Mima
Mima
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

بررسی کتاب شطرنج با ماشین قیامت

https://taaghche.com/book/17164

مطلع کلام:
"همیشه یاد گرفتم و با خود عهد بستم به مطالعه کتابها، با برچسبهای از پیش تعیین شده نروم و فقط دنبال برداشتهای خودم و حقیقت ماجرا بگردم.
در خیل کتابهایی که تاکنون خوانده ام بارها از کتابهای نویسندگان ایرانی و علی الخصوص موضوعات مرتبط با دفاع مقدس هم بهره گرفتم. و "الحق" خیلی کم پیش آمده از خواندن آن کتاب پشیمان شده باشم.چیزی نزدیک به صفر"
کتابی که هم اکنون با ان مواجه شده ام و به شرح و بسط شخصیتها و داستانش خواهم پرداخت برشی متفاوت از جنگ و ابعاد فلسفی و اجتماعی آن است که در حد توان در ذیل بدان اشاره نموده ام.
لازم به ذکر است این نوشته برداشتی شخصی وفهم من از این کتاب است و به معنای توضیح و تبیین هدف نویسنده محترم از کتاب نمی باشد.

اما بعد...
اولین نکته ای که سبب شد این کتاب را بخوانم اسمش بود:
"شطرنج با ماشین قیامت".
نامی که به ظاهر ارتباطی با دفاع مقدس ندارد و فقط با مطالعه کتاب است که متوجه میشوی اسم و محتوا چه به هم میاد." بگذریم".
بسیار مایلم در ارتباط با شخصیتهای این کتاب و نگاه متفاوتی که نویسنده " آقای حبیب زاده" به جنگ داشته اند بپردازم.
نگاهی شبیه به آن چه که نویسنده بزرگ و صاحب قلم آقای "احمد محمود" نیز در کتاب "زمین سوخته" داشته است.
پرداختن به زندگی و شخصیتهایی از جنگ، که در حین محاصره و زیر موشک باران شهرهای آبادان و خرمشهر توسط عراق، به زندگی ادامه می دهند. و راضی به ترک شهرهای خود نشده اند. و هر لحظه و در هر کجای از این شهر تحت محاصره، ممکن است گرفتار موشک و خمپاره و ترکش و گلوله ای شوند و با نام شهید از این دنیا مفارقت نمایند.
شاید بسیاری از این افراد حتی خیلی هم به دنبال پیروزی رزمندگان اسلامو و ... این شعارها نیستند. فقط دوست دارند؛ جنگ تمام شود و به زندگی معمول خود برگردند.  فارغ از اینکه؛ حق با چه کسی و برنده  کیست!
که این نکته به زیبایی در متن کتاب و از زبان سرباز بسیجی بیان شده و در حین مواجه با تابلوی شام آخر و خیانت یهودا می گوید:
"اگه الان یکی از ترکشهای سقف به قلب یهودا برخورد کرده بود؛ حتما بقیه حواریون داد میزدند: یهودا ترکش خورد! یهودا شهید شد! و تا اخر قیامت هم، همه یهودا را به جای خائن، شهید می نامیدند: آه ای یهودای که در تابلوی شام آخر، خود را حائل بین ترکشها و مسیح کرد و به جای آن مصلوب بزرگ، شربت شهادت نوشید."
که در طول این داستان با چنین روحیاتی نیز، برخواهیم خورد.
شخصیتهای که در داستان با آن مواجه میشویم  طیفهای بسیاری از جامعه آن دوران را شامل میشوند.
از بسیجی۱۶ ساله که با کمترین آموزشها؛ و‌ شاید با کمترین پایه های اعتقادی، به دیده بانی و جنگ و پیدا کردن راداری مخوف که همان "بازی قیامتیست" و به نحوی سبب جمع شدن این افراد به دور هم و در زیر یک سقف شده، می پردازد.
تا "مهندسی" که بعد از سالها کار برای پالایشگاه نفت تمام دسترنجش را در حال سوختن میبیند و خانواده اش نیز با بدترین شکل ممکن ترکش کرده اند و به خارج از کشور عزیمت نموده اند. و حالا با دست خالی و چند گربه و فارغ از حق و باطل در طبقه سوم ساختمانی متروکه و هفت طبقه روزگار می گذراند. بدون آنکه حتی به طبقات بالای نگاهی بیندازد! و همه تقصیرها را نیز به گردن خدا انداخته!
و  شخصیت گیتی که به نوبه خود گفتنیست:
زنی که زمانی از "روسپی" های معروف شهر به شمار می آمده و اکنون پس از توبه و با داشتن یک دختر و پسری که از پس از شنیدن سرگذشت مادر معتاد و دربدر شده، در این شهر تحت محاصره گذران می کند.
گیتی نیز نماینده قشری دیگر است. شاید قشر تواب.
و کشیشانی که اشارات هوشمندانه آنها در گفتگو با سرباز بسیجی و نقاشی شام آخر و یهودای خائن در این داستان مثال زدنیست. افرادی که حاضرند تا صبح برای شما دعا کنند به شرط آنکه دامنشان آلوده نشود.
گفتگوی سرباز بسیجی با "هوانس کشیش" در جایی به اوج خود می رسد که او می گوید:
"من به این صلیب مقدس، قسم خورده ام که فقط طالب صلح باشم. ........ ولی یک کار می تونم براتون بکنم. تا صبح، برای سلامتی شما و دوستانتون دعا می کنم.......
-دعا کن! ولی می دونی اعتقاد من، درباره این جور دعا خوندن چیه؟ درست مثل مرد سالمی که میتونه کار کنه؛ ولی گدایی میکنه...."

در نهایت و درجمع بندی این شخصیتهای که هر کدام نمایانگر قشری در جنگ بوده و بعضا حتی در نقطه تقابل از لحاظ فکری و جهان بینی نیز قرار داشتند باید گفت: جنگ ما به مصداق تابلوی شام آخری شد که اینبار همه را از خائن و تواب و رزمنده و پدر و مادر شهید و دعاخوان و ... زیر ساختمان هفت طبقه دنیا دور هم جمع کرد تا نگذارند "ایران مانند مسیح بر صلیب نشیند".
"پیروز و موفق باشید"

چالش کتابخوانی طاقچهنگاه فلسفی اجتماعی به فرهنگ دفاع مقدسحبیب احمدزادهاحمدمحمود شهر سوختهحصر آبادان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید