الان باید منو تو مینشستیم تو یه شورلت قدیمی کل تهرانو دور میزدیم صدای موزیکو بلند میکردیم صدای گوگوش میپیچید تو گوشامون
تو اون کوه بلندی
که سر تا پا غروره
کشیده سر به خورشید
غریب و بی عبوره
تو تنها تکیه گاهی
برای خستگی هام
تو میدونی چی میگم
تو گوش میدی به حرفام
به چشم من
به چشم من
تو اون کوهی
پر غروری
بی نیازی
باشکوهی
طعم بارون
بوی دریا
رنگ کوهی
تو همون اوج غریب قله هایی
تو دلت فریاده اما بیصدایی
تو مثل قله های مه گرفته
منم اون ابر دلتنگه زمستون
دلم میخواد بذارم سر رو شونت
ببارم نم نم دلگیر بارون
تو اون کوه بلندی که سر تا پا غروره
کشیده سر به خورشید غریب و بی عبوره
تو تنها تکیه گاهی برای خستگی هام
تو میدونی چی میگم تو گوش میدی به حرفام
به چشم من به چشم من تو اون کوهی
پر غروری
بی نیازی
باشکوهی
طعم بارون
بوی دریا
رنگ کوهی
تو همون اوج غریب قله هایی
تو دلت فریاده اما بی صدایی
این عادت آهنگارو نوشتنم از تو دارم یادته مینشستیم سر اینکه کی اوج اهنگو تایپ کنه بحث میکردیم ؟
دلم بدجوری واسه اون شبا تنگ شده
شبایی که کل دنیا من بودم و تو
امشب ازون شباس که فقط تویی منم نیستم کلا تویی هرروز هرشب تویی تظاهر نمیکنم اما نبودنت سخته باور کن
اگر میتونستم تحملش کنم تو دلم نگهش میداشتم نمیزاشتم کسی بفهمه
به قول معروف هرچه از دوست رسد نیکوست دردی که دادی هم قشنگه فقط یکم دلگیره از خودم خیلی دورم کرده
تو که بهتر از هرکسی منو میشناسی میدونی چقد رو اینکه شاد باشم حساس بودم ولی الان حساسیتی نیست اصلا هیچی نیست تو نباشی چی وجودشو داره که باشه؟
به قول گوگوش تو اون کوهه بلندی
یادته بهت گفتم واسم مثل یه کوه میمونی همونقدر بلند و پر غرور همونقدر پشتیبان
الان کجایی پشتیبان من دلم امشبم بدجوری گرفته ولی تو بخند از همون خنده ها که من دوست داشتم
۱:۳۹ جمعه ۱۴۰۳/۰۳/۲۵