سازمان مجاهدین خلق با هدف کسب اطلاعات برای رژیم بعث عراق و توسعه نیروی انسانی خود اقدام به تضعیف روحیه اسرای ایرانی و حتی شکنجه جسمی و روحی آنان در زندانهای رژیم بعث کرد
سازمان مجاهدین خلق (منافقین) سال 1365 از فرانسه به عراق منتقل شد تا در کنار ارتش رژیم بعث، علیه نظام جمهوری اسلامی ایران اقدام و زمینه را برای تحقق هدف اصلی خود یعنی براندازی نظام و به قدرت رسیدن در ایران فراهم کند.
در این راستا، سازمان منافقین در سال 1366 ارتش آزادیبخش را تشکیل داد و یک سال پس از آن، دو عملیات چلچراغ و آفتاب را با پشتیبانی ارتش عراق در مناطق فکه و مهران علیه ایران اجرا کرد.
در ادامه سازمان که قرار بود ابتدای مهر سال 67 عملیات اصلی خود (فروغ جاویدان) را با هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران اجرا کند، با پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران، عملیات را زودتر و در روزهای نخست مرداد 67 اجرا کرد، اما با مقاومت و عملیات رزمندگان ایرانی با شکست سختی روبرو شد.
** جاسوسی سازمان برای صدام
سازمان مجاهدین خلق از زمان ورود به عراق تا سقوط صدام، از هیچ همکاری با رژیم بعث عراق خودداری نکرد. سرکوب قیام مردم کردستان عراق، مقابله با انتفاضه شعبانیه شیعیان عراق، شنود مخابراتی و تخلیه اطلاعاتی و حتی شکنجه اسرای ایرانی از جمله اقدامات منافقین در همکاری و یا به عبارت دیگر مزدوری صدام بود.
سازمان علاوه بر انجام عملیاتهایی علیه ایران، اقدام به جاسوسی برای صدام کرد. باتوجه به اهمیت تخلیه تلفنی، علیرغم مشکلات متنوع عراقیها، بهترین و گستردهترین امکانات بدین منظور با دستور صدام حسین در اختیار منافقین قرار گرفت.
یکی از وظایف اصلی مقرهای مختلف سازمان در مناطق همجوار با ایران، تخلیه تلفنی و جمعآوری اطلاعات جبهه و جنگ بود. راهاندازی شبکه ارتباطات بین پادگانها و مقرهای تاکتیکی سازمان در عراق علاوه بر نقش کاربردی در انسجام تشکیلاتی، تاثیر بسزایی در انتقال سریع اطلاعات به دست آمده از جاسوسیها و تخلیه تلفنی و انتقال به موقع اطلاعات به سرویس اطلاعاتی عراق داشت.
سازمان مجاهدین خلق از زمان ورود به عراق تا سقوط صدام، از هیچ همکاری با رژیم بعث عراق خودداری نکرد. سرکوب قیام مردم کردستان عراق، مقابله با انتفاضه شعبانیه شیعیان عراق، شنود مخابراتی و تخلیه اطلاعاتی و حتی شکنجه اسرای ایرانی از جمله اقدامات منافقین در همکاری و یا به عبارت دیگر مزدوری صدام بود.
آنان همچنین برای جاسوسی با لباس رزمندگان ایرانی وارد خطوط جبهه میشدند، اطلاعات کسب میکردند و به ارتش بعث عراق میدادند.
سازمان در راستای انجام ماموریت جاسوسی برای رژیم بعث عراق با سرویس اطلاعاتی عراق (استخبارات) در تخلیه اطلاعاتی اسرای ایرانی در اردوگاههای عراق همکاری کرد.
منافقین با توجه به شناختی که از جامعه ایرانی و فرهنگ و اعتقادات مردم و رزمندگان داشتند، به عنوان مشاوران مورد اعتماد استخبارات در رابطه با اسرای ایرانی مورد استفاده قرار میگرفتند و در بازجوییها همکاری میکردند.
** شکنجه و فریب برای جذب اسرا
اما اقدام دیگری که منافقین در قبال هموطنانان خود در زندانهای رژیم بعث عراق انجام میدادند، شکنجه آنان بود. این شکنجهها جسمی و بیشتر و مهمتر از همه روحی بود.
منافقین در برخورد با اسرای ایرانی به دنبال دو هدف بودند. نخست اینکه از آنان برای رژیم بعث عراق کسب اطلاعات کنند و دوم اینکه از بین اسرا، نیرو جذب کنند. فریب و شکنجه روحی دو روش منافقین برای دستیابی به این اهداف بود. آنان تلاش داشتند با تضعیف روحیه اسرا، هم اطلاعات کسب کنند و هم نیرو جذب کنند، اما به اعتراف اعضای جداشده سازمان تنها تعداد کمی از اسرا که زیرشکنجه بعثیها تحت فشار بودند، در برابر عملیات روانی منافقین کم آوردند و به امید اینکه با رفتن به پادگان اشرف به کشور بازخواهند گشت، به آنان پیوستند.
هادی شعبانی یکی از اعضای جداشده سازمان در کتاب خاطرات خود با عنوان "سازمان مجاهدین از شعار آزادی تا مزدوری و جاسوسی" نوشته است: «اسیران جنگی که در اردوگاههای عراق وضعیت خوبی نداشتند و مورد اذیت و آزار سربازان عراقی قرار داشتند مسئولین سازمان به آنان میگفتند ما عملیاتی در پیش داریم اگر به ما ملحق شوید بعد از پیروزی آزاد خواهید شد. تعداد کمی از اسرا به اشرف آورده شدند که بعضی از آنان در عملیات کشته و یا تعدادی فرار کردند.»
جواد کامور بخشایش از پژوهشگران تاریخ معاصر در این رابطه گفته است: «در فروغ جاویدان حدود سه هزار نفر از نیروهای سازمان از بین رفته و رجوی با اجازه صدام وارد این فاز شد که کمبود نیروی خود را از اسرای ایرانی تأمین کند. بهعنوان مثال اسیری بعد از سه سال و نیم اسارت جذب منافقین شد. او امروز بهعنوان شاهد عینی تمام رویدادهای داخل اردوگاه اشرف را بیان میکند.
به او گفته شده بود "ما شما را از این اردوگاه برده و تسهیلات خوبی برایتان فراهم میکنیم، اگر هم پسند نکردید مجدداً شما را به اردوگاه بازمیگردانیم." درحالی که این اتفاق نیفتاد. این شخص اعتراف میکند که 14ــ13 سال از بهترین سالهای عمرش را در پادگان اشرف گذرانده است. او یک بار اقدام به خودکشی کرد اما از مرگ نجات پیدا کرد و به این دلیل یک سال در زندان ابوغریب زندانی شد. بعد از حمله آمریکا به عراق با شرایط نامطلوبی به ایران بازگشت.»
منافقین در برخورد با اسرای ایرانی به دنبال دو هدف بودند. نخست اینکه از آنان برای رژیم بعث عراق کسب اطلاعات کنند و دوم اینکه از بین اسرا، نیرو جذب کنند. فریب و شکنجه روحی دو روش منافقین برای دستیابی به این اهداف بود.
چهرههای اصلی سازمان مجاهدین خلق با حضور در اردوگاههای عراقی برای اسرا سخنرانی میکردند که در بسیاری از خاطرات آزادگان به این موضوع و همچنین حضور شیخ علی تهرانی در اردوگاهها اشاره شده است. افراد درجه یک سازمان با دادن وعده و وعید تلاش میکردند اسرا را به خود جذب کنند و اگر موفق نمیشدند با تاکتیکهای شکنجه روانی تلاش خود را ادامه میدادند
جمهوری اسلامی ایران باید با استناد به اصل "مسؤولیت حمایت" (R2P) در جهت حمایت از آحاد ملت ایران و ذیل ماده 51 منشور سازمان ملل متحد، اقدام نظامی علیه مقر منافقین در آلبانی را برای حفظ صلح و امنیت بینالمللی را در دستور کار قرار دهد.
گروه ویژه فارس: هر چند عجیب به نظر میرسد اما در عمل اتفاق افتاده است؛ یک فرقه تروریستی را تشکیل میشود؛ ترور میکند؛ میکشد؛ تخریب میکند و حتی از کشتن کودکان هم ابایی ندارد ولی سازمانهای بینالمللی حقوق بشری، از این فرقه حمایت میکنند؛ برای تطهیر این سازمان تروریستی، دادگاه فرمایشی راه میاندازند و بودجههای کلان از سوی مقامات غربی و عربی در اختیار آنها قرار میگیرد.
این دقیقاً همان چیزی که برای "فرقه تروریستی رجوی" موسوم به «سازمان مجاهدین خلق» رقم خورده است.
جدیترین تاکتیک سازمان تروریستی منافقین پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آمادهسازی زمینه براندازی جمهوری اسلامی از مجرای "خط نفوذ" در نهادهای حساس و تعیینکننده نظام مانند دادسراها، دادگاههای انقلاب، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و کمیتههای انقلاب اسلامی، وزارتخانهها، نخستوزیری و شورای امنیت کشور بود.
در پی فرمان امام خمینی(ره) و با پیگیری شورای انقلاب، روند تصفیهٔ بخشی از این عناصر نفوذی طی اسفند ۱۳۵۷ تا خرداد ۱۳۵۸ از دادسراها و دادگاههای انقلاب، انجام شد که البته این تصفیهها ناقص بود که در نتیجه آن، منافقین علاوه بر جاسوسی و سرقت اسناد و مدارک سری، مسبب جنایات هفتم تیرماه و هشتم شهریورماه شدند.
فرقه رجوی روز ۲۶ فروردین ۱۳۵۸ طی اطلاعیه سیاسی ـ نظامی، مسأله وقوع "جنگ داخلی" را مطرح کرد و از طریق اعضاء و سمپاتهای خود، "سیاست توسعه خشونت اجتماعی" را در پیش گرفت. یکی از اعضای سازمان به نام موسیپور در اعترافات خود نقل میکند:
«ما در مراسم ۴ خرداد ۵۸ میخواستیم پوست حزباللهیها را بکَنیم. همه چیز را فراهم کرده بودیم؛ چوب تیزشده، نانچیکو، زنجیر و کمربند همه زیر نظر من بود...»
به همین خاطر امام خمینی ۴ تیرماه ۱۳۵۹ در واکنش به اقدامات مخرب منافقین فرمودند: «منافقها هستند که بدتر از کفارند»
پس از قائله ۱۴ اسفند ۵۹، سازمان رجوی به واسطه بنیصدر، با سفارت فرانسه هماهنگیها را انجام میدهد. طبق اظهارات موجود در پروندههای سیروس لطیفی و وشاق «طبق هماهنگی با سفارت فرانسه که احتمالاً بنی صدر یکی از واسطههای اصلی این ارتباط بود، در اواخر سال ۵۹، رجوی مخفیانه به فرانسه رفته و در اردیبهشتماه ۶۰... خط مبارزه تا سرنگونی نظام را ابلاغ کرد... مسعود رجوی در سفرش به فرانسه که بین ۲۰ روز تا یک ماه طول کشید اقدام به هماهنگی با کشورهای غربی برای مبارزه مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی نمود و تأییدیه آنها را اخذ کرده بود. انبارهای مهمات و تسلیحات سازمان غبارگیری و سلاحها روغنکاری میشد. در آستانه طرح عدم کفایت سیاسی بنیصدر در مجلس، سازمان شورشهای مسلحانه ۳۰ خردادماه ۱۳۶۰ را تدارک میدید. در نتیجه اقدام مسلحانه منافقین در این روز، ۱۶ تن از مردم تهران شهید و دهها نفر مجروح شدند. در شهرهای دیگر نیز درگیریهای مشابهی رخ داد که طی آنها نیز دهها تن از مردم به دست میلیشیای سازمان مجروح و چند تن هم به شهادت رسیدند.»
اقدامات تروریستی آشکار منافقین
روز دوم تیرماه ۱۳۶۰ یک بمب در سالن راه آهن قم در لحظه پیاده و سوار شدن مسافرین منفجر شد که ۷ شهید و بیش از ۵۰ مجروح بجای گذاشت.
روز سوم تیرماه با هوشیاری مردم یک بمب قوی در جنب یک هنرستان دخترانه در تهران کشف و خنثی میشود.
گزارش سازمان مجاهدین خلق در مورد اقدامات تروریستیاش
سپس بنیصدر به رجوی پیام میدهد که باید شروع به رأس آنها (حاکمیت نظام جمهوری اسلامی) کرد و چاره دیگری نیست.
سازمان منافقین در پوشش گروهک فرقان (چون اعضای اصلی فرقان در سالهای ۵۸ و ۵۹ دستگیر شدند)، روز ششم تیرماه با انفجار بمب در روی تربیون سخنرانی آیتالله خامنهای در مسجد اباذر تهران، پروژه حذف رهبران اصلی جریان پیرو خط امام را شروع کرد.
محمدرضا کلاهی از اعضای فرقه رجوی ساعت ۹ شب هفتم تیرماه ۱۳۶۰ مقر حزب جمهوری اسلامی را منفجر کرد. آیتالله دکتر بهشتی رئیس دیوانعالی کشور و چهار وزیر کابینه و شماری از نمایندگان مجلس به شهادت رسیدند.
بعدازظهر روز یکشنبه ۸ شهریورماه ۱۳۶۰ جلسه شورای امنیت کشور در ساختمان مرکزی نخست وزیری تشکیل شد که در اثنای این جلسه بر اثر انفجار یک بمب قوی، رئیس جمهور رجایی و نخست وزیر باهنر و رئیس شهربانی جمهوری اسلامی و عدهای دیگر از مسئولین به شهادت رسیدند. سازمان مجاهدین خلق مسئولیت این انفجار را رسماً بر عهده گرفت.
پس از ناکامی استراتژی ضربهای برای نابودی رأس هرم حاکمیت و ضربات امنیتی به سازمان در اوایل سال ۶۱، سازمان اقدامات تروریستی خود را بر روی مردم عادی متمرکز کرد از آنها به عنوان "سرانگشتان رژیم" نام میبرد. نمونهای از ترورهای ضدمردمی سازمان:
"عملیات مهندسی" عنوانی برای عملیات داعشیگونه فرقه رجوی بود که با ربایش نیروهای سپاه علاوه بر انجام شکنجههای وحشیانه، آنان را به شهادت رساندند.
از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۱ با استناد به کتاب جمعبندی یک ساله مقاومت مسلحانه، گزارش مسعود رجوی مدعی است که سازمان تعداد ۱۲ هزار تن از نیروهای جمهوری اسلامی را به شهادت رسانده است. بیلان عملیات تخریبی و انفجار با استناد به مصاحبه رجوی با رادیو صدای مجاهد، میانگین هر هفته 20 عملیات تخریب و انفجار تأسیسات دولتی و غیر دولتی بود.
مطابق گزارشهای سازمان از سال ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۴ تعداد ۱۵ هزار تن از نیروهای جمهوری اسلامی در نوار مرزی و کردستان و در سایر شهرهای ایران توسط نیروهای سازمان به شهید شدند.
