ویرگول
ورودثبت نام
صبا شرفیان
صبا شرفیان
خواندن ۳۱ دقیقه·۱۷ روز پیش

شکست تحصیلی|نویسنده: صبا شرفیان

چکیده

پژوهش حاضر از نوع مروری - کتابخانه‌ای است که باتوجه به نظرات اندیشمندان و صاحبنظران در این حوزهنگاشته شده است.شکست تحصیلی یا افت تحصیلیپدیده‌ای است که در نظام‌های آموزشی رسمی واجباری از بدو پیدایش آن‌ها وجود داشته است. اینپدیده به معنای عدم موفقیت دانش‌آموزان در دستیابیبه حداقل معیارهای آموزشی تعیین شده توسط نظامآموزشی است. شکست تحصیلی می‌تواند منجر بهمردودی یا ترک تحصیل زودرس دانش‌آموزانشود.اصطلاح افت تحصیلی ريشه در واژگان اقتصادیدارد و معمولاً در سطح کلان توسط نظام آموزشی و بهمنظور برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری استفاده می‌شود. بنابراین، استفاده از این اصطلاح در ارزیابی آموزشیو تربیتی مدرسه‌ای چندان مناسب نیست. در عوض،بهتر است از اصطلاح شکست تربیتی استفاده شود کهعلاوه بر تأکید بر مسئولیت دانش‌آموز، سایر عواملموثر در کیفیت تحصیلی دانش‌آموز را نیز در نظرمی‌گیرد.اصطلاح شکست تحصیلی مفهومی یک‌بعدیاست که فقط نتایج کمی از دانستنی‌ها و آموخته‌هایدانش‌آموز را در بر می‌گیرد. این مفهوم نتایج کیفیناشی از تغییرات تربیتی و پرورشی را لحاظ نمی‌کند. بنابراین، حتی در صورت ارائه تعریفی جامع و مانع ازاصطلاح شکست تحصیلی، نمی‌توان نسبت به استفادهاز آن در برنامه‌ریزی‌های وسیع و بلندمدت قانع ودلخوش بود.

واژه‌های کلیدی: افت تحصیلی، دلایل افت تحصیلیدانش‌آموزان ,شکست تحصیلی

مقدمه

یکی از آفت‌های بزرگ تعلیم و تربیت در هر نظامی، کههمه ساله به میزان بسیار زیادی امکانات، منابع واستعدادهای بالقوه انسانی و اقتصادی را تلف می‌کندو اثرات غیر قابل جبرانی را در ابعاد فردی و اجتماعیبه جا می‌گذارد پدیده شکست تحصیلی است. به همیندلیل است که یکی از ملاک‌های عدم موفقیت هر نظامآموزشی را میزان افت تحصیلی در آنها می‌دانند. امروزه مسئله شکست تحصیلی گریبان گیر کلیهنظام‌های آموزشی است و به لحاظ ارتباطی که اساساًجریان تعلیم و تربیت با دیگر نهادهای اجتماعیفرهنگی و سیاسی دارد شکسن تحصیلی نیز از ابعادمختلف مورد بررسی و پژوهشگران قرارمی‌گیرد(محمدی،۱۴۰۱).

برای شکست تحصیلی تعاریف فراوان و متعددی ارائهشده است در برخی مطالعات افت را به معنی هر گونهاختلالی که در روند تحصیل دانش‌آموزان پدیدمی‌آیدآهنچیان(۱۳۸۵). یا مفهومی که مقصود از آنکاهش عملکرد دانش‌آموز از سطح رضایت‌بخش بهسطح نامطلوب است، و یا معضلی که در غالب جنبه‌هاکه مختلف چون غیبت مکرر از مدرسه، ترک تحصیلقبل از موعد مقرر تکرار پایه تحصیلی کیفیت نازلتحصیلی و کسب محفوظات به جای معلومات ظاهرمی‌گردد ، تعریف شده است. به اعتبارت می‌توانشکست را به دو دسته کمی و کیفی تقسیم کرد. شکستکمی عبارت است از درصدی از دانش‌آموزان یک دورهآموزشی که به سبب مردود شدن یا ترک تحصیلنتوانسته‌اند آن دوره را با موفقیت بگذرانند شکستکیفی عبارت است از نارسایی در رسیدن به اهدافتعیین شده و یا عدم تحقق بخشی از این اهداف(فتی وهمکاران،۱۳۹۲).

چهار جنبه مهم شکست تحصیلی عبارتند از:

۱- غیبت مطلق از مدرسه: که علت آن می‌تواند فقر مالی،عدم دسترسی به مدرسه فقدان آموزشگاه و معلم به ویژهدر روستاها و نقاط محروم و جهل والدین در ارتباط بالزوم وجوب فرستادن فرزندانشان به مدرسه برخی از عللآن می‌باشد.

۲- ترک تحصیل قبل از موعد مقرر: بسیاری ازدانش‌آموزان در حین تحصیل به دلایل چندی پس ازسپری ساختن یک دوره تحصیلی ترک تحصیل می‌کنند.

3- تکرار پایه تحصیلی: تعدادی از دانش‌آموزان به علتنارسایی‌های فراوان در برخی پایه‌ها مردود شده و پایهمزبور را تکرار می‌کنند از نظر اقتصادی مردود شدنسبب تکرار پایه می‌شود که هزینه سنگینی در بر دارد.

۴- کیفیت نازل تحصیلات: نظام آموزش و پرورش قبل ازانقلاب اسلامی غیر فعال و مبتنی بر محفوظات بودهاست بدین معنی که معلم تمامی فعالیت‌های آموزشی رابه عهده داشته و دانش‌آموز یک شنونده به تمام معنااست و در نتیجه دانش‌آموزان هیچ وقت تلاشی براییادگیری فهم عمیق از خود نشان نمی‌دهند این نوعآموزش را آموزش کورکورانه و یا طوطی وار می‌گوینددر این روش آنچه فرد می‌آموزد بدون ادراک و تطبیق باوضعی است که نیاز به تغییر رفتار دارد و اساساً تغییررفتار در وی حاصل نمی‌شود و در یک کلام به وی بینشدست نمی‌دهد(محمدی،۱۴۰۱).

بیان مسئله

از آن جا که نیروی انسانی ارزنده‌ترین سرمایه هرکشور است، پیشرفت و بالندگی، فرهنگی، اقتصادی واجتماعی هر کشور در گرو تربیت نیروی متخصص ونهایتاً رشد علمی و افزایش سطح آگاهی افراد آنجامعه خواهد بود. از این رو افزایش کیفیت نظامآموزشی به عنوان اثرگذارترین عامل در توسعه کشورهامحسوب می‌شود (رحیمی پردنجبانی و همکاران،۱۳۹۳).

