محمد قربانی (بابل)
محمد قربانی (بابل)
خواندن ۱ دقیقه·۵ روز پیش

عزیزة اظلام (موکل)

### داستان "عزیزه الظلام" در مازندران


در دل جنگل‌های انبوه مازندران، در محله‌ای دورافتاده و تاریک، داستانی ترسناک درباره‌ی "عزیزه الظلام" شنیده می‌شود. او موجودی است که در تاریکی مطلق سکونت دارد و به ویژه در شب‌های مهتابی و آرام، خود را به نمایش می‌گذارد.


#### توصیف عزیزه الظلام:

- **قد**: او قدی کوتاه دارد و به راحتی می‌تواند در سایه‌ها پنهان شود.

- **مو**: موهای بلند و مشکی او در تاریکی به مانند تارهای شب درهم می‌آمیزد.

- **چشم**: چشم بزرگ و درخشانش در تاریکی می‌درخشد و هر کسی که به آن نگاه کند، حس ترس و اضطراب را تجربه می‌کند.


#### رفتار عزیزه الظلام:

عزیزه الظلام به طور خاص به کودکان علاقه‌مند است. او در شب‌های تاریک به محله‌ها سرک می‌کشد و با صدای نرم و فریبنده‌اش، کودکان را به سمت خود می‌کشاند. او به آن‌ها وعده‌های شیرین و بازی‌های جالب می‌دهد، اما پس از نزدیک شدن، چهره‌ی واقعی‌اش را نشان می‌دهد.


#### افسانه‌های محلی:

روستاییان به یکدیگر هشدار می‌دهند که از نزدیک شدن به سایه‌ها و صداهای عجیب در شب بپرهیزند. داستان‌ها می‌گویند که عزیزه الظلام در تاریکی مطلق زندگی می‌کند و هیچ‌کس نمی‌تواند از دست او فرار کند. او در جستجوی کودکانی است که به تنهایی در شب wander می‌کنند و با خود می‌برد.


این داستان به عنوان یک افسانه محلی در مازندران شناخته می‌شود و والدین از آن برای هشدار دادن به کودکان در مورد خطرات تاریکی و موجودات ناشناخته استفاده می‌کنند. به همین خاطر، هر شب، صدای زنگوله‌های کوچکی که به گردن کودکان آویزان است، در کوچه‌ها به گوش می‌رسد تا آن‌ها را از خطر عزیزه الظلام دور نگه دارد.

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید