با تمام تفاسیری که در پست قبل بیان شد، برخی معتقدند این انسان بوده که صفات و ویژگی های رفتاری و اخلاقی خود را به حیواناتِ زبانبسته نسبت میداده. مثلا خر بیچاره که به نفهمی معروف است به جبر خلقت زبان ندارند که بگوید آخر بییال و کوپال! چرا به من میگویی نفهم؟! مگر گاوها جدول مندلیف را کشف کردهاند؟ یا گوسفندها هرسال در المپیاد فیزیک شرکت میکنند؟
یا همین شیرها که بهشان میگویند سلطان جنگل، اگر بفهمد چه عنوانی به آنها دادهایم قطعا دست عیال و تولهها را میگیرد و مهاجرت میکند، آخر کدام سلطانی مسئولیت این همه بکش بکش و بخور بخور و هرج و مرج را برعهده میگیرد؟
ما انسانها هیچ حیوانی را به حال خود رها نکردهایم، و هرچه سر راه خود دیدیم برچسب و انگ بر پیشانیاش زدیم. مثلا همین روباه نگونبخت که به مکر و حیله بسیار مشهور است را ببینید. زشتترین کار زندگیاش این بوده که برود تخم حیواناتی که نمیتوانند به طور طبیعی زایمان کنند را یواشکی بدزدد، تازه آنهم چون میداند برای کبدش ضرر دارد ماهی یکبار اینکار را میکند!
حتی اسم بعضی از آنها را تبدیل به فحش کردهایم و به همدیگر نسبت میدهیم. خب اگر سگها و شغالها و گوسفندها و الاغها این را بفهمند که خیلی ناراحت میشوند. در همین راستا سلبریتیهای فرهیخته هشتگ سگ فحش نیست را ترند کردند ولی خب بقیه حیوانات چه میشود؟ الاغها، شغالها حتی یابوهای زحمتکش؟
زندگی حیوان و انسان درهمتنیدگی پیچیدهای دارد. سخت است بگوییم ما از آنها الگوبرداری کردیم یا سبک زندگی خود را به آنها نسبت دادهایم. ولی امروزه این آمیختگی شدیدتر هم شده است.
ادامه دارد...