یکی از مشکلات شایع نظامهای آموزشی در بسیاریاز کشورهای جهان پدیده شکست تحصیلی است. اینمشکل از دیرباز گریبان گیر نظام آموزشی کشور ما نیزبوده است کاهش ضایعات ناشی از شکست تحصیلی وخسارت‌های سنگین اقتصادی و فرهنگی حاصل از آنمستلزم تحقیقات و پژوهش‌های گسترده‌ای در این زمینهاست. برای پیدا کردن علل یک مشکل به ویژه مشکلاتانسانی و اجتماعی تنها نمی‌توان به یک علت بسنده کردزیرا پدیده‌های اجتماعی همانند یک زنجیره با یکدیگرپیوند دارند و در به وجود آمدن یک مشکل دخیل هستند.بنابراین برای یافتن علل شکست تحصیلی باید مسائلگوناگون مورد توجه قرار گیرد. (رحیمی پردنجبانی وهمکاران، ۱۳۹۳).

شکست تحصیلی دانش‌آموزان نه تنها باعث اتلاف وقتو هزینه‌های جاری آموزش و پرورش می‌شود بلکه باعثایجاد مسائل و مشکلات روحی - روانی خانوادگی واجتماعی برای دانش‌آموزان نیز می‌گردد بر پایهمطالعات انجام شده این مشکل هر ساله در حالافزایش بوده به گونه‌ای که بسیاری از دانش‌آموزاننمی‌توانند از عهده محتوای آموزشی مدون برآمده و یاآنها را در موعد مقرر به اتمام رسانند شکست تحصیلییا ترک تحصیل دانش‌آموزان نه به عنوان یک مشکلشخصی، بلکه به عنوان یک مشکل اساسی اجتماعیمطرح بوده باید برای حل این مشکل گام‌های اساسیبرداشت، زیرا مسائل ناشی از آن در آینده گریبان گیرجامعه خواهد شد (رحیمی پردنجبانی و همکاران،۱۳۹۱).

اهمیت و ضرورت تحقیق

نظام آموزشی هر کشور دارای سیر تکاملی ویژه‌ایاست که تحت تأثیر عوامل تاریخی، جغرافیایی،سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مسائل خاص فرهنگیآن کشور قرار دارد. به اعتقاد صاحبنظران یکی ازبهترین روش‌ها برای ایجاد و حفظ نظام آموزشی خوبتربیت افراد کارآمد و متخصص است. شرایط و اوضاعحال و آینده افراد جامعه باعث گردیده تا دانش‌آموزانهمانند سایر اقشار جامعه مسئولیت‌های بیشتر وسنگین‌تری به عهده بگیرند. مدارس به عنوان مراکزتفکر و تولید دانش وظیفه تربیت نیروی انسانیمتخصص و پاسخگو به نیازهای حال و آینده جامعه رابر عهده دارند. از این رو افزایش کیفیت نظام آموزشیبه عنوان اثرگذارترین عامل در توسعه کشورها محسوبمی‌شوند(نظری و شریف نیا،۱۳۸۹).

مسئله شکست تحصیلی یا اتلاف در آموزش و پرورشیکی از مهم‌ترین مسائل نظامهای آموزش و پرورش دراغلب کشورها می‌باشد و منابعی که از این راه تلفمی‌شود خواه به صورت عمر انسان‌ها باشد یا به صورتمنابع مادی و مالی هر سال رقم قابل توجهی را تشکیلمی‌دهد. به طوری که بهبود کارایی نظامهای آموزشی تااندازه بسیار زیادی موکول به جلوگیری از اتلاف و یاکاهش افت تحصیلی است (راستیان و همکاران،۱۳۹۳).

شکی نیست که جلوگیری از شکست تحصیلی از نظرفردی و اجتماعی امری لازم است؛ زیرا هر فرد درجامعه حق دارد که در حد استعداد خود از مواهب وامکانات آموزشی برخوردار شود از این گذشته این امراز اتلاف هزینه‌های به کار رفته برای آموزش و پرورشجلوگیری کرده و جامعه را از استعدادها و توانایی‌هاییکایک افراد برخوردار می‌سازد. کوشش در راه شناختو سپس پیشگیری و مقابله با عقب‌ماندگی‌های تحصیلیکودکان، به ویژه ساکنان مناطق محروم و حاشیه شهرهااز دیرباز در بسیاری از کشورهای غربی رواج یافتهاست. در سه دهه اخیر نیز نه تنها دولت‌ها خود راموظف به مقابله با این پدیده دانسته‌اند بلکه بنیادها وسازمان‌های اجتماعی به طور داوطلبانه روش‌هایخاصی را برای مقابله با شکست تحصیلی دانش‌آموزانتجربه کرده‌اند.

در ایران شکست تحصیلی نسبتاً رایج است و از همانسال اول ابتدایی گریبان گیر برخی از دانش‌آموزانمی‌شود. تحلیل‌های آماری نشان می‌دهد که این پدیدهدر ایران نیز همانند سایر جوامع گزینشی است و همهطبقات اجتماعی به یک نسبت به آن مواجه نیستند(افشاری، ۱۳۹۵) .

تعریف شکست تحصیلی

کلمه افت از نظر لغوی به معنی کاستی و نقصانمی‌باشد معین (۱۳۸۰). صاحب‌نظران معتقدند منظوراز افت تحصیلی، کاهش عملکرد تحصیلی و درسیدانش‌آموز از سطح رضایت‌بخش به سطحی نامطلوباست. توجه به این تعریف نشان می‌دهد که مقایسه وسنجش سطح عملکرد تحصیلی قبلی و فعلی دانشآموز، بهترین شاخص افت تحصیلی است. آنها بیانمی‌کنند که کاربرد اصطلاح افت یا اتلاف در آموزش وپرورش از زبان اقتصاددانان گرفته شده است و آنهاآموزش را به صنعتی تشبیه می‌کنند که بخشی ازسرمایه و مواد اولیه‌ای را که باید به محصول نهاییتبدیل شود، تلف نموده و نتیجه مطلوب و مورد انتظار رابه بار نمی‌آورند (آهنچیان، ۱۳۸۹).

از نظر افروز، زمانی می‌توان از افت تحصیلی صحبتکرد که فاصله قابل توجهی بین توان و استعداد بالقوه وتوان بالفعل فرد در فعالیت‌های درسی و پیشرفتتحصیلی مشهود باشد.

بخشی معتقد است افت تحصیلی به طور عام عبارتاست از جنبه‌های مختلف شکست تحصیل که شاملغیبت مطلق از مدرسه ترک تحصیل قبل از موعد مقرر وتکرار پایه تحصیلی و نسبت میان سنوات تحصیلیدانش‌آموزان و سال‌های مقرر آموزشی کیفیت نازلتحصیلات در مقایسه با آنچه که باید باشد و کسبمحفوظات به جای معلومات که در زمان اندکی بهفراموشی سپرده شود.

