امیرمهدی جمشیدی‌ها
امیرمهدی جمشیدی‌ها
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

کالایی شدن شب یلدا

شب یلدا یا کارناوالِ تجمل!
شب یلدا یا کارناوالِ تجمل!


آیا وقتی فرزندی به مادرش لبخند می‌زند، از او «پول» می‌گیرد؟ یا وقتی مادر برای فرزندش غذا آماده می‌کند، از او پول می‌گیرد؟ پاسخ این سوالات روشن است‌. خیر؛ هیچ‌وقت پولی بین مادر و فرزند رد و بدل نخواهد شد. حالا این مادر و فرزند به همراه پدر خانواده، به خرید می‌روند و به ازای هر کالایی که در فروشگاه برمی‌دارند، باید پول پرداخت کنند.

مبادلات و ارزش‌های بین انسانی دو نوع دارند: اولی مبادله و ارزش‌های «کالایی» و پول‌محور و دومی مبادله و ارزش‌های «غیر کالایی» و پول‌نامحور. لبخند زدن اعضای خانواده به هم، کمک به هم‌نوعان یا اهدای خون، نمونه‌هایی از مبادلات و ارزش‌های غیرکالایی است. معاملات بازار مواد غذایی، بازار مسکن یا بلیط‌فروشی سینماها هم نمونه‌هایی از مبادلات و ارزش‌های کالایی. فهم این تقسیم‌بندی و تمایز قائل شدن بین این دو گونه، بسیار مهم است. چرا؟ چون عدم فهم و درک درست از این دو جریان متفاوت، سبب خلط و آمیختگی‌ای غلط و زمینه‌ساز بروز خطاهایی خطرناک و غیرانسانی خواهد شد؛ آن‌جایی که آدمی «همه‌چیز را کالا و قابل خرید و فروش با پول ببیند». هرکدام از این دو جریان، منطق خاص خود را دارند. اگر فرزندی به پدر و مادرش بگوید: باید به من پول بدهید (یا فلان چیز را بخرید) تا به شما لبخند بزنم – که امروزه، پدیده‌ی چندان غریبی هم نیست – یا بگوید: باید به من پول بدهید تا آشغال‌ها را بیرون ببرم، مشخص است که در این موقعیت، نهاد خانواده، روابط و ارزش‌های خانوادگی (که از غیرکالایی هستند) دچار بیماری و اِشکال شده و کارکرد صحیح و اصیل خودش را ندارد.

یکی از کارهایی که سرمایه‌داری و بینش نئولیبرالیستی (حضور و نفوذ سرمایه‌داری در همه‌جایِ زندگی، به شکل خشنش) با جوامع انسانی می‌کند، «کالایی کردنِ» آن چیزهایی است که ذاتاً بر اساس منطقِ کالایی قابل ارزش‌گذاری نیستند. در این نوع نگاه، مبادله و ارزشی که اعتبار دارد، مبادله و ارزش کالایی است و هر مبادله و ارزشی بیرون از این دایره، یا باید در خدمت این بینش قرار بگیرد و کالا شود یا در غیر این صورت، از عرصه‌ی عمومی جامعه کنار برود. مبادلات و ارزش‌های غیر کالایی مثل ارزش‌های خانوادگی، روابط بین دوستان و همسایگان، توجه و کمک به افراد در طبقه‌ی پایین جامعه و چیزهایی از این دست، بعد از استقرار بینش سرمایه‌دارانه، روزبه‌روز از شکل اصیل و انسانی خود دور و دورتر می‌افتند. آن‌جاهایی هم که حضور دارند، کالا شده‌اند؛ مثل محبت دو دوست به یکدیگر صرفاً بخاطر منافع مالیِ مشترک یا بازدید سلبریتی‌ها از مناطق فقیرنشین شهر و پرورشگاه‌های کودکان بی‌سرپرست که با حضور دوربین، تهیه‌ی فیلم و عکس‌های متعدد و بعد، انتشارشان در فضای مجازی همراه است.


این شب‌ها، حال و هوای یلدایی دارد و مردم مشغولِ خرید و مهمانی و غیره هستند. سوال اینجاست: ربط چیزهایی که پیش‌تر گفته شد با «شب یلدا» چیست؟ شب یلدا در جامعه‌ی کنونی ایران و مسائل مطروحه، در یک نقطه به یکدیگر می‌رسند و آن نقطه، همان «کالایی شدن» است. شب یلدا هم در کشاکش حرکت جامعه‌ی ایرانی به سمت گونه‌ای از بینش مصرف‌گرایانه از نوع افسارگسیخته‌اش، تبدیل به «کالا» شده است. در گذشته، یلدا حامل ارزش‌هایی عمیق بود؛ تحکیم بنیان خانواده، صله‌ی ارحام، دقت و توجه در کار هستی و گذران جهان. اما حالا یلدا چیست؟ تجمعِ حجمِ عظیمی از انواع خوراکی‌ها و کالاها با چاشنی تجمل و عامل ترویج هرچه بیشتر مصرف و مصرف‌گرایی. یلدا هر سال جشن گرفته می‌شود و نکته‌ی جالب آن‌جا است که علت جشن گرفتنش، لابه‌لای این میزان غیرقابل تصور تجمل و ولع، فراموش شده؛ توجه به نظام هستی و اهمیت دادن و غنیمت شمردن یک دقیقه، فقط یک دقیقه بلندتر بودن شب. دیوان حافظ هم که در قابی چرمی، یک سال گوشه‌ی منزل خاک می‌خورد، به میان می‌آید و باز هم بدون دقت در علت کار، صفحه‌ای تصادفی – البته اگر به شکل تصادفی خوب نیامد، دوباره و سه‌باره صفحه‌ای دیگر گشوده می‌شود - از آن خوانده می‌شود. تلخ‌تر آنکه حتی فال حافظ هم کالا شده است؛ یک نفر غزلی از حافظ عرضه می‌کند و از دیگران تشویق و توجه، تقاضا. یلدا فرصت مناسبی را برای فروشگاه‌های اینترنتی و غیراینترنتی فراهم کرده، تا در این روزها، تخفیف‌های چندین درصدی روی محصولات‌شان بگذارند و از این بازار مصرف دیوانه‌وار سود بیشتری ببرند. برنامه‌های تلویزیونی هم ویژه برنامه‌ی یلدا می‌سازند و سلبریتی‌های درجه دو و سه دعوت می‌کنند و ابتذالی غیرقابل وصف را دستور کارشان قرار داده، تا فروش‌شان در این شب افزایش یابد. در فرهنگ شفاهی ایرانی، اصطلاحی تحت عنوان چشم و هم‌چشمی وجود دارد که امروز، با مفاهیم جدیدی مثل مصرف‌گرایی و مختصات نئولیبرال آمیخته شده و ملغمه‌ای عجیب و متعفن را پدید آورده است؛ رقابت و آزمندی برای بیشتر داشتن از فلان خویشاوند یا دوست. این‌روزها یلدا تبدیل به کارزار مناسبی برای ظهور خوی چشم و هم‌چشمی در ما، مردم ایران، شده و افراد در این شب، به دنبال گران‌تر فروختن و بیشتر اسراف کردن، خوردن و پوشیدن هستند.

در این بین، آن چیزهایی که مطرود و منزوی مانده‌اند، همان حقایق باطنی و غیرکالایی یلدا هستند و عملاً نهاد خانواده، حالِ خوبِ جمعی و رضایت درونی از اوقاتی که در شب یلدا سپری می‌شود، جای خود را به اضطراب و عدم آرامش درونی، ترافیکِ پیش از رسیدن به منزل خاله‌فلانی، تذکر مادر به پسرش که «کمتر بخور هنوز شام را نیاورده‌اند»، مارک‌دار بودن یا نبودن لباسی که دختر آقا فلانی به تن کرده، «کی این مهمانی تمام می‌شود برویم بخوابیم فردا کار داریم» و موارد این‌چنینی داده است. نبود فهم درست از دوگانه‌ی ارزش‌های کالایی و غیر کالایی و حرکت در سراشیبی سقوط به دره‌ی کالایی شدن، مرحله‌ای است که جامعه‌ی فعلی ایرانی در آن قرار دارد و راه رهایی از این پرتگاه، بازگشت – برگشت نه، «باز»گشت – به اصل فرهنگی خود و بازیابی آن است.

شب یلدایلدانئولیبرالیسممصرف گراییفرهنگ
دانش‌آموز رشته‌ی علوم‌انسانی. علاقه‌مند به ادبیات، فلسفه، هنر.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید