راستش وقتی که بچه تر بودم مثل همه ی بچه های دیگه وقتی صبح پا میشدم و شبکه خبر زیرنویس میکرد که امروز به خاطر آلودگی هوا تعطیله مثل خیلی از بچه های دیگه خوشحال میشدم خوشحال از اینکه دیگه نمیخواد مدرسه برم غافل از اینکه داره چه بلایی سرمون میاد
اهه اهه اهه(صدای سرفه) بریده بریده و نفس نفس زنان جمله ای میگوید تو کیفم، تو کیفمه
بدو بدو به سمت کیفش میرم و داخل کیفش رو میگردم بالاخره چشمم به یک اسپری آبی رنگ میفته که روش نوشته اسپری سالبوتامول اوه، بله! دوزاریم تازه افتاد.اون آسم داره اسپری رو براش میبرم ۱ پاف میزنه و نفس میکشه پاف دوم و نفس همچنان نفس نفس میزنه یک پاف دیگه استفاده میکنه و شبیه این میمونه که انگار کم کم نفسش بر میگرده.
من: خوبی؟ بهتری؟ میخوای زنگ بزنم آمبولانس (خیلی ترسیده بودم آخه شبیه این میموند که انگار نفسش بالا نمیاد.)
جواب داد : نه خوبم ؛ممنون. خداروشکر که اسپریم همراهم بود وگرنه مشخص نبود کارم به کجا ها کشیده میشد.
داستان بالا،داستان رخ دادن یک حمله آسمی به فرد مبتلا به آسم هست. بیماری ای که از علائمش سرفه تنگی نفس و خس سینه است.( معروف به سه گانه آسم)
بیماری ای که با دود سیگار ( پس لطفا دیگه نگید مگه به تو آسیب میزنم بدن خودمه دوست دارم )، قرار گرفتن در معرض یکسری مواد ( بوهای تند و شدید، گرد چوب و گرد آرد) هیجانات شدید و از همه مهم تر آلودگی هوا تشدید میشه.