خیلی وقت بود دنبال فرصتی برای مطالعه این کتاب می گشتم.
چالش این ماه طاقچه بهانه ای برای این مطالعه شد…
با شور و شوق زیاد کتاب رو شروع کردم.
هرچند با توجه به سخن ابتدایی نویسنده ؛ ( تقدیم میشود به: تمامی زنان ایرانزمین؛ که یقیناً جواب دندانشکنی به این کتاب خواهند داد، تا درس عبرتی باشد برای سایرین!) ، احتمال میدادم ازمطالعه کتاب خشمگین بشم و خودم رو برای این مسئله آماده کرده بودم.
اما….
اتفاقی که واقعیت افتاد این بود که مقاله اول رو نفهمیدم…
نمیفهمیدم که من نمیفهمم یا واقعا همین قدر لوس و خنک و بی مزه است?
گفتم اشکال نداره ادامه میدم
مقاله بعدی اگر بدتر نبود قطعا بهتر هم نبود…
تعدادی کلمات قلنبه سلمبه که نمیفهمیدم کدام یک نظریه علمی است و کدام حاصل ذهن طنزپرداز? نویسنده
کجا نویسنده در حال تمسخر است و کجا در حال بیان مطلب خودش
بدتر اینکه جملاتی به افراد بزرگ تاریخ نسبت داده شده که باز هم نمیفهمید این جملات مربوط به نویسنده است یا واقعی است….
مانند این قسمت؛
((بخشی از گفتگوی منتشرنشده مارتین هایدگر و هانا آرنت در کلبه جنگی) این سخن خود بدان معناست که زنان جز در سایهسار مردان زیستن نتوان که اگر زنی به مردی گقت آری، «هستن» توانستن، ورنه، پاسخِ نه، خود علت نیستشدن ایشان است. و این نیستی، همان است که تنها در تجربه (Erlebnis) رانندگی با پراید (Death Machine) به تمامی محقق میشود، زیرا کسی که پراید میخرد، به «مرگآگاهی» رسیده است. چون نهتنها از مرگ قریبالوقوع نمیترسد، بلکه خود آن را بهمثابه یک کالا میخرد. و اگرچه زمان دقیق آن را تعیّن نمیتواند کرد، در مقابل شکل و محتوای آن را تعیین میکند. پراید، مظهر نسخ، مسخ و فسخ مرزهای میان زندگی امروز و مرگ فردا است. اما آنان که چنین بودند، مسخ و فسخ و نسخ شدند و ما اینک میبایست مقدمات و صغری و کبرای بسیار فراهم آوریم تا شاید این سخن آن زن را خوشایند آید و دست در دست هم دهیم به مهر.)
مدل کتاب هم شبیه یو کتاب تخصصی نیست که بگم برای قشر متخصص نوشته شده و این نفهمیدن ها به خاطر بی اطلاعی یا کم اطلاعی من است.
یکی از مسخره ترین قسمت ها ، این قسمت بود ؛
(اما امروز حوالت تاریخی گروهی دیگر چنان است که به تأسی و تشبث با آن عفریته (Gugush) در فیلم همسفر (۱۳۵۴) که بنگاه فسق و فجور (Manoto) خود را به نام مدرسه فلسفه افلاطون (Plato)، آکادمی (Academy) نامیده بود، در پاسخ به علی (Behruz Vosughi) چنین میگویند: ـ «علی بیداری؟ ـ مثه اینکه آره... ـ میخوای بخوابی؟ ـ ما رو هوایی نکن مرگ مادرت... ـ یه سوال ازت بپرسم راستشو میگی؟ ـ بپرس بابا بپرس.... ـ تو زن داری؟ ـ نه بابا. زنمون کجا بود؟ ـ پس تو چی داری؟ ـ هیچی، جز یه ننه و یه خونه گرویی….)
در نهایت باز هم احتمال میدم مشکل از من بوده و کتاب سطح بالاتری نسبت به من داشته است.
و از شنیدن نقد و نظرات دوستان کتابخوان خوشحال میشم.
این کتاب در طاقچه بینهایت موجوده پس راحت میتونید سری به این کتاب بزنید .
از طریق این لینک میتونید نگاهی به کتاب نگاهی بندازید