melisa dehghani moghadam
melisa dehghani moghadam
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

روابط اجتماعی

گوشه حیاط با انبوهی از اسطراب ایستاده بود

ارام‌‌‌ ب سمتش رفتم و برای آشنایی دستم را به سمتش بردم

اول های آشنایی غریبگی و سکوتش اذیتم میکرد و دلم‌برای تنهاییش میسوخت

اما به یه ماه نرسید تا ب خودمان امدیم دیدیم وابستگی شدیدی داریم روزها از خاطرات و زندگی و فانتزی هایش برایم میگفت و ی هم صحبت نابی بود که حرف زدن بااو ارام‌ترم میکرد انگار ک سالهاست میشناسمش ...

تشکر میکرد از روابط و پیشقدمم برای اشنایی...

همیشه‌ دوست داشتم و در تکاپو در اجتماع باشم هم صحبت رفتگران شهر .هم غذای دخترک تنهای دستفروش. کمک مادر پیری ک به ذوق دورهمی فرزندانش فراموش کرده بود سنگینی وسایل خریدش را....

در اجتماع بودن تمام چیزی بود ک ارامش خاص ابدی را نصیبم‌میکرد....

در اجتماع بودن تمام چیزی بود ک ارامش خاصی

اما اقتصاد. ناعدالتی.فقر.بیکاری... گریبان بیماری سخت کرونای امسال

تو تنها نیستی
و خدایی ک اسپانسر تمام ارزوهاست....
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید