همه ما می دانیم که مسواک زدن مرتب دندانهای کودکان بسیار مهم است، اما اغلب، برای تشویق فرزندان خردسال به مسواک زدن ، دچار مشکل هستیم .
من هم مدتها سعی کردم دختر و پسر خردسالم را به مسواک زدن ترغیب کنم راههای عجیب ، جالب و بعضا خلاقانه هم بکار گرفتم .اما نتیجه نمی گرفتم تا وقتی روش هشتم را بکاربردم.
لیست روشهایی که برای تشویق کودکانم بکار بردم :
یک-در مورد اهمیت مسواک زدن توضیح دادم.
درمورد بهداشت دهان و دندان ، جرم و پوسیدگی و ... توضیح دادم. تاکید کردم که آدمها مالک بدن خود هستند و مسئولیت دارند تا از بدنشان مراقبت کنند. و خواهش کردم مسواک بزنید تا دندونهاتون آسیب نبینه ، اما قبول نکردند گفتند حوصله ندارند.
دو-بعنوان مادر ، الگو ی خوبی در موضوع مسواک زدن بودم و هستم.
همیشه گفته شده که بچه ها آینه رفتار والدین هستند . من و همسرم جلوی چشم بچه ها مسواک می زدیم .آنها ما را تماشا می کردند اما درنهایت از این رفتار ما ، تقلید نمی کردند !
سه - از روش جایزه دادن استفاده کردم .
استیکر های مورد علاقشون رو خریدم. وقتی مسواک می زدند بعنوان جایزه ، بچه ها را شهربازی می بردم .
فقط در بازه زمانی کوتاه ، این روش ، کارکرد اما در دراز مدت ، موثر نبود .
چهار-بچه ها را با عاقبت مسواک نزدن ، روبه رو کردم.
یکی از اصلی ترین انگیزهای خود من برای مسواک زدن ، ترس از دندون پزشکی است .
پس فکرکردم اگه بچه ها کمی با عاقبت کار اشتباهشون روبه رو شوند ، شاید در تصمیم شون تجدید نظر کنند. به همین خاطر ، هردو را به دندون پزشکی بردم .دندون شیری را هم پرکردند و هم کشیدند .
هر دو تا مدت کمی بعد از آن ، با همان انگیزه ترس از دندون پزشکی ، مسواک زدند و بعد دوباره کنار گذاشتند.
پنج – جریمه برای مسواک نزدن در نظر گرفتم .
جریمه معمولا اعمال محدودیت بود. مثلا امکان بازی با یکی از اسباب بازیهای مورد علاقشون رو گرفتم .
اعمال جریمه ، با کل کل مداوم و جنجال همراه می شد و کاملا نتیجه عکس داشت. اونها در مقابل مسواک زدن بیشتر مقاومت کردند. من هم از ایجاد این آشوب ، احساس بدی داشتم . نمیخواستم ، مادر بدجنسی بنظر بیام.
این رفتار هم جواب نداد.
شش-از روش طنز و سرگرمی استفاده کردم .
بچه ها از قصه های من درآوردی و خنده دار درباره موضوعات مختلف خوشحال می شدند . من تصمیم گرفتم که با موضوع بهداشت دهان و دندان ، سرگرمی بسازم .
در حالی که مثل یک سامورایی با شمشیر نامریی ، دستهایم را در هوا تکان میدادم ، گفتم حالا که فارسی متوجه نمیشید ، پس ژاپنی حرف میزنم ." او هی یا چو لی مینگ او نانی آری گاتو .... "
یعنی اگه مسواک نزنید ، دندوناتون آسیب میبینه .
کمی خندیدند و سرگرم شدند اما زیر بار مسواک زدن نرفتند.
هفت –نقش بازی کردم واز قوه تخیل و تجسم کودک کمک گرفتم
با دانستن این نکته که قوه تخیل بچه ها خیلی قوی است ، تصمیم گرفتم تخیل شان را تحریک کنم وتبدیل بشوم به یک باکتری در دهان و به دندون ها حمله کنم .
بایک صدای بلند و آهنگین خوندم : باکتریها باکتریها حمله کنید . دندون دخترم پر از غذاست !
دخترم عمیقا حضور باکتری ها رو باورکرد. ماسفانه خیلی ترسید و چشماش پر از اشک شد . فهمیدم که حسابی گند زدم. باید سریع نقشه ب رو اجرا می کردم .
پیش خودم گفتم ،حالا که از حمله باکتریها ترسیده ، بهتره بجای اینکه باکتری ها حمله کنند ، باکتری ها جشن بگیرند.
متن ترانه آوازم رو تغییر دادم . "اوه اوه دست دست ، تولد باکتریهاست. دندون دخترم پر از غذاست."
با آواز جدید دیگه نترسید اما باور وجود باکتری توی دهان ، هنوز قوی بود .زمان کمی لازم بود تا پسر بزرگترم به او بفهماند که این باکتریها فقط داستانهای خیالی مامان است و او نباید باور کند .
نتیجه اینکه این بازی تولد باکتریها هم باعث نشد مسواک بزنند.
هشت – اهمیت مسواک زدن را از حالت "بحرانی" به حالت " قابل اغماض " تغییردادم و دست از تقلا برداشتم.
یک روز با دوست عزیزی درد دل می کردم و از سختیهای مادر بودن و تقلا برای حل مشکلات رفتاری بچه ها می گفتم .پرسیدم که چرا هر چه تلاش می کنم که بچه ها رو متقاعد کنم که مسواک زدن مهمه و باید همیشه مراقب دندون ها باشند ، موفق نمیشم ؟
دوستم جواب جالبی داد . اگر مدام تلاش میکنی رفتار اشتباهی را اصلاح کنی اما نتیجه نمی گیری ، اگر تمام راه حل هات ، نتیجه نمی دهد ، وقتش شده که دیگه موضوع رو رها کنی . رفتار اشتباه را نادیده بگیر . هیچ کاری انجام نده . آنوقت که دست از تقلا برداری و ذهنت را از فضای اضطرار و بحران خارج کنی ، کائنات به کمکت می آید و انتخاب درست را جلوی پایت می گذارد .
این حرف به دلم نشست. برای علاقمند کردن بچه ها به مسواک زدن ، دست از تقلا برداشتم.
درحال حاضر کودکانم ، نوجوان شده اند .در این سالها من دیگر درمورد موضوع مسواک زدن ، هیچ مداخله ای نکردم. نتیجه اینکه ، یکی شان بصورت مرتب و روتین وار مسواک می زند و آن دیگری ، گه گاهی .
بهر حال من دیگر نگران دندان بچه ها نیستم . دقیقا نمیدانم چطورشد ؟
اما از وقتی توی ذهن من ، وضعیت اهمیت این مشکل از حالت "بحرانی" به حالت " قابل اغماض " تغییر کرد، نگرانی برطرف و مشکل کم رنگ و محو شد.