ویرگول
ورودثبت نام
انتشارات وارونه
انتشارات وارونهوارونه ناشری مستقل است که در حوزه‌ی هنر و علوم انسانی فعالیت می‌کند.
انتشارات وارونه
انتشارات وارونه
خواندن ۵ دقیقه·۳ ماه پیش

یادداشت شاعرانهٔ محمود درویش، شاعر فلسطین، دربارهٔ مقاومت غزه، ترجمهٔ حسام رحمتی

حالا هفتصد روز از جنگ و محاصرهٔ اخیر علیه غزه می‌گذرد، اما این تنها برگی از مقاومت مردم غزه علیه صهیونیسم است؛ مردمی که دهه‌هاست زیر آتش سنگین صهیونیست‌ها و در شرایط قحطی و ویرانی، بارقهٔ امید را حفظ کرده‌اند. محمود درویش، شاعر فقید فلسطینی، در شعرهایش بارها به ستایش مردم غزه پرداخته است. آنچه در زیر می‌آید یادداشتی است که به قلم او در نشریهٔ الهدف، ارگان رسمی جبهه خلق برای آزادی فلسطین، منتشر شده است:

«غزه، که دشمن تا مرز جنایت از او بیزار است، و همین دقیقاً راز زیبایی‌ اوست.»

مین ها را به دور کمرش بسته‌اند و منفجر می‌شود؛ این نه مرگ است و نه خودکشی.این روش غزه است برای اعلان شایستگی‌‌اش به زندگی.

چهار سال است که گوشت تن غزه، در حالی که تکه‌تکه شده است با ترکش گلوله‌ها، پر می‌کشد. این نه جادوست و نه معجزه؛ این سلاح غزه است تا از بقای خود دفاع کند و دشمن را فرسوده کند.

چهار سال است که دشمن از رویاهایش سرمست است و از بازیِ زمانی خود به وجد آمده، اما نه در غزه، چرا که غزه از بستگانش دور است و به دشمنان نزدیک. غزه جزیره‌ای است و هر بار که منفجر می‌شود، دست از انفجار برنمی‌دارد، چهرۀ دشمن را می‌خراشد، آرزوهایش را درهم شکسته و اجازه نمی‌دهد که دشمن، از گذشت زمان، احساس رضایت کند. زیرا زمان در غزه، چیز دیگری است، زمان در غزه عنصری بی‌طرف نیست. زمان مردم را به برودتِ اندیشیدن وانمی‌دارد، بلکه آن‌ها را به انفجار و تقابل با حقیقت سوق می‌دهد.

زمان در آنجا، کودکان را از کودکی به پیری نمی‌برد، بلکه در نخستین رویارویی با دشمن، از آنان مرد می‌سازد. زمان در غزه آرام نیست؛ هجوم ظهرِ سوزان است. زیرا ارزش‌ها در غزه متفاوت‌اند... متفاوت... متفاوت...

تنها بهای انسانِ تحت سلطۀ اشغالگر، میزان مقاومت او در برابر اشغال است و در آنجا، این یگانه میدان رقابت است و غزه، در شناخت این ارزش باشکوه و سخت، خو گرفته است.

و این شناخت را نه از کتاب‌ها یاد گرفت، نه از دوره‌های فشردۀ آموزشی، نه از شیپورهای پرهیاهوی تبلیغات و نه از سرودها، بلکه تنها با تجربه آموخته است، و با عملی که برای نمایش و تصویر باشد.

غزه به اسلحه‌ها، انقلابی بودن و بودجه‌اش افتخار نمی‌کند. با گوشت تلخ خود به پیش می‌آید، با تکیه بر اراده‌اش عمل می‌کند و خونش را می‌ریزد.

غزه تبحری در سخنوری ندارد، غزه حنجره ندارد. این منافذ پوست او هستند که عرق، خون و آتش‌ها را به سخن بدل می‌کنند. از همین‌جا دشمن او را تا سر حد کشتن، دشمن می‌داند، و از او تا مرز جنایت، هراس دارد. و می‌کوشد که او را در دریا، در صحرا و یا در خون غرق کند. از همین جاست که خویشان و دوستانش او را با نوعی از شرم دوست دارند؛ شرمی که گاه به حسادت و ترس می‌انجامد. زیرا غزه درسی وحشی است و به یک اندازه برای دشمنان و دوستان الگویی درخشان است.

غزه، زیباترین شهرها نیست. ساحل‌اش آبی‌تر از سواحل دیگر شهرهای عربی نیست. پرتقالش زیباترین پرتقال حوزۀ مدیترانه نیست.

غزه ثروتمندترین شهرها هم نیست (ماهی، پرتقال، شن‌ها و خیمه‌هایش که باد آنها را از پا درمی‌آورد، و کالاهای قاچاق، و بازوانی که به خریدار فروخته می‌شوند)

غزه نه مرفه‌ترین است، نه بزرگ‌ترین شهر.

اما معادل تاریخ یک امت است.

زیرا در چشم دشمن، زشت‌ترین است، فقیرترین، بیچاره‌ترین و وحشی‌ترین.

چون بیش از همه می‌تواند مزاج دشمن‌ را آشفته کند و آرامش او را بیازارد، غزه کابوس اوست، پرتقالی بمبگذاری‌شده است.

کودکانی ناکودک، پیرهایی بدون سالخوردگی و زنانی بی‌ پروا دارد.

از همین روست که زیباترین ماست، پاک‌ترین ما، غنی‌ترین ما، و شایسته‌ترین ما برای عشق ورزیدن.

به او ستم می‌کنیم وقتی دنبال اشعارش می‌گردیم، زیبایی غزه را مخدوش نکنیم، زیباترین چیز در غزه این است که از شعر خالی است، وقتی که ما سعی داشتیم با قصیده‌ها بر دشمن پیروز شویم، خود را فریفتیم و شاد شدیم، دیدیم که چگونه دشمن ما را به حال خود رها کرد تا آواز بخوانیم، دشمن خودش پیروز شد و شعر‌ها را از لب‌هایمان گرفت، تا به خود آمدیم دیدیم که شهرها و دژ و خیابان‌ها ساخته است.

به غزه ظلم می‌کنیم وقتی او را به اسطوره بدل کنیم، از او بیزار خواهیم شد اگر بفهمیم که او چیزی جز یک شهر کوچک و فقیر نیست، که به تنهایی مقاومت می‌کند.

و هنگامی که می‌پرسیم: چیست که او را به اسطوره بدل کرد؟

آنگاه همه‌ی آیینه‌های خود را خواهیم شکست و بر خود مویه می‌کنیم، اگر که در ما شرافتی مانده باشد، و خود را نفرین می‌کنیم اگر علیه خود نشوریم. بر غزه ظلم می‌کنیم چنانچه او را ستایش‌ کنیم، چرا که شیفتۀ او شدن، ما را به انتظار می‌کشاند.

غزه به سوی ما نمی‌آید. غزه ما را آزاد نمی‌کند. غزه اسب‌، هواپیما و چوب‌دستی جادویی ندارد. غزه دفتری در پایتخت‌ها ندارد. غزه، همزمان خود را از دست صفات ما و زبان‌ و اشغال‌شدگی ما آزاد خواهد کرد. و چون روزی در خواب با او دیدار کنیم، دیگر شاید ما را نشناسد، از آن رو که غزه زادۀ آتش است و ما زادۀ انتظار و گریستن بر سرزمین.

درست است که غزه شرایط ویژه و سنت‌های انقلابی خاص خود را دارد، اما راز آن معمایی نیست: مقاومت او مردمی و در هم تنیده است و می‌داند که چه می‌خواهد: بیرون راندن دشمن از جامه‌اش.

رابطۀ مقاومت در غزه با توده‌ها همچون رابطۀ پوست با استخوان است، نه رابطۀ معلم با شاگرد. مقاومت در غزه تبدیل به شغل و یا مؤسسه نشده است. سرپرستی هیچ‌کس را نپذیرفته و سرنوشتش را به امضا یا اثر انگشت کسی گره نزده است.

او چیزی نمی‌خواهد و ما هم چیزی نمی‌خواهیم،

زخم غزه به منبری برای خطابه تبدیل نشد، از زیبایی‌های غزه این است که ما زیاد درباره‌اش نمی‌گوییم و دودِ رؤیاهایش را با عطر ترانه‌های زنانۀ خویش، نمی‌آراییم.

از همین جاست که غزه تجارتی زیانبار برای دلالان است. و گنجی معنوی و اخلاقی، که برای همۀ اعراب خریدنی نیست. از زیبایی‌های غزه اینکه صداهای ما به او نمی‌رسند، هیچ چیز حواسش را پرت نمی‌کند، هیچ چیز مشت گره‌کرده‌اش را از چهرۀ دشمن‌ باز نمی‌دارد: هیچ اهمیتی برای انواع حکومت‌های فلسطینی ما قائل نیست؛ حکومت‌هایی که قرار است بر کرۀ ماه یا در صورت کشف شدن مریخ بر غرب آن بنا کنیم.

او سرگرم نافرمانی است.

گرسنگی و نافرمانی، تشنگی و نافرمانی، آوارگی و نافرمانی، شکنجه و نافرمانی، محاصره و نافرمانی، مرگ و نافرمانی..

شاید دشمنان بر غزه پیروز شوند، شاید دریا بر جزیره‌ای طوفانی پیروز شود، شاید همۀ درختان‌اش را قطع کنند.

شاید استخوان‌هایش را بشکنند.

شاید تانک‌هایشان را در شکم کودکان و زنان‌اش بکارند.

شاید او را به دریا و شن و خون بیفکنند.

اما او هرگز دروغ‌ها را تکرار نخواهد کرد.

هرگز به اشغالگران آری نخواهد گفت.

و همچنان منفجر خواهد شد...

این نه مرگ است و نه خودکشی، بلکه روش غزه است برای اعلان شایستگی‌اش به زندگی...

ترجمهٔ حسام رحمتی

غزهمحمود درویشفلسطینتاریخ
۳
۰
انتشارات وارونه
انتشارات وارونه
وارونه ناشری مستقل است که در حوزه‌ی هنر و علوم انسانی فعالیت می‌کند.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید