ویرگول
ورودثبت نام
زهرا.م
زهرا.م
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

چالش کتابخوانی طاقچه: بعد ؛ فقط مرده ها هیچ رازی ندارند


چندوقت پیش با دیدن اسم استیون کینگ در طاقچه وسوسه شدم که یکی از کتاب هاش رو امتحان کنم.

اولین کتاب موسسه بود که واقعا فوق‌العاده بود برای همین رفتم سراغ کتاب دوم از استیون کینگ…

چقدر پیدا کردن یه کتاب خوب سخت بود .

کتاب های استیون کینگ تو طاقچه کم نبود اما … خیلی از خواننده ها از ترجمه بخشی از کتاب هاش راضی نبودند و من هم ریسک نکردم.

تعدادی هم داستان کوتاه بود که من علاقه ای ندارم …

چندتا هم چون در بی‌نهایت نبود به سراغشون نرفتم?

تا در نهایت قرعه به نام کتاب بعد افتاد…

یک اسم کوتاه ، ساده و عجیب

بعد داستان پسر بچه ای کوچک است که یک توانایی عجیب و خارق العاده دارد …

او می‌تواند ارواح را ببیند …

چه ویژگی ترسناک و عجیبی …

این ویژگی عجیب باعث اتفاقات خاص و پر دردسری می‌شود که محتوای داستان را تشکیل می‌دهد.

بعد ؛ مرده های هیچ رازی ندارند، کتابی پرهیجان، کمی ترسناک و پرکشش است.

پایان کتاب زیبا و مناسب بود.

قشنگ تر اینکه امکان ادامه داشتن کتاب هست و این پایان را زیباتر و پر رمز و راز تر میکنه.

حالا چرا بعد ؟

کتاب از زبان جیمی کانکلین است که داستان خود را روایت می‌کند.

جیمی این روایت را از بچگی خود آغاز می‌کند تا به زمان حال که مرد جوانی است برسد.

به همین دلیل هنگام روایت کتاب مدام از کلمه بعدا استفاده میکند و شاید همین وجه نامگذاری بعد باشد.

《خب، می خواهم از شما عذرخواهی کنم که مدام از یک کلمه خاص در کتابم استفاده کردم. تا حالا کلی کلمه چند حرفی از مامانم یاد گرفته ام و از خیلی سال پیش، آنها را استفاده می کنم (حالا خودتان بعدا منظورم را می فهمید.) اما این یکی چهار حرف دارد. کلمه بعدة. مثل بعد از آن» یا «بعدا فهمیدم.» و «تازه بعد از آن بود که فهمیدم.» می دانم خیلی تکرارش می کنم اما چاره ای ندارم." 》

جیمی داستان را از روزی شروع می‌کند که زن همسایه می‌میرد و او روحش را در کنار همسرش میبیند…

حلقه های زن همسایه گم شده و شوهر داغدارش در جستجوی آن هاست .

روح زن همسایه جای حلقه ها را به جیمی میگوید و….

این شروعی ساده برای داستانی پرماجرا و خوف انگیز است.

《بعدا در تشخیص تفاوت بین زنده ها و مرده ها، ماهرتر شدم اما آن زمان تازه در حال یادگیری بودم. برای همین ربدوشامبرش اینقدر نازک بود. آدمهای مرده فرق زیادی با زنده ها ندارند، فقط همیشه لباسی را که با آن مرده اند تنشان می بینی.“》

جیمی ارواح را می‌بیند و میتواند با آن ها صحبت کند اما او چیز زیادی از دنیای ارواح و دنیای پس از مرگ نمی‌داند …

و همین باعث می‌شود او درگیر ماجرایی پیچیده و خطرناک شود…

ماجرایی که جانش را تهدید می‌کند و بدتر اینکه امکان رهایی از آن وجود ندارد … و همین یعنی داستانی که در ذهن خواننده ادامه میابد …

چند روز پیش این کتاب را تمام کردم دنبال کتابی بودم که جزو تازه های نشر باشد که برای چالش این ماه طاقچه بخونم .

و کاملا اتفاقی دیدم که ابن کتاب هم از تازه های نشر ۱۴۰۰ هست? پس مناسب چالش طاقچه این ماه هم محسوب میشه.

نوشته های بین دو 《》از متن کتاب هستند.

این کتاب جذاب رو از اینجا بخونید.

https://www.google.com/amp/s/amp.taaghche.com/book/102897/%25D8%25A8%25D8%25B9%25D8%25AF


بُعدفقط مرده ها هیچ رازی ندارندچالش کتابخوانی طاقچهطاقچه بی‌نهایت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید