در این فصل من اولین مورد از دو دیدگاهی را که در مقابل نظر من قرار دارند، در نظر میگیرم. این ادعای جوزف راز که تنها چیزی که ارزش آن را استدلال عملی مینامد، استدلال به چیزی است که میتوان آن را «باورهای عملی» نامید، این است که تندتر است.
8.1 سه نما
همانطور که در ابتدای فصل 1 (1.2) گفتم، سه دیدگاه در مورد نوع استدلال وجود دارد که ارزش آن را دارد که عملی بدانیم. آنها در حساب خود از خروجی یا "نتیجه گیری" متفاوت هستند. راز معتقد است که چنین استدلالی تنها میتواند به شکلگیری چیزی منجر شود که میتوان آن را باور عملی نامید: یعنی به چنین باوری که بیشترین دلیل برای V وجود دارد، یا اینکه فرد باید به V باشد، یا اینکه V-ing همان کاری که باید انجام داد، یا اینکه دلیل خوبی برای انجام این کار وجود دارد و دلیل دیگری برای انجام کار دیگری وجود ندارد. (این فهرست را می توان باز گذاشت.) در مقابل راز، جان بروم معتقد است که استدلال به شکل گیری باور محدود نمی شود. استدلال عملی استدلالی است که خروجی آن شکل گیری یک قصد است. منظور او از «نیت» در اینجا برنامه عمل یا برنامه عمل است. و یک برنامه برای اقدام از اقدام برنامه ریزی شده متمایز است. با این حال، نظر من این است که اگرچه می توان به یک باور عملی استدلال کرد، و می توان برای شکل گیری نیت استدلال کرد، اما می توان به عمل (یا) مورد تمجید، توصیه یا دعوت نیز استدلال کرد. وضعیت همانطور که استدلال آن را شکل داده است. تکرار: دیدگاه نو ارسطویی این است که استدلال به عمل به همان اندازه مستقیم و بدون واسطه است که استدلال به اعتقاد و قصد.