امروز توی مسیر خانه به محل کار داشتم فکر میکردم به مدیریت بحران اول به خودم فکر میکردم که اگر پیشامدی فرای انتظار من رخ بدهد من به چه میزان آمادگی برخورد با آن را دارم حالا چرا فکر میکردم به این موضوع دلیلش چند تا اتفاق که در یکی دو روز گذشته کمی لمس کردم اول فوت پدر مادر دوستم دوم فوت نابهنگام یکی از فامیل بر اثر تصادف داخل اتوبان زلزله 4 ریشتری دماوند و قبل تر سیل خوزستان دیدم من به عنوان یک فرد در جامعه هرگز برای چنین شرایطی آموزش ندیدم که حد اقل خودم را باید چگونه مدیریت کنم بعد این موضوع رو بست دادم به شهرم و بعد به کشورم و بعد به کل جهان یعنی کسانی که در سازمان ملل متحد دور هم جمع شده اند هم هیچ برنامه ای برای هیچ چیز ندارند اوایل که ویروس کرونا شروع به همه گیری کرده بود من فکر میکردم سازمان ملل حتما جلسه فوقالعاده ای تشکیل میدهد و سران جهان را به دور هم جمع خواهد کرد و با مدیریت مشورتی و شورایی بین تمام سران موضوع را حل خواهد کرد ولی نکردند و پاندمی شد قوانین سخت گیرانه هر کشور برای مردمش وضع کرد و باز بدون اینکه به سرنوشت مردمی که از رفتن به سرکار محروم شدند اعتنایی بشود بازهم شاید گفت که مهم نیست همه دنیا درگیر بودند ولی چیزی که بیش از پیش ذهن مرا درگیر کرد این بود که مدارس تعطیل شد و مدیریت بحران آموزش و پرورش و وزارت ارتباطات و یا هرجایی که تصمیم گیرنده هستند ایران تلفن همراهی میساخت که هیچوقت استقبال نشد بین عموم مردم و شاید با برنامه ریزی درست و به موقع میشد همون گوشی ضعیف رو روانه بازار کرد و خریدار اصلی آن هم با سوبسیت دولت آموزش و پرورش میبود تا همه دانش آموزان از تبلتی یا گوشی بدون هرگونه امکانات صرفا برای آموزش استفاده کنند و گام نوینی در آموزش مدرن در هزاره سوم را رقم بزنند ولی نشد مقصر کیست ؟ وقتی من به عنوان جزء از کل توانایی مدیریت بحران و تبدیل مشکلات به فرصتها خودم را ندارم پس انتظاری نیست از هیچ کس اول از همه من باید به فرزندم آموزش دهم تا روزی اتفاقی برای نسل بعدی بی افتد شاید روزی نگران زلزله که یک فعالیت طبیعی است نگران سیل و باران و برف نباشیم حداقل البته چون واقعا زلزله قابل پیش بینی است البته نه لحظه وقوع آن ولی محلی که من میدانم روی گسل زندگی میکنم پس هر ثانیه باید منتظر باشم و خانه خود را ایمن تر بسازم ولی گاهی معنی پیشبینی همین کنار دماغ تعبیر میشود #روایتگرباش