اولین ترمم به عنوان دانشجوی رشته چند رسانه ای تموم شد. درسته دست و جیغ و هورا داره، اما از دور. وقتی هر چیز تحصیلی تموم میشه، مثل: دوره آمورشی، نیم سال های تحصیلی و الخصوص ترم دانشگاه طبیعتا بعدش نوبت به حضور غول آخر بازی میرسه یعنی امتحانات. ولی حیف که این بار غول آخر بازی ما امتحاناتمون نبود.
اگه پست قبلی من رو خونده باشین، میتونین حدس بزنین که امتحانات آن چنان سختی برا من نداره. (کمی تعریف از خود) با این حال چیزی رو که میتونم به عنوان غول آخر بازی بهتون معرفی کنم، که برعکس امتحانات برا من سختی دارد و خواهد داشت، چیزی نست جز ژوژمان.
اگر دانشجوی هنرید و یا با هنر به شکلی سر و کار دارین، حتما یکبار این واژه رو شنیدین. کلمهی «ژوژمان» در زبان فرانسوی به معنای قضاوت است.(( گشتم معادل فارسی پیدا نکردم اگر چیزی پیدا کردید، خوشحال میشم کامنت کنید:) )) اما اون چیزی که ما دانشجو های هنر به عنوان ژوژمان ازش میترسیم، به فعالیتی گفته میشه که در اون، آثار و توانایی و استعداد های ما، دانشجوها و هنرآموزها تحت قضاوت اساتید یا معلمان قرار می گیرد. به زبان ساده همون کارهایی رو که در طول ترم کردیم رو، باید به استاد ارائه کنیم و نمره درس رو بگیریم.
تفاوت دیگه ژوژمان با امتحانات در شب قبلشه. بیاید فرض کنیم شما در طول ترم هیچ کاری نکردین و وایستادین تا روز آخر؛(که صد البته فرض کردن نمیخواد معمولا بیشترمون شب امتحانییم، خوشبختانه و متاسفانه)حالا، اگر لازم باشه یک درسی رو بخونید که، ساعت هشت زمان امتحانش باشه و کتاب درسی هم صد صفحه باشه، با خودمون میگیم :(( خب ساعت هفت که باید راه بیفتم، پس پنج بلند میشم تا هفت میخونم، میشه صد و بیست دقیقه، هر صفحه یک دقیقه، بیست دقیق هم جایزه واسه صبحانه)). خب آره حتی این شکلی هم میشه امتحان داد و یه نمره قابل قبولی گرفت و درس رو نیفتاد؛ اما (خدا برا دشمنتون هم نخواد) که ژوژمان کسی بمونه و کل وقت طرف فقط یک شب قبل از روز ارائهاش باشه! چون تو باید بشینی و بکشی و بکشی و بکشی که، شاید اثر قابل قبولی از نظر استاد باشه. اونم نه یکی و دوتا، یه چیزی حدود چهل، پنجاه تا.
اگر روزی خواستید بیاین و وارد عرصه هنر و مشتقاتش بشین، از روز اول قوی، پر تلاش و ثابت قدم باشین که به درد ژوژمان گرفتار نشید.
فعلا :)