مهشید بهم میگه
چخبر از کلاسات
میگم مشقامو انجام نمیدم چون تنبلم همه هم کاراشونو بلدن. فقط منم که ازافم .
شروع میکنه به نصیحت کردنم
تو باید تنبلی رو یزاری کنار وخودتو با کسی مقایسه نکنی همه باید یه چیزی یاد بگیرن و ...
میگم این حرفارو خودمم میتونم به خودم بزنم دوزش دیگه به بدنم اثر نمیکنه یه چیز قوی تر بده . قهر میکنه میره
بهش میگم باشه یکم بگردم تو اینستا بعد میرم .ساعتام میره و توی تک تک پستایی که میبینم با خودم میگم کاش بودی و میزدی پس کلم .
نمی دونم این چه مرضیه ولی دیگه نه تعریف تمجید ارضام میکنه نه حرف های انگیزشی . همه چی قدرتشو از دست داده .دیگه چیزای کمی هستند که روم تاثیر میزارند .فک کنم این از تا ثیرای فضای مجازیه!؟نه؟
شاید نصیحت های دوستی که خیر صلاحتو میخاست و ازت حمایت میکرد .شرایط بد زندگیت .و امید به اینده ای که تار و محوه و علاقه ای که ته قلبت داری تو گذشته میتونست یه کاری کنه .
اما من به عنوان یه ادم عصر پست مدرن اینجام توی حرف زدن و سر کوفت زدن به خودم سردمداری شدم . یه عالمه حرفای قشنگ بلدم حتی بهتر از بعضی شاعرا .توی گول زدن به حدی رسیدم که خودمم میتونم گول بزنم چه برسه به دیگران .
ولی من اینجام بی انگیزتر از تمام دوران ها روزامو سپری میکنم.