اولین بار بود که یک کتاب با موضوع محیط زیست میخواندم.
اولش مقاومت کردم حتی دنبال یک کتاب داستانی با موضوع محیط زیست گشتم .
ولی وقتی دیدم در عنوان ذکر شده، کتاب غیرداستانی، سد مقاومتم شکست.
شروع کردم.
موضوع جالبی بود.
هیچوقت فکر نمیکردم کتاب محیط زیستی بخوانم و جالب تر اینکه کتاب درباره حلزون باشد.
واقعا حلزون!!!
کمی که کتاب جلو رفت جذاب تر شد.
نکاتی بکر از زندگی حلزون
فکر نمیکردم زندگی یک موجود به این کوچکی انقدر پیچیده و جالب باشد.
فکر نمیکردم دنیا انقدر عمیق باشد.
《رومن ویشنیاکِ زیستشناس همیشه مبهوتِ شخصیتهای فردی و روابط و نبردهای میان جانوران میکروسکوپی در یک قطره آب برکه بود》
استعداد ها و توانایی هایی ویژه و حتی قوی تر از انسان
دنیای جذاب ، بزرگ و پیچیده ی حلزون
حلزون یک امکان فوق العاده دارد. امکانی که شاید آرزوی خیلی از ما باشد.
《حلزونی که از گزینههای غذاییاش راضی یا از شرایط آبوهوایی خشنود نباشد، به خواب خواهد رفت و غیرفعال خواهد شد. ضربان قلبش تا فقط چند بار در دقیقه آهسته میشود، و جذب اکسیژن به یک پنجم زمان فعالیت میرسد》
یا لزج بودن حلزون فقط یک مسئله چندش آور نیست بلکه دنیای شگفت آور است.
《لزج بودن یک سیستم دفاعی پیچیده است که کاربردش بسیار فراتر از ایجاد حال تهوع در گونه «انسان خردمند» است. شکارچیان درشتجثه نمیتوانند یک موجود لزج را در چنگ بگیرند، و حشرات انگلی کوچکتر نیز ممکن است در لیزابهای که تراوش میکند گیر بیفتند یا قطعات دهانیشان به هم بچسبد. اگر دستورعمل لیزابهٔ معمولی از بازدارندگی کافی برخوردار نباشد، حلزون میتواند درجا یک معجون خاص حاوی مواد شیمیایی سمی و بدمزه را به مقدار زیاد تولید کند. از نظر یک شکمپا، بقای شایستهترینها، اغلب به معنای بقای لزجترینهاست.》
رابطه ی عمیقی که نویسنده با حلزون داشت خیلی زیبا بود.
حلزون، به این کوچکی علت زنده ماندن یک انسان باشد.
《زنده ماندن اغلب بستگی به تمرکز بر یک چیز خاص دارد: یک رابطه، یک باور، یا یک امید》
کتاب را دوست داشتم . میشد در دنیای حلزون غرق شد…
اما کتاب برای من کند بود.
همونطور که نویسنده بعد از بهبودی حوصله تماشای طولانی مدت زندگی کند حلزون را نداشت.
《زمستان که گذشت، متوجه تغییری در رفتار حلزوننگریام شدم. بهار گذشته، در زمانی که تقریباً از عهدهٔ هیچ کاری برنمیآمدم، وقتگذرانی با حلزون تفریح محض بود. اما به محض آنکه تواناییهای حرکتیام اندکی بهبود یافت، تماشای حلزون دیگر صبر و حوصله میخواست. به این فکر افتادم که در چه مقطعی از روند نقاهتم دنیای حلزونی را پشت سر گذاشتهام. حلزون نخست همیشه در قلب من جا داشت، و با آنکه به فرزندش علاقه داشتم، اما بیشتر اوقات در خواب بود، و من هم اغلب حواسم به چیزهای دیگر معطوف میشد.》
دوست داشتم زودتر تمام شود ولی همیشه کتاب های جذاب تری در فهرست بود.
گاهی شب ها قبل خواب چندصفحه میخواندم که در نهایت به خوابیدنم منجر میشد.
این چندروز تلاش میکردم تا صفحات را گذری رد کنم اما این هم شدنی نبود چون در هر صفحه مطلبی بکر و جدید پاگیرم میکرد.
بالاخره تمام شد.
در پایان کتاب هم توصیه های خوبی برای نگهداری از حلزون و داشتن تراریوم به خواننده میدهد.
اگر به کتاب های محیط زیستی علاقه مندید این یک کتاب فوقالعاده است.
کتاب را از اینجا مطالعه کنید.