ویرگول
ورودثبت نام
محمدرضا پارسا
محمدرضا پارسامیشه نامرد بود اما صفا تو مردونشه
محمدرضا پارسا
محمدرضا پارسا
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

آدم بزرگ‌ها گناه دارند


چند وقت قبل، ویدیویی دیدم از سوراخ کردن گوش یک دختر بچه‌ی ناز و دوست‌داشتنی؛ آدم‌های زیادی اطرافشان بودند. پدر و مادر در حالی که استرس داشتند فرزندشان را تشویق می‌کردند، دختربچه‌ی دیگر که ظاهرا خواهر دوقلوی کودک بود به زیبایی خواهرش را دعوت به شجاعت می‌کرد و می‌گفت:(('' آجی اصلا نترسی گوشواره خیلی خوبه. ''))، مسئول سوراخ کردن گوشِ کودک هم با مهر فراوان مشغول انجام وظیفه بود.

Steffi krenzek اثر sweatness of childhood
Steffi krenzek اثر sweatness of childhood

خلاصه فضای بشدت حمایت‌گرانه‌ای بود. آنقدر که آدم حظ می‌کرد، یاد کودکی‌های خودم افتادم و صورتم شبیه آن ایموجی پرکاربردِ گونه‌سرخِ چشم قلبی شد. راستیاتش هنوز هم با فکر کردن به آن زمان قند توی دلم آب می‌شود و یک جمله‌ی ("کاش برگردم به آن زمان‌ها") بصورت ناخودآگاه به افکارم راه پیدا میکند، هر چند چاره‌ای نیست. در یک آزادراه بدون دوربرگردان هستیم که نه مقصد را می‌دانیم نه زمان تقریبی رسیدن.

خب از جاده به بیراهه نروم؛ با دیدن این فضای حمایت‌گرانه‌ به این فکر کردم که چرا آدم‌ها در مواجهه با یک کودک اینقدر رقیق‌القلبند؟!حق دارند، بچه‌ها زیبا، پاک، صادق و مهربان هستند. تازه این‌ها بخشی از صفات خوبشان است. آدم دوست دارد بهشان محبت کند و از آن‌ها محبت ببیند. بخصوص وقتی آدم بچه‌ها را در یک موقعیت سخت و ترسناک ببیند بیشتر دوست دارد فضا را تسهیل کند. مثلا یادم می‌آید زمانی که در کودکی‌ام زبان‌ام بخاطر سقوط از ارتفاع مقداری دچار جراحت شد، پزشکی که زبان‌ام را بخیه کرد آنقدر مهربان و شوخ بود که آن فضای وحشت‌انگیز را برایم تبدیل به یک فضای قابل تحمل کرد، آنقدر که شبیه یک خاطره خوب تا امروز در ذهنم ثبت شد.

از موضوع سواستفاده کردم و عکس کودکی محمدرضا را هم برایتان گذاشتم :)
از موضوع سواستفاده کردم و عکس کودکی محمدرضا را هم برایتان گذاشتم :)


اما برای آدم‌بزرگ‌ها شرایط فرق میکند. احتمالا از نظر شما هم انتظار بیهوده‌ایست اما من فکر میکنم آدم بزرگ‌ها هم اکثر مواقع به فضای حمایت‌گرانه‌ای احتیاج دارند. احتیاج دارند یک پزشک در زمان درد و ترس با محبت رفتار کند، احتیاج دارند کارمند اداره‌ایی که به آن مراجعه می‌کنند با آن‌ها همدلی کند، رئیس بالا دستی با اشتباهاتشان بیشتر مدارا کند، احتیاج دارند تراپیست مراجع را شبیه اسکناس نبیند. لیست این احتیاج‌ها اصلا انتها ندارد.
آدم‌ بزرگ‌ها هم مثل کودکان لایق محبت هستند، لایق همراهی، عشق و حمایت. همان کودکانی هستند که تجربه کردند و ظاهرشان تغیر کرده. دغدغه‌هایشان بیشتر و بار روی شانه‌هایشان سنگین‌تر.


آدم بزرگ‌ها گناه دارند. خیلی‌هایشان دیگر پدر و مادری ندارند تا غصه‌شان را بخورند. نمی‌تواند راحت به درد‌ها و مشکلاتشان واکنش نشان دهند؛ مثلا نمی‌توانند برای هر موضوعی توی جمع یا وسط خیابان بزنند زیر گریه. آدم‌بزرگ‌ها توی دنیایی زندگی می‌کنند که اعتراف عشق برایشان دشوار است. کسانی را از دست داده‌اند و شب‌ها خیلی دلتنگشان می‌شوند. دوستی ‌هایشان خراب شده و از اعتمادشان سواستفاده شده.
آدم بزرگ‌ها گناه دارند، اسباب‌بازی ندارند، بستنی و یخمک‌هایشان آنقدر دلچسب نیست و
همبازی‌هایشان توی بازی کمتر عادلانه بازی می‌کنند.
آدم‌بزرگ‌، آدم‌بزرگ‌ها گناه دارند.

خاطرهدلنوشتهنوشتننویسندگیداستان
۱۹
۱۰
محمدرضا پارسا
محمدرضا پارسا
میشه نامرد بود اما صفا تو مردونشه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید