس. یارو داشت وسط جنگ سوراخ سوراخ میشد ولی آرایش چشماش کامل بود.
+تغریبا همه ی مذهبی های تعصبی و خیلی از مذهبی ها عاشق خدا نیستن،عاشق بهشتش هستن..
+قلم هیهات رو دوست دارم
+یکی از عادتام اینه که یه گفت و گوی کامل رو با یه آدمی تو ذهنم برنامه ریزی کنم و تا تهش برم، ولی آخر سر که بخوام واقعاً با طرف حرف بزنم لال بشم. یه آدم خاص هم نیست،با همه همینم:)
+قبول کنیم ممنون یه آدمی تو خیالاتمون داریم که کاملا درکمون میکنه و باهامون راه میاد🙃🌌
+واقعا انقدر سخته؟
اینکه همو مسخره نکنیم
اینکه توهین نکنیم
اینکه اذیت نکنیم
اینکه ضعف های همو واسه هم تعریف نکنیم
اینکه سنگدل نباشیم
اینکه به بی احساس بودنمون افتخار نکنیم
اینکه خشونت نکنیم
اینکه حیله گر نباشیم
اینکه خسیس نباشیم
اینکه همو درک کنیم
اینکه مشکلات همو جدی بگیریم
اینکه باهم مهربون باشیم
+خدایا، میشه دوباره یادآوری کنی چرا آدم رو اشرف مخلوقات خطاب کردی...؟
-احساس نمیکنی دیگه داره زیاد میشه؟
+حرف برای گفتن زیاد دارم، حواسم نبود.
-بقیه اش باشه یه روز دیگه؟
+باشه.
-پس شب بخیر
+شب بخیر:)