قرآن مىفرمايد اين روح الهى كه به اين انسان داده شد، با تمام خصوصيات اصيلش بايد مورد توجه قرار بگيرد. آن خصوصيات اصيل چيست؟ در ميان موجودات عالم، موجودى كه كارش را صددرصد از روى اختيار انجام مىدهد كيست؟ صددرصد چه كسى؟ خداست. اين روح الهى كه به انسان دادند، همراه با آن يك مسئوليت كوچك هم به او دادند. گفتند تو با اين روح الهى مسئول آن هستى كه از لابهلاى بندها و پيچوخمهايى كه در پيكرت و در رابطۀ ميان پيكرت با محيط طبيعت و اجتماع وجود دارد، با اختيار و انتخابگرى خودت، راه را بهسوى آيندۀ تاريك يا روشن بگشايى.
بله، «هركس خربزه مىخورد، پاى لرز آن هم مىنشيند». هر كس افتخار انسان بودن و حامل روح خدا بودن را مىخواهد داشته باشد، بايد بار سنگين مسئوليت داشتن و انتخاب كردن را هم به دوش بكشد. يك شب كه در اين زمينه بحث مىكردم، ياد يك ضربالمثل از زبانهاى بيگانه افتادم كه مىگويد «هركس حق انتخاب دارد، رنج انتخاب نيز دارد».
در جامعههايى كه حكومتهايشان بدون انتخاب سركار مىآيد، هر كسى كار خودش را انجام مىدهد، حكومتها هم مىآيند و مىروند و اصلاً دربارۀ تعيين حكومت به زحمت نمىافتند، مبارزات #انتخاباتى به معناى واقعى معنى دارد؟ فكر كردن، انديشيدن، حساب كردن، پيدا كردن افراد شايسته، شناختن آنها، آماده كردن آنها، قانع كردن آنها براى اينكه اختيار امور را در دست بگيرند؛ از اين زحمتها برايشان هست؟ نه. مردم راحت مىخورند، مىخوابند و زندگى مىكنند و حكومتها هم مىآيند و مىروند، كارى هم به كار همديگر ندارند. عملاً حق «انتخاب ندارند» و «رنج انتخاب» را هم ندارند. اما اگر قرار باشد در جامعهاى مردم بخواهند زمامدار انتخاب كنند و كار را به دست منتخب خودشان بسپارند، كار مشكلى خواهد بود. شناختن، و بعد جمعآورى و متمركز كردن اكثريت آرا روى يك فرد يا يك گروه، چقدر كار مشكلى است. يك كار كوچك، يك شركت، يك مدرسه يا يك جلسه را با ادارۀ جمعى و گروهى اداره كنيد تا اين رنج سپردن كار به دست كارگردان منتخب را لمس كنيد و ببنيد كه چاه، چند سر آب دارد.
جامعهاى كه بخواهد حق انتخاب داشته باشد، بايد بداند كه رنج انتخاب هم دارد.
اتفاقاً يكى از علل واقعى شكست جامعههايى كه به فكر به دست آوردن حق انتخاب مىافتند اما حاضر نيستند راه پررنج انتخاب كردن را طى كنند، همين است كه به اصطلاح، هوسهاى مرده رنگدار كردهاند. يعنى فكر كردند كه به آنها آزادى كامل داده شود و انتخاب مىكنند. ولى بعداً مىبينند چه آش درهمى پختهاند! آنوقت شكست مىخورند، مأيوس و نااميد مىشوند، چون اينها درك نكردهاند كه انتخاب كردن فردى يا گروهى براى سپردن زمام كار به دست او خيلى كار مىبرد، خيلى آمادگى مىخواهد، خودسازى و مهارت مىخواهد و به اين يك شاهىصنارىها نصيب نمىشود. اين ضربالمثل انصافاً جاندار است: «هر كسى حق انتخاب دارد، رنج انتخاب نيز دارد».
انسان با داشتن فطرت و خميرمايۀ حقپسند و خداجو و خداپسند، وقتى در ميدان عمل زندگى وارد مىشود، راه خدا را هم بايد انتخاب كند، چون خداوند او را به زور به راه خودش نياورده و نخواهد آورد. پس به راه خدا هم بايد با انتخاب برود، به راه حق بايد با انتخاب برود و اين انتخاب خيلى زحمت دارد. چون اصلاً انتخاب كى ميسر است؟ كى من مىگويم انتخاب كردم؟ وقتى در برابر كششها و قطبهاى مغناطيسى گوناگون قرار بگيرم. هر قطبِ مغناطيسى، مرا بهسويى بكشد، آنوقت مىگويم يكى من را اينطرف مىكشد و يكى آنطرف مىكشد، اما من انسانى انتخابگر هستم و هوشيارانه آنچه را كه بايد، انتخاب مىكنم. يعنى من با انتخابم به يكى از آن مغناطيسها قاطعيت مىدهم. مغناطيسها سر جاى خود هستند. چه كسى به او قاطعيت مىدهد؟ من.