موسایی، نیز اعتقاد دارد افت تحصیلی یک مفهوم کلیاست و باید آن را به بخش‌های اصلاً به مدرسه نیامدنمردود شدن، عدم رغبت و بی‌میل به مدرسه و موادمتفاوت تقسیم کرد.

افت تحصیلی عبارت است از نزول از یک سطح بالاتر بهسطح پایین‌تر در تحصیل و آموزش در بررسی افتتحصیلی وضع مطلوب آن است که اطلاعاتی که اساسمحاسبه افت را تشکیل می‌دهند از پرونده شخصی هریک از دانش‌آموزان استخراج شود. هرچند که درکشورهای مختلف از این روش به عنوان کاری دشواریاد شده است.

امین فر معتقد است که بهتر است به جای افت تحصیلیاصطلاح «دلزدگی تحصیلی» را بکار گرفت.(محمدی،۱۴۰۱)

بررسی اندیشه صاحب‌نظران در مورد شکستتحصیلی

هربرآ هایمن جامعه‌شناس آمریکایی معتقد است کهمیان نظام ارزشی طبقات کارگر و سایر طبقاتتفاوت‌هایی وجود دارد که به قرار زیر است:

۱- اعضای طبقه کارگر ارزش کمتری برای آموزش وپرورش قائل هستند و آن را وسیله‌ای برای پیشرفتنمی‌دانند.

۲- طبقه کارگر در مقایسه با طبقه متوسط عقیده دارندکه فرصت کمتری برای پیشرفت دارند.

3- هایمن نتیجه‌گیری می‌کند که فردی به طبقه پایینجامعه تعلق دارد موفقیت چندانی طلب نمی‌کند زیرامی‌داند اگر خواستار موفقیت باشد نمی‌توان بدان دستیافت.

نظریه‌پرداز دیگری در این زمینه لوگان است. وی باتوجه به متأثر شدن انگیزه‌های افراد از وضعیتاقتصادی اجتماعی و تأثیر انگیزه‌ها بر موفقیت یاشکست تحصیل بیان می‌کند، سطح آرزوهایدانش‌آموزان متعلق به یک خانواده کارگری کاملاًمتفاوت است و همین تفاوت‌های کمی و کیفی به رغموجود سطح توانایی‌ها و شخصیت برابر، به ایجادشکست‌های تحصیلی در طبقات اجتماعی کم انگیزه‌ترو کم تشویق‌تر کمک می‌کند. در سطح اجتماعی بالاوضع خانواده برای دانش‌آموز هم یک نمونه و هم یکایمنی حمایتی است. در مقابل دشواری‌های اجتنابناپذیر تحصیلات دانشگاهی خانواده‌های حائز آرزوهایسطح بالا متوقع هستند که فرزندانشان ارتقاء اجتماعیخود را بیابند و یا آن را پشت سر بگذارند. در نتیجه ازآن حمایت کنند به تشویق آنها می‌پردازند و بالعکس،خانواده‌های در موقعیت اجتماعی فرهنگی پایین دربرابر تحصیلاتی که کسب نکرده‌اند احساس تلخ دستنیافتنی دارند که به فرزندان خویش نیز آن را منتقلمی‌کنند و یا به راحتی می‌پذیرند که آنان نیز همیناحساس را داشته باشند.

گلاسر، نیز یکی از نظریه‌پردازانی است که در زمینهتأثیر اختلاف طبقاتی بر موقعیت تحصیل در تمامسطوح تحصیل به تحقیق پرداخته است. وی معتقد استبا وجودی که شکست تحصیل در همه محله‌ها گستردهاست اما فراگیری آن در محلات فقیرنشین بیشتراست. هر چند ممکن است شیوه‌های آموزشی داراینقایص مشابهی در مناطق مختلف باشند ولی بدترینتأثیر این شیوه آموزش بر روی کودکان فقیر است.

گزارش تساوی در امکانات که معمولاً گزارش کلمنخوانده می‌شود بیان می‌کند که به وجود آوردناصلاحات در کیفیت مدارس و امکانات آن بیشتریندگرگونی را در پیشرفت تحصیل محروم‌ترین کودکان بهوجود خواهد آورد. وی بیان می‌کند جایی که متعلق بهخانواده‌هایی است که محیط پیرامونشان نامطلوب استآموزش و پرورش ناقص و نارسا، منتهی به از دسترفتن انگیزه و یا حتی ضد انگیزه می‌شود. بدون داشتنانگیزه در تحصیل شکست می‌خورد اما در مناطقثروتمند، آنجا که افراد خانواده موفق‌اند و محیط انگیزهقوی برای موفقیت ایجاد می‌کند نقص در آموزش وپرورش چندان منتهی به شکست نمی‌شود(شفیعی ودوستی،۱۳۹۹).

عوامل مؤثر بر شکست تحصیلی

امروز افت تحصيلي نه فقط يك مشكل آموزش كه يكمشكل اجتماعي نيز محسوب مي شود . به همين خاطرعوامل موثر در بروز آن را نه فقط در مدرسه و دروندانش آموز كه در جاهاي ديگر نيز بايد جست و جو كرد. ذكر اين نكته هم خالي از لطف نيست كه شكستتحصيلي و لو بطور جزئي قاعدتاً هيچ دليلي ندارد ، اماعلت دارد . به عبارت ديگر با توجه به اختلاف منطقي درمفاهيم « دليل » و « علت »‌ از يك نگاه عقلاني هدف ازتحصيل اساساً ارتقاء و موفقيت است و دليلي ندارد كهمنجر به شكست گردد . چه ، نفس تحصيل براي درهمكوبيدن تو هم شكست و ناتواني است . ولي در مقابلبراي شكست تحصيلي هم مثل بسياري از مفاهيم ديگرعلل و عواملي را مي توان بر شمرد . البته هر چند مرزبندي و تفكيك بين اين عوامل ممكن نيست و هر كداممتاثر از ديگري مي باشد اما در يك جمع بندي كلي برچهار مجموعه از عوامل موثر در اين زمينه مي توانانگشت نهاد كه عبارت اند از :

1- عوامل دانش آموزي

۲- عوامل خانوادگي

۳- عوامل اجتماعي

4- عوامل مدرسه اي

قبل از پرداختن به هر كدام از اين عوامل در خصوصسابقه مطالعات انجام شده در خصوص آنها همين قدربايد گفت كه در آغاز قرن بيستم گمان مي رفت كه عقبماندگي هاي تحصيلي ناشي از خصوصياتشخصيتي دانش آموزان مثل : كمبودهاي ذهني ،اختلالات رواني و عاطفي است . مدتي بعد يعني ازاواسط قرن بيستم ، توجه پژوهشگران به يك سلسلهعوامل خانوادگي مثل : فقر ، تربيت نامناسب و سوءتغذيه معطوف گرديد . از اواخر سال هاي 1960 تقريبامعما حل شد . به بياني ديگر ، بالاخره به مسايل درونسازماني آموزش و پرورش به عنوان عوامل تعيين كنندهتوجه گرديد . براي مثال در فرانسه بر اين نكته تاكيد شدكه مشكل اصلي در ناسازگاري دانش آموزان با محيطمدرسه و برنامه هاي آموزشي آنها نيست ، بلكه اشكالاساسي به ناتواني مدرسه در سازگار كردن خود بانيازهاي كودكان ، به ويژه طبقات محروم جامعه بر ميگردد .

1- عوامل دانش آموزي

دانش آموزان ، بازيگران نقش اول نمايش آموزش وپرورش اند و به همين خاطر برخي از تحليل گران ،دانش آموزان را عامل اصلي شكست تحصيلي ميدانند . اين عده اعتقاد زيادي به عامل هوش در رشدفرزند آدمي دارد . اين ذهنيت كه بيشتر در حوزه علومتربيتي و روان شناسي مطرح است گاهي توسطمعلمان نيز استقبال مي شود . در اينجا به برخي ازعللي كه دانش آموزان را در زمينه شكست تحصيليمقصر جلوه مي دهند اشاره مي شود :

• نداشتن انگيزه كافي براي ادامه تحصيل

• عدم اعتماد دانش آموز به معلم و مدرسه

• ياس و ترديد در مورد تامين آينده شغلي

• مشكلات رواني و جسمي در دوران كودكي ونوجواني و جواني

• افزايش سن ، قد ، وزن ، و تصورات ناگوار ناشي ازآنها براي حضور در كلاس

• مقايسه ارزش تحصيلي و بيكاري برخي از فارغالتحصيلان آشنا

• ترس از ناكامي در امتحانات وسعي وافر دانشآموزان در حفظ كردن مطالب براي نمره گرفتن

• سوء تغذيه و تاثير ناگوار آن بر جسم و ذهن دانشآموز

• اشتباه كردن در انتخاب دوست و فريب خوردن توسطدوستان ناباب و نامناسب

• نداشتن الگوهاي رفتاري موثر و ملموس در خانوادهو فاميل

• نداشتن قدرت و جسارت لازم در طرح مشكلات خودبا معلم

• وجود پاره اي مشكلات اختصاصي مثل : بي خوابي، لكنت زبان ، سرفه زياد در كلاس

• ، كرايه نشيني ، زندگي در محيط هاي شبانه روزي ،دوزبانه بودن فراگيران ، مسافت زياد خانه تامدرسه و نظائر آن (محمدی،۱۴۰۱).

2- عوامل خانوادگي

به نظر بسياري از صاحب نظران امور آموزشيخانواده را بايد عامل عمده شكست تحصيلي قلمداد كرد. صرف نظر از نقش ويژه خانواده در اين زمينه كه حتيبرخي از علل مربوط به عوامل دانش آموزي كه به آنهااشاره شد نيز متاثر از عوامل خانوادگي مي باشد ، ايننكته را هم نبايد از نظر دور داشت كه علت تاكيد ويژه برروي عوامل خانوادكي ، شايد به اين خاطر است كهتريبون تفسير شكست هاي تحصيلي معمولا در اختيارنظام آموزشي و دست اندركاران آن است و لذا بيشتراين تحليل ها نيز مبتني بر همان ذهنيت قديمي معلماناست كه مي گويند : « بچه ها در كلاس و مدرسه ،مطالب درسي را به خوبي فرا مي گيرند اما به علت پيگيري نكردن و عدم تكرار و تمرين در خانه آن ها رافراموش مي نمايند»‌البته اين واقعيت را نبايد فراموشكرد كه محيط خانواده اولين محيط طبيعي كودك است كهاو در آن يادگيري هاي نخستين خويش را آغاز مي كند. چگونگي اين محيط همه دوران زندگي او را تحت تاثيرقرار مي دهد . از طرفي خانواده هاي غير مرفه يامتوسط بخش اعظم خانواده هاي همه دانش آموزان راتشكيل داده اند . به همين خاطر و به گفته يكي ازصاحب نظران آموزشي كودكان فقير با ضعف نماياندر زبان و فرهنگ ، تحصيلات اجباري خود را پشت سرمي گذارند . اين ضعف ها كه فرآورده محيط خانوادگيآنان است ، نقش عمده اي در ساخت زبان ، هوش وارزش هاي رواني – اجتماعي كودك دارد . بدين معنيكه در اثر ضعف شناخت هاي اجتماعي ناشي ازكيفيت اقتصادي كه بين مطالب تحصيلي و درك آن برايعده اي از دانش آموزان شكاف ايجاد مي كند ،موجبات عدم پيشرفت تحصيلي آن ها را فراهم ميسازد . در ادامه به برخي از شاخص هايي كه خانوادهرا به عنوان يكي از عوامل موثر در شكست تحصيلينشان مي دهند اشاره مي شود :

• معطوف شدن همه تلاش خانواده به تامين معاش

• وجود ديوارهاي عاطفي بين پدران و مادران

• منفي بافي و نااميدي سياسي و مطلق بيني امورتوسط والدين ( پدر ) و ديكته كردن آنها

• به فرزندان .

• تحميل رشته تحصيلي و آينده شغلي به فرزندان

• ناآگاهي و ناتواني پدر و مادر در تربيت صحيح واصولي فرزندان

• وجود مشكلات اختصاصي ، نظير : مرگ پدر ومادر ، جدايي آنها ، ازدواج مجدد ، فقر مالي ، بيسوادي ، اعتياد ، كثرت فرزندان ، رفاه بيش از حد ،مشغوليت پدر و به ويژه مادر و امثال آن(محمدی،۱۴۰۱).

3- عوامل اجتماعي

جامعه امروز به دليل رشد نامتوازن در پاره اي از زمينههاي اجتماعي ، اقتصادي و فرهنگي به طرز عجيبي ازآموزش سرخورده شده است . علت اين امر در سطوحخرد و منطقه اي ، وجود پاره اي نابرابري ها و موانعفرهنگي ، اقتصادي و حتي اقليمي است كه از آنها درقالب تئوري محروميت فرهنگي ياد مي شود . اما علتعمده آن در سطح كلان و ملي ، اين است كه معمولانسبت به نيروي آموزش و پرورش و به خصوص قدرت آنبه عنوان وسيله تحرك و تعالي اجتماعي بطور مبالغهآميز اميد دارند ؛ بي آنكه به محدوديت هايش توجهداشته باشند . شكي نيست كه تعليم و تربيت نقشمهمي در تحول اجتماعي دارد ، اما در عين حال ايننكته نيز مسلم است كه بنيادهاي تعليم به ميزان زياديخصوصيات همان جامعه اي را كه در آن قرار داردمنعكس مي سازد و اين جامعه است كه نقش تعليم وتربيت را در تحولات اجتماعي به صورت مثبت يا منفيتعيين مي كند .
برخي از شاخص هاي مطرح در مجموعه عواملاجتماعي موثر در شكست تحصيلي از

اين قرارند :

• بي اعتبار شدن مدرك تحصيلي در احراز موقعيتهاي اجتماعي

• کم شدن فراغت و آسودگي خاطر در اثر فشارهاياقتصادي يا كم رنگ شدن ارزش هاي معنوي واخلاقي

• فراواني توزيع اطلاعات غير مدرسه اي توسط رسانههاي جمعي و ملي .

• سياسي شدن آموزش و پرورش و بروز پاره اي تنشهاي سياسي و جناح بندي هاي ناسالم .

• بروز حوادث طبيعي ، جريانات سياسي ، جنگ ،رواج روحيه تجمل پرستي و امثال آن(افشاری،۱۳۹۵)

4- عوامل مدرسه اي

آخرين و مهمترين دسته از عوامل موثر در شكستتحصيلي را بايد در داخل نظام آموزشي و محيطآموزشي جست و جو كرد . امروزه شرايط و وضعيتآموزش و پرورش در سطح جهاني ، اگر چه به رشدكمي قابل ملاحظه اي دست يافته است ، اما در امرپرورش و از حيث توسعه ( كيفيت ) سخت نگران كنندهاست . نگراني موجود يا بر اساس آمارها و نتايج كميافت هاي تحصيلي ، خشونت هاي رواني و جرائمنوجواني است يا بر اساس ضعف و نارسايي پشتوانههاي فكري و فلسفي كه توسط متفكران و صاحب نظراننقد و بررسي شده است . مدارس ما كسالت آور است ونيجه كار آنها ، كودن بار آمدن بچه هاست . در مدارسما به آساني درون اين تله مي افتيم كه روش هايرسيدن به هدف ، به خود هدف تبديل مي شوند . درمدارس ما تنها اندكي از مطالبي كه يك فرد در زندگيبدان نياز دارد ، به بچه ها ياد داده مي شود . آنها نيزتنها اندكي از آنچه را كه به ضرب و زور امتحان و نمرهآموخته اند ياد ميگيرند و در ادامه هم تنها اندكي ازآنچه را به ياد سپرده اند به كار مي برند . از نظر بورديويكي از پژوهشگران آموزشي ، مدارس و به ويژه مدارسابتدايي خود بزرگترين عامل تبعيض هستند زيرا مدرسهابتدايي ابراز پيشرفت و ترقي كودكان طبقه مرفه ميباشد و بر اساس فرهنگ طبقه متوسط و انتظارات اينطبقه شكل گرفته است .

با توجه به مطالب فوق كاركرد معلم هم يكي از شاخصهاي مهم در عوامل مدرسه اي است كه به تنهايي و بهاندازه مجموعه عوامل دانش آموزي مي تواند در شكستتحصيلي نقش داشته باشد . اين تاثير بر اساسمتغيرهايي چون : ميزان دانش ، ميزان مهارت ، ميزانتجربه ، ميزان سواد ، رشته تحصيلي ، جنس ، ويژگيهاي شخصيتي و ميزان رضايت شغلي يك معلم ميتواند انجام گيرد . به عنوان مثال و به طوري كه تحقيقاتنشان داده است ، معلماني كه در رشته هاي علومتربيتي يا از مراكز تربيت معلم و دانشسراها فارغالتحصيل شده اند ، در مقايسه با معلمان تحصيل كردهدر ساير مراكز آموزش عالي و دانشگاهي نقش تدريسخود را در شكست يا موفقيت تحصيلي دانش آموزاناساسي تر قلمداد كرده اند .  بنابراين مدرسه علاوه برآن كه مكاني ناآرام است ، رياكار هم مي باشد . مابزرگسالان اغلب با كودكان صادق نيستيم . ما افكارواقعي خود را با آنان در ميان نمي گذاريم ، بلكه چيزيرا به آنها مي گوييم كه خودمان يا ديگران مي پنداريم بهمصلحت آنهاست . ما حتي تا آن حد كه ايمانمان بهخطر نيفتد – يعني تا جايي كه والدين ، سياستمداران وگروهها به ما اجازه مي دهند – نيز با كودكان صادقنيستيم .
به عقيده يكي از صاحب نظران آموزشي از آن جا كهشكست تحصيلي به يكباره ظاهر نمي گردد ، بلكهمجموعه اي از شكست هاي كوچك است كه بايد آنها رادر خلال فعاليت هاي روزمره جستجو كرد و نيز از آنجا كه بهترين ساعات آموزشي دانش آموز در مدرسهسپري مي گردد ، بنابراين مدرسه مي تواند عامل اصليو تعيين كننده در بروز شكست باشد و عوامل ديگربيشتر تقويت كننده آن اند . اما برخي از علل موجود درعوامل مدرسه اي و موثر در شكست تحصيلي دانشآموزان از اين قرارند :

• تغييرات متوالي برنامه هاي آموزشي ، محتوايكتاب هاي درسي و آشفتگي خاطر ناشي از آنها

• كمبود فضا و امكانات آموزشي ، پرورشي و ورزشيمناسب

• تكيه بر انباشت محفوظات و بي اعتنايي دربرانگيختن خلاقيت

• شيوه برخورد نامناسب معلمان با دانش آموزان وعدم اطلاع آنان از روان شناسي تربيتي

• كم رنگ شدن نقش الگويي و محوري معلم به خاطرفشارهاي اقتصادي و در نتيجه چند شغله شدنبعضي معلمان

• ضعف مديريت ها در سطح اداري و مدرسه اي

• توزيع غير عادلانه معلم بر حسب شهر و روستا ددردوره ها و مقاطع تحصيلي

• بي اعتنايي به امر تكنولوژي آموزشي و استفادهنكردن از مواد كمك آموزشي موجود

• فقدان روحيه مطالعه و پژوهش هاي روزانه و ضمنتدريس توسط معلمان

• اتكا به شيوه سخنراني و ترويج ذهنيت معلم محوري

• اهتمام ويژه به آموزش محض ، امتحان و نمره

• تعيين مديران مدارس و مناطق به صورت انتصابي ونه بر اساس شايسته سالاري(اسدی فرد،۱۳۹۵)

تقدم شكست تربيتي بر شکست تحصيلي

ضمن يك بازنگري گذرا بر عوامل چهارگانه بالا ، بهراحتي اين نكته را مي توان دريافت كه اكثر اين عواملنقش فاعلي دارند و در مقام تربيت كننده هاي فراگيرند . در حالي كه تنها عامل دانش آموزي است كه نقشمفعولي دارد و به عبارتي تاثير پذير از اين روند ميباشد . البته به اعتقاد شانت ، در صورت بروز پديده افتتحصيلي همه عوامل شكست مي خورند ، دانش آموزشكست مي خورد ، چون از امكانات لازم و موجوداستفاده نكرده است . معلم شكست مي خورد ، چونموفق نشده است تا دانش آموزان را به سطح انتظارخودش ارتقا دهد والدين شكست مي خورند ، چوننتوانسته اند از امكانات مدرسه در رشد اجتماعي فرزندخود بهره مند گردند . مدرسه هم شكست خورده استچون نتوانسته است انتظار جامعه را از خود ( كه ارتقايدانش آموزان است ) برآورده سازد و بالاخره جامعه نيزشكست خورده است . چون افراد شكست خورده موجودبراي بزهكاري و ناامني اجتماعي وقت و امكاناتبيشتري دارند .  بنابراين خط مقدم جبهه فعاليت هاي ماتربيت است كه مسئوليت پيروزي يا شكست فعاليت نيزمتوجه آن است . به همين خاطر اگر چه در واقعه افتتحصيلي ، همه عوامل شكست مي خوردند . اما تقديم وتاخري نيز در اين ميانه هست و آن شكست سه دستهاز عوامل فوق است كه قاعدتا بايد زمينه اعتلاي رشددانش آموزان را فراهم مي ساخته اند .

تاكنون همواره بر روي مسئله شكست يا افت تحصيليتاكيد فراوان شده و هر گونه ناگامي و عدم توفيق نظامآموزشي نيز از اين زاويه نقد و بررسي شده است . درمقابل هنوز تامل چنداني بر روي واقعيت ناگوار شكستهاي تربيتي – عمدا يا سهواً – صورت نگرفته است . مختصر تلاش موجود نيز در قالب طرح برخي شعرها وشعارها و گلايه هاي تربيتي بوده است كه آن ها همچون هويت پژوهشي و آزمايشي زيادي ندارد ، لذا دربرنامه ريزي هاي آموزشي نمي توان از آنها استفادهكرد . تامل بر روي موضوع شكست تربيتي و تحصيليدر آموزش و پرورش ، نظير پرداختن به موضوع رشد وتوسعه در اقتصاد است . رشد و رشد نايافتگي ، شبيهشكست و توفيق تحصيلي ، ، مفهومي يك بعدي ، كمي وقابل اندازه گيري در كمترين زمان ممكن است ، اماتوسعه و توسعه نيافتگي نظير شكست و توفيق تربيتي ،يك مفهوم چند بعدي ، كيفي و بلند مدت است . با وجوداين ، تاكنون به وسيله تدوين و ترسيم آمارهاي كميحاصل از آزمون هاي تحصيلي بيشتر در جهت رشدآموزشي و پيشگيري از افت هاي تحصيلي تلاش ميشود . باور رايج نيز بر اين است كه افت تحصيلي علتتمام ترك تحصيل ها ، مردود شدن ها و حتي بزهكاريهاست . اما واقعيت اين است كه افت تحصيلي ، خودمعلول است و علت آن را قبل از آنكه بخواهيم دروضعيت تحصيلي دانش آموز پيدا كنيم بايد در شكستهاي تربيتي جست و جو نمائيم . چه هدف آموزش وپرورش اساسا تعقيب فرآيند تربيت و تامين شرايط لازمبراي آدم سازي است . به بياني ديگر پديده افتتحصيلي خبر از نقص و ضعف هاي موجود در محتوا وسيرت ساختاري آموزشي مي دهد كه متاسفانه به طوركلي از نگاه آمار و ارقام به دورند .

يكي از صاحب نظران آموزشي به نام گلاسر مي گويد: به نظر مي رسد شكست انواع مختلفي دارد كهشكست تحصيلي يك نوع آن است . در حالي كه اينتصور گمراه كننده است . شكست داراي انواع گوناگوننيست و تنها دو نوع شكست وجود دارد :

1- شكست در مبادله محبت

2- شكست در احساس ارزشمندي

به اين ترتيب به خوبي مي توان به اين نكته پي برد كهحتي در مدارس و مناطقي كه درصد شكست يا افتتحصيلي ، ناچيز و حتي در حد صفر اعلام مي شودباز هم مي توان رد پاي شكست تربيتي را كه متشكل ازدو شكست فوق مي باشد پيدا كرد به عبارت ديگر قبولشدن دانش آموز در مدرسه ، هميشه به معناي مقبولواقع شدن او در جامعه نخواهد بود . هيچ خطمشخصي موفقيت و شكست را از هم جدا نمي كند . تنها وقتي كه پاي خشنود كردن بزرگترها به ميان ميآيد ، مرز مشخصي بين شكست و موفقيت كشيده ميشود . اضافه بر اين ، اين تصور كه ما مي توانيم عشقبه موفق شدن را در كودك برانگيزيم بي آنكه وحشتشكست را در وي به وجود آوريم بي معناست . به همينخاطر است كه وقتي كودكان به مدرسه مي آيندكنجكاوند ولي چند سال بعد بيشتر اين كنجكاوي ازميان مي رود يا به ركود مي گرايد .

اكنون در رلستاي اميد بخشي نسبت به رفع مشكلشكست تحصيلي گفته مي شود كه شكست يا افتتحصيلي در دوره ابتدايي كمتر مشاهده مي شود وبيشتر در دوره هاي بالاتر است . علت اين امر نيزاضافه بر كنترل جمعيت كه كمك شاياني به نظامآموزشي كرده است بيشتر معلول تقاضاي كمترخانواده ها براي ادامه تحصيل فرزندانشان است كهاحتمالا ناشي از منافع اندك آموزش و پرورش در نظرانان است . بنابراين اندك و ناچيز احساس شدن منافعآموزش و پرورش بيشتر به خاطر وجود شكست هايتربيتي است كه نظام آموزشي از توليد شهروندانيسالم و شايسته عاجز شده است و محصولات آن توانرقابت و برابري با بازار و دنياي پيچيده امروز را ندارند. در ضمن با ملاحظه فهرست عوامل موثر در شكستتحصيلي كه بخشي از آنها در ابتداي اين مقاله ذكرشد اين واقعيت نيز به راحتي احساس مي شود كهبخش اعظم اين عوامل تربيتي و پرورشي اند . بدينترتيب پر واضح است كه نارسايي و ضعف در عواملتربيتي قبل از آنكه تنها به شكست در برنامه هايآموزشي و اتلاف سرمايه منجر شود منتهي به شكستدر كليات و ساختار نظام آموزشي خواهد بود (آدری وهمکاران،۱۳۹۲)

راهكارهاي كاهش شكست تربيتي

در بحث شکست تحصيلي ، معمولا ساده ترين وهمچنين سخت ترين مرحله ، همين ارائه راهكارهاست . ساده است ، چون توجه به آگاهي و شناختن كه از نوعدرد و بيماري داريم قادريم حتي بر اساس تجربياتخويش راه يا راههاي علاجي را نشان دهيم . از سويديگر سخت است چون به فعليت رساندن راه كارهايپيشنهادي ، هم مستلزم تامين يك سلسله منابع مالي واداري است و هم نوع جرئت و جسارت عقلاني وسازماني را مي طلبد . در هر دو مورد ، به خاطر همانعلل دهان پركني چون كمبود بودجه و عدم انگيزه ، اغلبراه كارهاي پيشنهادي در متن تحقيقات و در لابه لايقفسه كتابخانه ها و بدون استفاده هاي كاربردي باقيمي مانند ، با اين همه ، تا آن جا كه به مطالب ايننوشتار مربوط مي شود و با در نظر گرفتن حداقل منابعو شرايط لازم و موجود در مراكز آموزشي ، در ادامه بهبرخي از راهكارهاي ممكن در كاهش شكست تربيتياشاره مي شود :

1. لازم است به امر توسعه و سرمايه گذاري در آموزشو پرورش پيش دبستاني عنايت ويژه گردد به طوريانگيزه لذت بردن از دانش و تحصيل علم در وجودكودكان دروني شود .

2. بايد نظام امتحانات و ارزشيابي ها بازنگري شودتا هدف نباشد بلكه وسيله پرورش تلقي گردد .

3. برنامه هاي تربيت معلم بازنگري و با استفاده ازفناوري آموزشي نوسازي شود ، چرا كه خودمعلمان صلاحيت دار ، باسواد و علاقمند به كار ،سهم زيادي در پيشگيري از شكست تحصيليداشته اند و دارند

4. در اداره مدرسه به عنوان سنگ بناي آموزش وپرورش دقت شود كه خداي نكرده نه مهره ، بلكهمدير و نه به صورت انتصاب ، بلكه بر اساسشايستگي انتخاب شود .

5. زمينه هاي رضايت شغلي معلمان فراهم گردد و دررفع نيازهاي اوليه آنان نظير تامين مسكن ، اعطايتسهيلات ، ادامه تحصيل و ارائه خدمات درماني ،عملاً سعي شود .

6. معلمان به تلاش ها و پيشرفت هاي – ولو مختصر – دانش آموزان توجه و احترام مشخص و معني دارنشان دهند .

7. در كم كردن فاصله خانه و مدرسه آموزش و پرورشبايد پيشگام باشد و قبل از آنكه متاثر از بياعتنايي خانواده ها گردد بر نحوه نگرش آنها بهمدرسه تاثير گذارد .

8. مديران بايد در نوسازي ، بهسازي و زيبا سازي درو ديوار ، حياط ، راهرو و كلاس هاي مدارس قديميو فرسوده و تبديل آنها به محيطي با نشاط و فرحبخش حتي الامكان تلاش كنند .

9. در برنامه ريزي و مديريت دوره راهنمايي تحصيليبايد بيشتر و بهتر توجه و سرمايه گذاري شود ، چراكه بر اساس آمارهاي موجود ، بخش اعظم شكستها و البته اوج فعاليت تحصيلي دانش آموزان نيزدر اين دوره است .

10. زمينه رقابت سازنده و سالم بين مدارس هر منطقه، ضمن همكاري و مشاركت فعال مديران ، معلمان ودانش آموزان مدارس ، فراهم گردد .

11. از كودكستان تا دبيرستان بايد به دانش آموزانبياموزيم يا كمك كنيم تا خودشان ارتباط آنچه را يادميگرند با زندگي خود دريابند . شكست ما در انجاماين امر علت عمده ايجاد شكست تحصيلي است .

12. معلمان بايد به تفاوت هاي فردي دانش آموزان ،توجه لازم را داشته باشند و فراموش نكنند كه دانشآموزان را چنان كه هستند بپذيرند نه چنان كه ميخواهند

13. فرهنگ كتاب خواني را بايد در ميان دانش آموزانترويج كرد و در اين راستا معلمان بايد قبل از آنكهصرفا موعظه گران خوبي باشند ، عملا نشان دهندكه كتاب خوانان خوبي به شمار مي آيند .

14. به مسائلي نظير رفع سوء تغذيه ، رعايت بهداشتبدن و لباس ، شادي آفريني محيط كلاس و مدرسهو ساعات تدريس و امثال آن توجه لازم بشود ، چراكه خصوصيات كيفي دانش آموزان عمده ترينعامل در بالا بردن كيفيت آموزش است .

15. دانش آموزان را بايد به طور مستقيم و غيرمستقيم به استفاده بهينه از وقت توجه داد ،چرا كهيكي از علل عمده افت تحصيلي رابايد اهميت هزينهفرصتهاي از دست رفته جست و جو نمود .

16. به استفاده شايسته از مسئله واگذاري تكليفتوجه شود تا جنبه ابزاري در جهت تنبيه يا مشغولسازي دانش آموزان پيدا نكند ، لذا ضمن برطرفسازي ترس و هراس هاي ناشي از نحوه انجامتكاليف ، مواردي چون لذت بخش بودن انجامشان ،خلاقيت برانگيزي تكاليف و منحصر نساختن انجامآنها به هنگام شب و داخل خانه مورد توجه قرارگيرد .

17. از ابراز مستقيم بدبيني يا نااميدي خود نسبت بهعملكرد دانش آموزان ضعيف و ناموفق جدا پرهيزگردد و فراموش نشود كه بسياري از دانشمندانبزرگ ، وضعيت چندان درخشاني در كودكي ازخودشان نشان نمي داند و ديگران بعضي از آنانرا حتي كودن و عقب مانده ذهني تصور مي كردند .

18. بايد به آموزش و پرورش دانش آموزان مناطقمحروم و غير مرفه عنايت و اهتمام ويژه بشود . چوندر جايي كه كودكان متعلق به خانواده هايي اند كهشكست ، جزئي از محيط پيرامون آنهاست ،آموزش و پرورش ناقص و نارسا ، منتهي به از بينبردن انگيزه و حتي ايجاد ضد انگيزه مي شود . آنان بدون داشتن انگيزه و در مبارزه با آموزش وپرورشي كه برايشان مفهومي ندارد ، در تحصيلشكست مي خورند .

19. معلمان بايد از مقايسه هاي بي مورد و ترساندندانش آموزان در جمع پرهيز كنند ، چرا كه تواناييو استعداد دانش آموز قبل از آنكه با ديگرانمقايسه شود ، ضمن ارزشيابي هاي مستمر ،‌تنهابايد با خودش مقايسه گردد .

20. معلمان و والدين نبايد به اين مسئله كه آنان ميدانند چه چيزي براي بچه ها بهتر است ، خوش بينباشند ، چرا كه هر گونه حزم انديشي و كار براساس آن ، ضمن ارائه دانستني هاي ثابت واستاندارد شده و اصرار مدرسه براي حفظ نظم باتوسل و تنبيه و ممانعت از ايراد اعتراض ها ، درنهايت چنان تشويش و تعارضي در وجود دانشآموزان توليد خواهد كرد كه بيش از پيش به بروزشكست و افت تحصيلي و تربيتي دامن خواهد زد .

21. مهمتر از همه موارد ياد شده ، لازم است بهآموزش و پرورش جبراني ( و نه صرفا كلاس هايجبراني و تقويتي ) همت ويژه گمارده شود . تربيتمعلمان كمكي ( معلم ياران ) آشنا به شيوه هايجديد آموزشي ، استفاده از شاگرد معلمان درياري رساندن به معلم ، افزايش فعاليت هاي علميخاص در داخل و خارج مدرسه ، برگزاري اردوها ،گردش هاي علمي ، ايجاد نمايشگاه ها ، استفادهاز وسايل ارتباطي . بالاخره برپايي كلاس هايجبراني از جمله برنامه هاي ترميمي مي توانندباشند (سپاهی و همکاران،۱۴۰۱)

نتیجه گیری

به هر حال مسئله شكست يا افت تحصيلي ، به رغمسابقه ديرپاي آن ، هم چنان تازه و موضوع بحث محافلآموزشي است . البته هدف اين تحقيق تنها پرداختن بهاين مسئله نبود بلكه هم چنان كه پيشتر گفته شد ، درنظر داشت موضوع تقابل و مهمتر از آن ، تقدم مسئلهشكست تربيتي بر شكست تحصيلي را مطرح كند ،يادآوري اين نكته نيز خالي از لطف نيست كه همچنانكه گفتيم ، مجموعه عوامل موثر در شكست تحصيليماهيت تربيتي دارند و هچ كدام از آنها را نيز نمي توانعامل اصلي اين شكست به حساب آورد ، از سوي ديگرهم چنان كه گفته شد اين واقعيت را نبايد از نظر دورداشت كه در فرآيند شكست تحصيلي نه تنها دانشآموز كه معلم ، مدرسه ، پدر و مادر و اجتماع شكستمي خورند . به همين دليل مجموعه عوامل فوق چنان درهم تنيده اند كه تفكيك آنها به راحتي ممكن نيست .(شفیعی و دوستی،۱۳۹۹)

اغلب ديده مي شود كه والدين ، معلمان را متهم ميسازند كه خوب كار نمي كنند و در مقابل معلمان ازوالدين ايراد مي گيرند كه نسبت به پيگيري انجامتكاليف بچه ها در خانه بي اعتنا هستند . نظامآموزشي و بسياري از عوامل اجتماعي نيز به خاطررعايت پاره اي مصلحت ها ، شكست تحصيلي را تنهادر حد اتلاف هزينه ها قلمداد مي كنند و حتي گاهي بهخاطر خنثي سازي آثار سوء افشاي آن در جامعه ،ماهرانه خود را پشت ديواري از آمار مخفي مي سازند .(آهنچیان،۱۳۸۵)

منابع

آهنچیان م.۱۳۸۵. افت تحصیلی و رابطه آن بابنیادهای فلسفی آموزش و پرورش. مجلهروان‌شناسی و علوم تربیتی ویژه فلسفه تعلیم وتربیت، شماره ۲.

اسدی فردپ.1395. روش های کاهش افت تحصیلیدر فراگیران. نهمین کنفرانس آموزش شیمیایران،زنجان،دانشگاه زنجا،۶-۸شهریور.

افشاری م.1395. بررسی علل افت تحصیلی وتاثیر سطح سواد والدین بر پیشرفتتحصیلی دانش آموزان. سومین کنفرانس بینالمللی پژوهش در مهندسی، علوم و تکنولوژی. گرجستان،باتومی،۱۴-۱۶خرداد.

راستیان م، مظفری ش،صادقی ف.1393.راهکارهای مقابله با افت تحصیلی؛ یک مطالعهکتابخانه‌ای. همایش کشوری آموزش علومپزشکی،۱۵

رحیمی پردنجانی س،حشمتی ه، مقدم ز. ۱۳۹۳.بررسی فراوانی و عوامل مؤثر در افت تحصیلیدانشجویان ساکن خوابگاه دانشکده‌هایپیراپزشکی و بهداشت دانشگاه علوم پزشکیگلستان در سال تحصیلی ۱۳۹۱-۱۳۹۰. فصلنامه- علمی دانشگاه علوم پزشکی تربت حیدریه،۱:۲۸-۱۶.

سپاهی ف ، سپاهی م ، سپاهی م.1401.روش هایکاهش افت تحصیلی در دانش آموزان.دومینکنفرانس ملی مطالعات کاربردی در فرایندهایتعلیم و تربیت،بندرعباس،۵-۲۰بهمن.

شفیعی ص،دوستی ا.۱۳۹۹.بررسی دلایل افتتحصیلی دانش آموزان.مجله پژوهش و مطالعاتعلوم اسلامی،۱۳: ۴۲-۵۲.

نظری ر،شریف نیاس.1389. علل موثر بر افتتحصیلی دانشجویان پرستاری. مجله علمیپژوهشی دانشگاه علوم پزشکی بابل، 12: ۹۰-94.

محمدی ص.1401. بررسی دلایل افت تحصیلیدانش آموزان از لحاظ فردی و خانوادگی.دهمینکنفرانس بین المللی پژوهش های مدیریت وعلوم انسانی در ایران،تهران،دانشگاهتهران،۲۰-۲۳شهریور.

فتی ل،آذری ش، برادران ح،اطلسی ر.1392. مرورسیستماتیک بررسی علل افت تحصیلیدانشجویان پزشکی. گام های توسعه در آموزشپزشکی،۲: ۳۱-۳۸.

راه های ارتباطی:

اینستاگرام:@sabasharafian

شکست تحصیلیدانش آموزانآموزش پرورشتحصیل
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید