رویا رضایی
رویا رضایی
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

گردان دژ ، امیدبخش آینده??


"كشور" واژه ايي شايد به ظاهر ساده اما سرتاسر زندگي است!

همچون خانه ايي امن كه بايد از آن محافظت شود.

گاهي بر سر اين "خانه" جنگ هايي اتفاق مي افتد ، دشمنان همچون شكارچيان بي رحم سعي بر نابودي و تصرف "هويت " ما را دارند ، در اين ميان افرادشرافتمند و شجاع همچون درخشش افتاب طلوع ميكنند و از خانه مان دفاع!

گردان ١٥١ دژ خرمشهر در سال ١٣٤٩ تاسيس شد. اين گردان شامل ٥ گروهان ؛ ٤ گروهان تفنگدار و يك گروهان اركان بود ، كه بخشي از پوشش نيروي زمينيارتش از خط مرزي شلمچه تا طلائيه را بر عهده داشت و براي انجام اين ماموريت به ٣٢ پاسگاه تقسيم شده بود.


در نبرد خرمشهر درگیری شهری بين ارتش عراق و رزمندگان ایرانی بود که در حومه و داخل خرمشهر از تاریخ ۱ مهر تا ۴ آبان سال ۱۳۵۹ اتفاق افتاد. درپی حمله عراق به ایران، ۱۲ لشکر عراقی به سمت خرمشهر روانه شدند که با مقاومتِ گردان دژ نیروی زمینی ارتش، گردان تکاوران دریایی بوشهر، پاسداران و مردمبومی خرمشهر و شهرهای اطراف آن رو به رو شدند. نهایتاً، عراق توانست پس از ۳۴ روز درگیری، خرمشهر را فتح کند. در این نبرد از هر دو طرف حدود ۷٬۰۰۰نفر کشته و مجروح شدند و تعداد چند صد خودرو زرهی و تانک منهدم شد. با وجود مقاومت سرسختانه ایرانی‌ها، به دلیل نرسیدن نیروی کمکی (تجهیزات، مهمات ونیروی نظامی) و آتش سنگین توپخانه ارتش عراق و بمباران‌های پیاپی نیروی هوایی عراق، سرانجام با دستور شفاهی مقامات ایرانی، نیروهای مقاومت پس از خارجکردن مردم، از طریق رودخانه کارون، از شهر با قلبي شكسته خارج شدند.


همانطور كه پيش تر گفته شد :

گردان دژ در سال ۱۳۴۹ توسط نیروی زمینی شاهنشاهی تاسیس شد .در جنگ ایران و عراق به فرماندهی سرهنگ علی قمری وظیفه ای حفاظت از جاده شلمچه بهخرمشهر را بر عهده داشت .و به مدت ۳۰ روز در برابر حملات لشکر ۳ زرهی و تیپ ۳۳ نیروی مخصوص عراق ایستادگی کرد و از خرمشهر دفاع نمود. مأموریت اینگردان در زمان درگیری، انجام عملیات تأخیری و حفظ خطوط مرزی به مدت ۴۸ ساعت بود.


جنگ ایران و عراق با شجاعت افراد گردان دژ
گردان ۱۵۱ دژ که بخشی از لشکر ۹۲ زرهی اهواز بود، در هنگام شروع جنگ ایران و عراق، وظیفه حفاظت از مرزهای ایران در استان خوزستان، حدفاصل شلمچه تا کوشک را برعهده داشت. در واقع راه زمینی اصلی که یگان‌های نیروی زمینی عراق قصد داشتند از طریق آن از نقطه مرزی شلمچه بهسوی خرمشهر پیشروی و آن شهر را تصرف کنند، در محدوده استحفاظی و مأموریت این گردان قرار داشت.مرز ایران و عراق از زمان حکومت محمدرضا شاه و بعداز عهدنامه ۱۹۷۵ الجزایر بین دو کشور، دارای یک دژ (نوعی خاکریز و استحکامات مرزی) بود، که در حد فاصل نیروهای ایران و عراق کشیده شده بود. این دژ بهیک دژ مرکزی و دژهای فرعی تقسیم شده بود و مسئولیت دفاع از این دژها، برعهده گردان ۱۵۱ بود، که نیروهای آن در پادگانی به نام پادگان دژ مستقر شدهبودند.ارتش عراق که در ۳۱ شهریور ۱۳۵٨ حمله خود را برای اشغال خرمشهر آغاز کرد، با دفاع شدید نیروهای گردان ۱۵۱ روبه‌رو شد. این دفاع یک ماه تمام و تا۳۰ مهرماه ۱۳۵٩ ادامه یافت. گردان دژ که با حمله لشکر ۳ زرهی و تیپ ۳۳ نیروی مخصوص عراق روبه‌رو شده بود و همزمان با توپخانه و نیروی هوایی عراق،گلوله‌باران و بمباران می‌شد، ۳۰ شبانه روز در برابر نیروهای عراقی جنگید گردانی که بر طبق قاعده نظامی باید ظرف ۴۸ ساعت با نیروهای تازه‌نفس تعویض می‌شد، با کمک نیروهای مردمی و تجهیزات محدودی که داشت، از سر وطن‌پرستی، غیرت و مردانگی ۳۰ روز در مقابل متجاوز افسارگسیخته ایستادگی کردو ازمحدوده گسترده نوار مرزی و از جمله جاده ۱۷ کیلومتری شلمچه به خرمشهر دفاع کرد، تا مانع ورود نیروهای عراقی به خرمشهر شود.شدت درگیری گردان دژ بانیروهای عراقی در این ۳۰ روز چنان بود، که فقط در هفته اول جنگ، پنج بار فرماندهی این گردان به دلیل کشته یا مجروح شدن فرماندهان، تغییر کرد. نام آن پنجفرمانده که یکی پس از دیگری کشته یا مجروح شدند؛ سرهنگ جاموسی، سرگرد چهارمحالی، سرگرد شاهان، سروان کبریایی و ستوان گیوتاج بود، که این آخرینفرمانده در واقع پزشک گردان و افسر وظیفه بود، که در نبود فرماندهان بالاترش مجبور شد فرماندهی گردان را برعهده بگیرد. در این دفاع ۳۰ روزه از ۱۹ افسرگردان ۱۵۱ دژ، فقط یک افسر زنده ماند!!!


و اما اخرين بازمنده گردان غمگين و اميدبخش دژ ، سرهنگ علی قمری، قهرمان خرمشهر، قهرمان ایران زمین و بزرگوار ارتش شب ۲۰ تیرماه به علت بیماری دارفانیرا وداع گفت و به دیدار هم‌رزمان شهید خود شتافت.

بخشي از صحبت ها سرهنگ علي قمري:

درگیری در کشتارگاه به شدت ادامه داشت. مجبور شدیم بازهم تقاضای کمک کنیم. در آن ساعات که همه رزمنده‌ها و مدافعان در نقاط مختلف درگیر بودند، تعدادیاز تکاوران نیروی دریایی و ژاندارمری و شهربانی به کمک ما آمدند. با این حال نتوانستیم عراقی‌ها را پس بزنیم و مجبور شدیم ساعات ۳/۳۰ نصف شب به مسجدجامع برگردیم. به این ترتیب ما هم ناخواسته به جمع نیروهای مسجد جامع اضافه شدیم. در مسجد جامع آب و غذایی به ما دادند و توانستیم حدود ۲ ساعتبخوابیم. دو ساعت خواب برای افرادی که چند روز است نخوابیده‌اند، درمان بود».

گرداوري شده توسط رويا رضايي به فرمايش استاد اكبر حسنود .

با سپاس فراوان

به اميد صلح جهاني


استاد علی اکبر حسنونددفاع مقدس
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید