نوشتن تو روزهای شلوغ خیلی کمک کنندست چون باعث می شه آرامش بیشتری بگیرم.پروژه مهم پیش روم مربوط می شه به شب یلدا که حدود 23 نفر مهمون داریم.خوشحالم و دارم کارام آروم آروم انجام می دم.فکنم همسرم استرس داره و نگران اینه که بتونه مدیریت کنه.مسئله مهم دیگه در مورد خونست که هنوز حل نشده.دیشب بی دلیل بابت دلتنگی گریم گرفته بود.خیلی یواشکی تو اتاق تو تنهایی گریه کردم.دلم خیلی برای یه دوست عزیز تنگ شده بود.کسی که زندگی شلوغی داره و فرصت نمی کنه با من حرف بزنه یا حتی بهم پیام بده.دیشب متوجه شدم که که به زور دارم خودم توی زندگیش جا می دم.اینقدر زمانش پر شده که نمی تونه به من برسه حتی یه زمان بسیار کوتاه.می دونی 5 دقیق تو 1440 دقیقه خیلی زیاد نیست می تونه این زمان بزاره.اما خوب مهم اینه که فکرش درگیره.از کتابایی که خوندم درس گرفتم که لازم نیست رابطه 50-50 باشه.گاهی می شه که یکی حتی 80 هم می زاره.
آدمها چطور با دلتنگی هاشون کنار می یان.چطور خشم ناشی از دلتنگی فروکش می کنن؟به نظرم وقتی می دونی که ارتباطی نیست خیالت راحت تره و می تونی راحت باش کنار بیایی اما وقتی نیمچه ارتباطی هست سخته.مثل اینکه معتادی و هر چند روز یکی سیگار می کشی و این داره وابستت می کنه.سیگار خیلی دلفریبه مثل شراب می مونه.که با نوشیدنش لذت می بری بعدشم بهت یه خماری می ده.
خدای مهربونم سپاسگذارم برای سلامتی همه ی مردم دنیا،سپاسگذارم برای امنیت و سلامت جسم و روح همه ی مردم دنیا.خدای مهربونم سپاسگذارم برای امنیت مالم و پولم و ثروتم.خدای مهربونم سپاسگذارم برای سلامتی خانوادم و دوستام
1400/09/22