دخترک ۱۲ ساله دقایقی پیش بازی آسانسور را شروع کرده بود و حالا داشت با زنی حرف میزد که در طبقه ی ۵ با او مواجه شد و همه جا درباره اش یک چیز نوشته بود.... با او حرف نزنید و بهش نگاه نکنید.
اما حالا دختر به صورت او که بخاطر کلاه سیاه بزرگی نیمه پنهان بود و فقط کمی از بینی زن و لبخند پهنش معلوم بود نگاه میکرد.
-مطمئنی میخوای همش رو بدونی؟
+بله ، خواهش میکنم قوانین دنیای خودتون رو به من بگید!
-اوو، از حس کنجکاویت داره خوشم میاد، اسمت؟
دختر کمی دلهره داشت اما سپس گفت:مری هستم
-خب مری، دنیایی جدا از دنیایی که میشناسی وجود داره که از طریق دو راه میتونی بهش سفر کنی.
اولین راه همین بازی آسانسور خودم هست که شخصا پیشنهاد نمیکنم چون مطمئنم تو هم ماجرای مرگ اون دختر در هتل سیسیل رو شنیدی مگه نه ؟
+مرگ الیسا لم ، دختر ۲۳ ساله که جسدش توی مخزن آب پیدا شد...علت مرگش رو خودکشی بخاطر اختلال دوقطبی اعلام کردن ولی شایعاتی درباره ی اینکه اون بازی آسانسور رو اشتباه انجام داده هست.
-می‌بینم که خوب شاهکارم رو یادته، برای همینه که میگم این بازی امن نیست...اما خب من از تو خوشم اومده. کی می‌دونه شاید آخر سر گذاشتم بری!هوم؟
مری درحال حاضر فقط به خودش و حس کنجکاوی قویش لعنت می‌فرستاد که تصمیم گرفت با اون زن حرف بزنه اما حالا دیگه چاره ای وجود نداشت. زن ادامه داد..
-راه دوم یه دریچه هست که فقط ساعت ۳:۳۰ دقیقه ی صبح تا ساعت ۳:۳۴ دقیقه ی صبح باز میشه و میتونی ازش وارد دنیای من بشی، اما اونجا قوانینی داره که باید رعایت کنی.
-قانون اول: مهم نیست چه گل های زیبایی باشن ، اگر بهشون دست بزنی دیگه نمیتونی از سرشون خلاص بشی.
قانون دوم: اگر یه مرد قد بلند بدون صورت دیدی فقط به راه رفتن ادامه بده و به هیچ وجه بهش نگاه نکن! قانون سوم: اگر یه مرد مهربون یا هرکس دیگه بهت نوشیدنی تعارف کرد فقط مودبانه ردش کن و به راهت ادامه بده اگر دنبالت کردن فرار کن..چون هرچیزی بهتر از نوشیدنیه و مهم تر از همه با خودت یه ساعت ببر چون زمان اونجا متفاوت عمل می‌کنه و ممکنه بخاطر گم کردن زمان تا ابد اونجا گیر بیوفتی.
زن جوان به دختر روبروش نگاهی انداخت
-خب نظرت چیه؟ اگر بزارم همین الان بری،میخوای وارد اون دنیا بشی؟
دختر که ترس از اینکه داخل همون آسانسور به سرنوشت بدی دچار بشه کم کم داشت نگرانش میکرد با صدای کمی گفت..
+احتمالا...بله.
پارت دو هم داره