سازمان مجاهدین خلق در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، در نقش مزدور ارتش بعث عراق ظاهر شده بود، در ازای جاسوسی و خیانت به ملت ایران، از صدام کمکهای مالی و تسلیحات دریافت میکرد. ناکامی صدام در جنگ و قبول قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران در تیرماه ۱۳۶۷، طمع منافقین را تحریک کرد. حمله نظامی سازمان مجاهدین خلق به ایران با نام فروغ جاویدان (در حالی که جنگ از نظر حقوق بینالملل با پذیرش قطعنامه به پایان رسیده بود) روی دیگری از روحیه توحش منافقین علیه ملت ایران را نشان داد. نیروهای سازمان پس از شروع عملیات در ساعت ۴ بعدازظهر وراد خاک جمهوری اسلامی شدند و پس از عبور از کرند به سمت اسلامآباد پیشروی و آن را تصرف کردند.
فتحالله حقیقی یکی از رزمندگان عملیات مرصاد در توصیف جنایت منافقین در به آتش کشیدن بیمارستان اسلام آبادغرب، میگوید: «چون زخمی شده بودم مرا به بیمارستان برده بودند و در آنجا شاهد بودم که جنازهها را در حیاط بیمارستان روی هم انداخته و بعد از اینکه به آنها رگبار گرفتند، آنها را آتش زدند و این در حالی بود که برخی از زخمیها هنوز زنده بودند و زنده زنده در آتش میسوختند...»
البته رزمندگان سپاه و ارتش در پاسخ به این جنایات با اقتدار علیه منافقین اقدام نمودند که در نهایت با شکست فرقه رجوی، منطقه از وجود آنان کاملاً پاکسازی شد. سازمان ۱۳۰۴ کشته خود را رسماً تأیید و با عکس و زندگینامه منتشر کرد.
البته جنایات منافقین محدود به ملت ایران نبود، شاید به همین سبب صدام در مورد آنها گفته بود: «مجاهدین خلق محافظان مرزهای ایران و عراق و همانند ارتش عراقاند»؛ صدام برای سرکوب قیام اکراد عراقی در شمال این کشور از فرقه رجوی استفاده کرد. کردهای عراقی در عملیاتی به نام "مرواید" از سوی نیروهای رجوی سرکوب شدند.
سازمان در دهه ۷۰ نیز از عملیات تروریستی عقب نشینی نکرد؛ روز سهشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۷۷ زنجیرهای از عملیاتهای تخریبی جدید را از طریق بمبگذاری و خمپارهاندازی در سه نقطه تهران، با عنوان "سر آغاز مقاومت مسلحانه انقلابی" صورت داد.
روز اول شهریور ۱۳۷۷ سید اسدالله لاجوردی رئیس سازمان زندانهای کشور و دادستان اسبق دادگاههای انقلاب در حجره خود در بازار تهران توسط عناصر سازمان به شهادت رسید.
دوم فروردین ماه ۱۳۸۷ سازمان طی اطلاعیهای اعلام نمود که مرکز مخابرات ستاد فرماندهی بسیج را با خمپاره هدف قرار داده است.
صبحگاه ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ طی عملیاتی که منافقین آن را "طلوع" نامگذاری کردند، به شیوهای کاملاً بزدلانه سرلشکر بسیجی صیاد شیرازی را به شهادت رساندند.
منافقین در سالهای بعد با حمایت سیاستمداران نئوکان آمریکایی از لیست سیاه تروریستی خارج شدند و در کنار مثلث شوم عبری (رژیم صهیونیستی)، عربی (رژیم سعودی و امارات) و غربی (آمریکا) قرار گرفتند.
در سالهای اخیر هر چند در مقیاسی محدودتر، این فرقه اقدام به جذب نیرو از میان دانشجویان نموده است. البته دانشجویان که خانوادههای آنان سابقه عضویت در جریان نفاق را در کارنامه خود دارند. شبنم مددزاده که رسانههای غربی از او به عنوان "فعال مدنی" و "دانشجو" یاد میکردند، پس از خروج از ایران در نشست سالانه منافقین در کنار مریم رجوی حاضر شد.
شبنم مددزاده در کنار مریم رجوی
همچنین دو سمپات سازمان به نامهای علی یونسی (با سابقه خانوادگی ارتباط با گروهک تروریستی رجوی) و امیرحسین مرادی تحت تعلیمات فرقه رجوی، با انجام اقدامات خرابکارانه و ایذایی، سعی در ایجاد ناامنی در کشور داشتند که توسط نهادهای امنیتی دستگیر شدند.
سوابق علنی منافقین در جاسوسی، بمبگذاری، ترور و حمله نظامی جای هیچ شک و تردیدی را برای برخورد قاطعتر با این فرقه تروریستی نمیگذارد. قطعاً باید دادستان کل کشور در جایگاه مدعیالعموم با برگزاری دادگاه و محاکم رهبران و اعضای سازمان منافقین گامی جدی در این جهت بردارد. علاوه بر این باید برای مبارزه با تروریسم اقدامات ذیل مورد توجه قرار گیرد:
مطالبه غرامت: جمهوری اسلامی ایران بایستی ضمن محکوم نمودن اعضای فرقه رجوی، در محاکم داخلی و بینالمللی مساله دریافت غرامت را به صورت جدی دنبال کند. شهادت ۱۷هزار نفر از مردم ایران و آسیبهای شدید مالی، روحی و روانی فرقه تروریستی رجوی به خانوادههای ایرانی، تخریب اماکن عمومی و صدمه به اموال مردم، فهرستی بلندبالایی برای محاسبه این غرامت است. در این مسیر، دولتهای غربی و عربی حامی فرقه رجوی در پرداخت غرامت باید سهیم باشند و پیگیری این امر بر عهده دولت، وزارت امورخارجه و قوه قضاییه، کمیسیون حقوق بشر و دادگاهها داخلی است.
تروریستی شناخته شدن منافقین در دادگاههای بینالمللی: یکی از وظایف مشترک قوه مجریه و قضاییه دنبال کردن پرونده تروریستی بودن فرقه رجوی در محاکم بینالمللی است.
پیگیری اخراج و استرداد منافقین از کشورهای خارجی: قطعاً یکی از ماموریتهای وزارت خارجه و سایر نهادهای اطلاعاتی شناسایی محل استقرار و اقامت منافقین در کشورهای غربی و عربی است. نظر به تروریستی بودن سازمان مجاهدین خلق، مطالبه حقوقی و دیپلماتیک از دولتهای خارجی برای اخراج و استرداد اعضای فرقه رجوی گام بعدی است.
اقدام متقابل: چنانچه دولتهای میزبان منافقین از اخراج و استرداد آنان شانه خالی کردند، باید با یادآوری دکترین امنیتی جمهوری اسلامی در جهت مبارزه با منشأ تهدیدات امنیتی علیه ایران و در مسیر مبارزه با تروریسم، دولتهای میزبان به انجام اقدام متقابل تهدید شوند.
اقدام نظامی در جهت مبارزه با تروریسم: جمهوری اسلامی بایستی با استناد به اصل "مسئولیت حمایت" (R2P) در جهت حمایت از آحاد ملت ایران و ذیل ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد، اقدام نظامی برای حفظ صلح و امنیت بینالمللی را در دستور کار قرار دهد. در واقع قواعد حقوق بینالملل به جمهوری اسلامی ایران این مجوز را میدهد که برای مقابله با یک فرقه تروریستی و حمایت از شهروندانش، از قدرت سخت علیه تروریستها استفاده نماید. ظرفیت پهپادهای تهاجمی و موشکهای بالستیک ایران برای ضربه زدن به مقر منافقین در آلبانی هیچ منع حقوقی ندارد و مقامات تهران باید پس از اعلام هشدار لازم به دولت آلبانی، اقدام نظامی را در دستور کار قرار دهند.
سونیا حقی
استاد آقای حسنوند