مرضیه هداوند
مرضیه هداوند
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

ابر قهرمان زندگی من ۲۷ خرداد ۱۴۰۲

چشم سیاه دخترک قشنگ من

چقدر تنهاییی غلبه کرده است
توی این دنیای رنگارنگ. تنها .... پشت میز کارت می نشینی و کار انجام می دهی .....
که زمان بگذرد و چه به دست بیاوری...اندکی ریال که نمی دانی کی بدست ات می رسد و کی می رود ‌

چه چیزی را از دست می دهی و چه چیزی بدست می اوری ‌

نگاهی به خودم می کنم خسته ام . . نای رفتن ندارم ...
دگر دوست ندارم حتی کسی صدایم را بشنود چه برسد که بخواهد برای مرحم باشم .
در خویش فرو رفته ام
انگار دلم می خواهد که لحاف کرسی زمستانی را محکم بغل کنم که مبادا سو سو ی باد زمستانی نگذارد چشمانم گرم شود ‌
و مشتاق یک خواب سنگین هستم ‌ .تا زمستاني دگر یا زمستانهای دگر...


فوق لیسانس مشاوره خانواده، دانش آموخته موسسه ویلیام گلسر، دارای مدرک IREFT، عضو انجمن دراماتراپی ایران
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید