توت فرهنگی
توت فرهنگی
خواندن ۲ دقیقه·۳ ماه پیش

اختیار

حالا که وجود دارم میخوام باهاش چیکار کنم؟

خب سوال اینه که اصلا میتونم کاری کنم؟

منظورم این نیست که توانایی دارم یا نه. البته که توانایی دارم. الان یه لیوان چایی کنار منه و من توانایی این رو دارم که این چایی رو با خرما بخورم یا با قند یا با شیرینی. من این توانایی رو دارم، بله، ولی منظورم اینه که این توانایی که دارم واقعا دارمش؟ یا به من تحمیل شده؟

آیا من از روی اختیار دارم بجای قند و شیرینی، خرما میخورم؟ یا از روی اجبار؟

ظاهرا کسی منو مجبور نکرده و خودم این تصمیم رو گرفته م. اما بیاین یکمی دقیق تر بشیم.

حالتی رو در نظر بگیرید که یه عده برنامه نویس حرفه ای به محض تولد من بدون اینکه کسی بفهمه، یک کد در مغز من نوشته باشن که وقتی پنجاه سالم شد، یهو به خودم بیام و بترسم از اینکه دیابت بگیرم و با یه اراده ی ظاهری (که خود اون اراده هم کد نویسی شده از قبل) تصمیم بگیرم قند و شیرینی رو کنار بذارم و بجاش خرما بخورم، در این حالت باز هم اراده و اختیاری داشته م؟ یا به اجبار قند رو ترک کرده م؟

حالا نه به این شکل، ولی به نظرم الگوهایی که جامعه، خانواده، مدرسه و ... از بچگی توی ذهن ما میکارن، دست کمی از اون کد نویسی نداره. ما شاید فکر کنیم که مثلا شغل کارمندی رو به شغل آزاد ترجیح میدیم، یا مثلا داشتن یه سرخ کن رو بیشتر از سفر رفتن ترجیح میدیم، اما شاید واقعا این ما نیستیم که داریم تصمیم می گیریم. شاید همون کد ها هستن که دارن از طریق ناخودآگاه، یه جوری که حتی متوجهشون نمیشیم، دارن کار خودشون رو می کنن و ما فقط فکر می کنیم که اراده و اختیار داریم.

شاید ما هیچ کاره ایم.

و این هیچ کاره بودن چه تغییری ایجاد میکنه؟


یادداشت برای خودم

تو پست بعدی بنویس که چه فرقی می کنه ما اختیار داشته باشیم یا نه.

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید