هیهات
هیهات
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

"چ"و"ج"

تو بگو که چی؟
تو بگو که چی؟

میدونی یه جورایی مزخرفه. من حتی نمیدونم چی میخوام بگم."حرفاتو مزه مزه کن بعد بگو".بدمزن.تلخ نیستن ی طورایی مزه خاک میدن. مزه خون؟اره یه همچین چیزی.تلخن؟تلخ چی هست اصلا؟

گاهی ی طورایی تکثیر میشن...مثل،مثل...صبر کن فکر کنم؛مثل باکتری؟ نه نه. مثل نفرت یا اون حس بد خلا مانندی ک یهو انگار از اسمون میوفته تو قلبت و هی میای جداش کنی هی جداش کنی میبینی خودتی! خودمم؟

خودمم. خسته کنندست.از خیابونا رد میشی.من از جریان زندگی خوشم میاد.قشنگه اما از دور ولی خسته کنندس. دیدن یه پسر بچه ک منتظره نوبتش بشه ک سوار چرخوفلک بشه یا مردی ک مراقب پدر پیرشه مبادا زمین بخوره؛صبر کن ببینم...داره شبیه یکی متنای قدیمیم میشه. نمیخوامش. نخون.نخون.کلمات قبلی رو نخون.

چرا من انقدر قدیمیم؟شاید برای همینه ک خستم.شاید وقتی خسته میشیم ک دیگه چیزی برای تجربه کردن نباشه.شاید برای همین زنده ایم ک چیزای جدید رو تجربه کنیم."دنیا خیلی بزرگه کلی چیز برای تجربه هست مثلا تالا زیر اب،عمیق ترین حالت ممکنش رفتی یا تالا ب پولک ماهی دست زدی؟ تالا موهای کسی رو بافتی؟ تالا رو دیوار با اسپری چیزی نوشتی؟تالا انقدر کتک خوردی ک حس کنی دنده هات شکسته؟تالا شده فک کنی اصلا؟"ولی دربرابر همه اینا میگم دنیا هرچقدر بزرگ، من از ی جایی ب بعد چیزیو حس نکردم. میفهمی چی میگم؟

دلم میخواد به جای همه "چ"ها بنویسم "ج" جی میشه مگه؟ میخوای بیای کتکم بزنی ک اشتباهه؟خب باشه. بیا بزن شاید درد رو حس کردم. شاید بعدش جای همه حرفا حرف دیگه ای نوشتم خب بعدش؟ تو همین حالام نمیفهمی من جی میگم خب پس جه فرقی داره؟

دلم میخواد صدای اهنگو زیاد کنم ولی یه مشکلی هست؛کدوم یکیش؟ کدوم یکی رو زیاد کنم؟ کدوم یکی ک باب میل همه باشه؟ اصلا چرا همه؟ این همه از کجا اومده؟ چی شد انقدر مهم شد؟ مگ ته ته ته ته داستان من نمیمونم و من؟ خب همه ب درک!اره بابااا همه ب درک. ولی نمیشه. حتی اگ همه نباشن هم نمیشه اون لحظه موقع بستنی خوردن وسط خیابون کیف نمیده چون چار نفر نیستن چپ چپ نگات کنن. یا سرتاپا زرد بپوشی بت گیر بدن. موهاتو از ته بزنی بگن چیکار کردی یا یچیزایی ازت ببینن ک خودت تالا توجه نکردی یا اصلا چرا اینا! ی چیزایی بگن ازت ک خودتم نمیدونی...

جالبن. ادم ها خیلی جالبن. خدای من هدفت چیه؟ من از ادمایی ک اینجان چیو باید یاد بگیرم؟ انسانیت؟

داشتم فکر میکردم یه چیزایی هست ک ب ارث میرسه چ بخوای چ ن. "بذار راحت تایپ کنم انق بهم گیر نده".

مثلا یکی ک کور رنگه. خب شاید کورانسانی هم داریم و اینم ب ارث میرسه.یا بیماری ارثی بی،بیشعوری،بیفرهنگی،بیمغزی،بیفهمی!."کوبیدن دستها بهم"

ولی بازم انقدر جالبن ک میخوام مثل جان دوو یه تابلو نقاشی از اخلاقیات مزخرفشون بسازم؛البته بدون اینکه در انتها ب اون تابلو اضافه بشم.


تجربهادمازردتابلوماهی
Dirk Maassen - Ethereal
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید