هیهات
هیهات
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

شیارِ عریض

موسیقی
موسیقی


در ادامه‌ی روزهای زندگی
در مابین هر آشناییت
با هر گونه از این آدم‌ها
چیزی را که می‌فهمم، خودمم.
میانِ آنچه هستند
خودم را جست و جو می‌کنم؛
تکه‌ای از خودم را پیدا می‌کنم؛
که شاید سالیانی دراز، گمش کرده بودم!
نمیدانم
خلا!
چیزی نیست که با تکه‌هایی کوچک و ظریف پر شود
انسان‌ها...
شبیه کویرِ خشکی هستند
با هزاران ترک
با هزارن شیار
گاهی عریض
گاهی هم نه.
گرمای تابستان
مرا خواهد کشت
روزی؛
این را مطمئنم
از آنجا که هر روز این فصلِ سخت را
سخت جان می‌دهم
اما هنوز زنده‌ام
گمان می‌کنم...
بستگی دارد در شیارِ مغزیِ هر انسانی
زنده بودن را چه معنا کنی.
طوری زنگی می‌کنم که انگار سه فصل در زندگی‌ام دارم
یک فصل را کنار گذاشته‌ام
برایِ مردن
برای آسوده کشتن خویش
بعد
در طول آن فصولِ دیگر
بنا می‌کنم به پیدا کردن خود.
به سرما فکر می‌کنم که جان می‌گیرد بین این ترک‌ها
بین انسان‌ها
یخ می‌بندند
حتی در جهنمِ مرداد
می‌خواهم آرام بگیرم اما نه با مردن!
گوش‌های مغزم را می‌گیرم
صدای پایکوبی مردگان و زندگان
مغزم را سرد می‌کند
چشم‌هایم اما جوش می‌آورند
میسوزند
شاید روزی هم آتش بگیرند
اما کسی نمی‌بیند
کسی سوختن چشمان مرا نخواهد دید
کورهای لعنتی


Dirk Maassen - Ethereal
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید