هنر همیشه چیزی بود که بهش افتخار میکردم و تا ابد برام ارزش منده،
یادمه یه بار با اکانت قبلیم یه پست گذاشتم برای هنر نمایش که تونسته بود توی هنرستان بمونه و حذف نشه....
اون روز انقدر خوشحال بودم که دلم میخواست کل روزمو برم تأتر ببینم و توی تک تک لحظه های جادوییش محو زندگی قشنگی بشم که توی صحنه تاریک و قشنگش وجود داشت.
درد اهالی هنر مال امروز و دیروز نیست،
مدت زمان زیادیه که هنرمندان توی این کشور انقدر محترم نیستن مگه اینکه کارای کتابت قرآن بکنن یا خوشنویسی آیه قرآن انجام بدن.
برای یه سری از مردم به شدت متعصب مذهبی ایران
که غرب زدگی رو بد میدونن ولی حاضرن کل فرهنگ و تمدن خودشون رو با قرآن های مختلف عوض کنن و کل موزه هارو بکنن موزه قرآن، این اتفاقا خوبه که پای کسایی که میخوان مطرب بشن یا خلاف دین برن رو از صفحه روزگار ببرن!
بد برداشت نشه،
قرآن خیلی هم قابل احترامه از اون جهت که هممون افرادی رو توی زندگیمون دیدیم که مسلمان بودن و قاعده زندگی و نفس کشیدن هاشون تو یه راه دیگه ای جدای کارای فاسد یه عده مسلمان نما بوده.
ولی آدم نمیتونه بین عقاید دینی و ارزش های گذشتگانش تعادل برقرار کنه؟؟
سازمان سنجش،
کنکور،
مدرسه،
همشون یه دروغ کثیفن!...
ملتی که باید سواد یاد میگرفتن، الان انقدر بی سواد مدرک دار توی کشورش ریخته که کاش همون بهتر کسی نمیتونست بخونه و بنویسه.
دلم نمیخواست هیچ موقع انقدر به ندای درونم اهمیت بدم که به خودم بگم هنرمند،
آرزو داشتم و دارم یه روز انقدر کارم خوب باشه که سبک خودمو توی هنر داشته باشم،
انقدر در آمد داشته باشم که بتونم برای حال خوب حیوانات، بچه هایی که میدونم شرایط خیلی هاشون سخته، بچه های خانه آرمان، کسا
کمک کنم و کم نیارم.
یه تحول بزرگ توی زندگیشون بشم.
نمیخوام کل دنیا رو نجات بدم،
میخوام فقط قدمام برای بهتر شدن زندگی بزرگ تر باشن.
از راهی که بهم آرامش میده و اعتقاد دارم اگه آسیب توش باشه دیگه اسمش هنر نیست!
هنر هیچ وقت نتونست تو ذهنم کثیف جلوه کنه،
درست یا غلط،
خیلی وقتا خوشم نیومد از خیلی چیزا و کسایی که گفتن هنرمندن و دیدم دارن زخم میزنن به زندگی که نباید انقدر سیاهش کنیم.
روزی که کارت آزمون عملیم اومد عکس نداشت،
مجبور شدم صبح زود راه بیفتم برم اصفهان که درستش کنن
مسئولی که از طرف سازمان سنجش اومده بود حتا بلد نبود با اکسل کار کنه!
بله،
از من هنرجوی گرافیک انتظار میره بلد باشم اما اگه سر در نیارمم چندان بزرگ نیست.
تمرکز رو میذارن رو بخش های دیگه رشتم.
ولی شخص مسئولی که باید کارت کلی آدم رو توی چند ساعت درست کنه چی؟
چرا سازمان سنجش باید از کلی آدم 403
هزار تومن بگیره و بگه با موفقیت اسمشون به عنوان متقاضی ثبت شد و دوروز قبل آزمون هیچ کارتی بهشون نده و پولی برگشت زده نشه و اجازه شرکت در آزمونی که خیلی ها 1 ساله دارن تمرین میکنن براش رو بهشون نده؟
آیا دلیلش کفگیر به ته دیگ خورده عده ای فاسد نیست که پول مردم برای عیش و نوششون کافی نبود و حالا چسبیدن به دزدی کردن آشکار از زحمت و آرزو و استعداد بچه های هنر؟
آیا زندانی کردن نخبه های موسیقی،
فراری دادن کسایی از کشور که استعداد های شگفت انگیز توی زمینه های مختلف هنر داشتن
کافی نبود که حالا پول آزمون عملی رشته سینما که الزاما باید تهران میبود و کلی آدم با چه سختی خودشون رو رسوندن و تمرین کردن و استرس کشیدن و منتظر نتیجه بودن رو بالا کشیدن و گفتن که امسال پذیرش توی رشته سینما نخواهیم داشت!؟
درسته
سینمای ایران کلی محدودیت
و فیلم و سریال های آبکی و با هدف های مسخره داشت و داره
اما خیلی ها بودن که اینارو ندید میگرفتن و تحمل میکردن تا به بالا بالا ها برسن
هنر از خیلی قبل از خط، زبان و یه سری علوم به دنیا اومد،
انسان نخستین در ابتدا نه با خط و نوشتار، بلکه با نقاشی های ساده و بعضی فوق العاده جذاب و واقع گرا زندگیشو، آرزو ها و هدف هاشو روی دیوار غار ثبت کرد،
حمله اعراب وحشی و ممنوع شدن نقاشی و یه سری هنر دیگه،
قرون وسطا و عقاید پوسیده کلیسا،
و خیلی اتفاق های دیگه باعث نشد که هنر از بین بره،
هنر راهشو پیدا کرد،
و هر عصر تاریکی رنسانسی داره!
هنر در هر تپش قلب که برای زندگی میجنگه متولد میشه
و توی جهان انتشار پیدا میکنه.