در روزنامه « حبل المتین / سال ۱۰ / شماره ۳۴ / ۱۰ ربیع الثانی ۱۳۲۱ » نامه ای بسیار قابل تامل از برخی فقرای مورد ستم واقع شده خراسان، خطاب به علمای این سامان مشاهده می شود که از جهات متعددی قابل بررسی می باشد. این متن بدون بیان اضافات و حواشی به روئیت عزیزان در خواهد آمد:
بالجمله چون فقرا را آب از سر گذشت و مردم بینوا را کارد به استخوان رسید جمعیت کرده، عرض حالی به دین عنوان به علمای اعلام تقدیم نمودند:
سواد عرض حال فقرای خراسان به حضور مبارک علمای اعلام کثر الله امثالهم
بحضور مبارک اقدس مقدس خلفا سید انام و جانشینان امام همام عرضه میداریم، از آن راهی که خداوند تبارک و تعالی شما بزرگواران را برانگيخته که از مظلومین دفع ظلم نمایید و فقرا و ضعفا را ملجاء و پناه باشید و به شیوه مرضیه پیشوایان خود عمل نموده، تأسی به آن وجودهای مقدس آرید که فقرا و ضعفا و ارامل و ایتام را بر خود ترجیح داده، خویشتن گرسنه خفته، غربا را سیر می کردند اطفال خود را بی طعام گذارده، درماندگان را اطعام مینمودند، راحت امت را مقدم بر راحت اهل بیت خویش قرار می دادند. ما جمعی فلک زدگان فقیر و مشتی بیچارگان غريب جز درگاه شما بزرگواران ملجاء و پناهی ندیده، با منتهای اضطرار و پریشانی به آستانه شماها رو آورده ایم که دفع ظلم محتكرين را از ما کرده، نگذارید در این قبة الاسلام و آستان قدس که درگاه امن و امان است جمعی مهاجرین و پناهندگان بدین آستان مقدس از گرسنگی جان بازند.
اطفال ما مانند جوجه مرغ از جوع می لرزند و زنان مان از پریشانی نزدیک است از خانه های مان بیرون روند.
ای آقایانی که دعوی جانشینی آن بزرگواری را می فرمائید که خود گرسنه خفتی و به فقرا و ضعفا در شب های تار اعانه و همراهی کردی، آیا رواست که شماها و اهل و عیال تان به سینه مرغ پنجه زنید و فقرای همسایه را از خواب نیاید؟
آیا سزاوار است که دواب شماها را شکم پر باشد و ما مهاجرین این درگاه قدس سر بی شام زمین گذاریم؟
آیا شایسته است قوت ما که خون ماست در حبس و شیشه شود و به اندازه دو سال خوراک اهالی خراسان غله در انبارها موجود باشد و اطفال ما از گرسنگی سر به تیره تراب نهند؟
آیا رواست که جمعی منکرین مختار بر همه چیز و مصداق (شفعائنا خصمائنا) واقع باشند؟
ای علمای اعلام بترسید از آن روزی که منتقم حقیقی، انتقام ما را در دنیا از شماها بکشد و فرزندانتان مانند اولادهای ما چون مرغ سر کنده در جلوتان از گرسنگی دست و پا زنند.
بهراسید از يوم لا ينفع المال و البنون، وقتی که بین ایدی الجبار المنتقم، بایستید و خطاب «خذوه و غلوه» شنوید. خوف بدارید از آن ساعتی که امیرالمومنین علیه السلام روی مبارک خود را از شماها گردانده، آواز مهيب« لیسکم منی» به گوشتان آید.
گیریم کسانی که نسبت احتکار به شماها داده اند خطا و سهو کرده، حمایت از محتكرين چرا؟
گرفتیم نسبت تمول و دارائی به شماها کذب، پشت و پناه ظلام چرائید ؟
آیا ظلم این حکومت که از درجه تواتر به شیاع رسیده نزد شماها به ثبوت نرسیده است؟
آیا مظلومی ماها که بر جماد و نبات اثر کرده در قلوبتان سرایت نکرده است ؟
آیا شرعا وظیفه شماها همین است و بس که در مسجد آمده نمازی خوانده و یا چند مسئله شرعی گفته به خانه های خود باز شوید ؟
آیا تکلیف شماها صرف در گرفتن وجوه بریه و تصرف کردن مال صغیر و کبیر است، به ای نحوكان؟
آیا وظیفه شماها دادرسی به حال مظلومین نیست؟
آیا فقراء ایتام و ارامل اسلام که حقوقشان را شرعا تصرف می نمائید مستوجب هیچگونه همراهی نیستند و شایسته است محتکرین از خدا بی خبر آنها را زنده زنده پوست کنند؟
آیا سزوار نیست که اقتداء به پیشوای خود مولای متقیان فرموده تعلل در دفع حاكم ظالم از مظلوم نفرمائید؟
آیا درباره عزل معاویه کلمات مولا الموالی را در جواب مغیره بن شعبه فراموش فرموده اید که می فرماید « اتضمن لي عمری یا مغيره فيما بين توليه الى خلعه» یا مغيره « ماکنت متحذین المضلین عضدا».
آیا عناوین مراسلات و خطابات آن بزرگوار را که به معاویه نگاشته از یاد داده اید که می فرماید « هیهات لقد حن قدح ليست منها فطفق يحكم فيها من عليه الحكم لها الا تربع ایها الناس على ظلعک و تعرف قصور زرعك و تتاخر حيث اخر ک القدر فیما علیک غلبه المغلوب ولالک ظفر الظافر و انك لدهاب في التيه رواغ عن القصد».
فویل ثم ويل ثم ويل
لمن القاء ربه و هو خصمه
و در خطاب به معاویه می فرماید «و لا اهون بدعت و ضلاله من الذين اسسالك و لصاحبک الذي تطلب بدمه و وطنا لكما ظلمنا اهل البيت و حملا کم على رقابنا. قال الله تبارک و تعالی: ألم تر إلى الذين أوتوا نصيبا من الكتاب يؤمنون بالجبت والطاغوت ويقولون للذين كفروا هؤلاء أهدي من الذين آمنوا سبيلا أولئك الذين لعنهم الله ومن يلعن الله فلن تجد له نصيب من الملک فإذا لا يؤتون الناس نقيرا أم یحسدون الناس على ما آتاهم الله من فضله.
استدعای ما از شما بزرگواران آن است که ترحم بر این جمع فقرا و غربا و ایتام و ارامل فرموده به معیت مان در تلگرافخانه آمده، عرض حال ما را به پدر مهربان ولی نعمت اعلی حضرت شاهنشاهی بنمایند، چه رفتن ما را در تلگرافخانه حکومت در حضور شاهانه، یاغی جلوه خواهد داد و خواهد نمود که مشتی رجاله جمع و جمعی اوباش اتفاق کرده بر خلاف دولت حرکت مینمایند.
این نکته را هم باید دانست که اگر در این موقع تنگی با ما همراه ننماید در موارد سختی ما نیز با شماها همراهی نخواهیم کرد و ناچار ملتجی به أجانب خواهیم گذارد و گناهش را عاید به شماها خواهیم دانست تا وقتی قدرت داشته و اثاث البیت موجود بود فروختیم و خوردیم، امروز سلب همه گونه طاقت از ما شده است. در هر ظلم و مصیبت صبر می توان کرد ولی تحمل گرسنگی از قوه بشر بیرون است. قسم به این بارگاه قدس یاد می نماییم که اگر شماها به جای ما بودید بدین درجه تحمل و صبر را روانه نمی داشتید.
دست ماست و دامان شما اگر در اسلام ما شک دارید اشهد ان لا اله الا الله و أن محمد رسول الله، اگر در شیعه گی مان شبهه کرده اید اشهد ان على مع احد عشره اولاده حجج الله، اگر در فقر ما تأمل دارید بیایید در خانه های مان ملاحظه کنید که از خانه خدا صاف تر است و اطفال صغيرمان از گرسنگی مانند جوجه مرغ می لرزند. انصاف کنید! ترحم نمایید. به وظایف اسلامی خود عمل کنید! ورنه بدانید
پنجه بر پنجه پلنگ زند
گربه در اضطرار شیر شود
امضاء
بینوایان ملت