سوسن دادخواه
سوسن دادخواه
خواندن ۲۰ دقیقه·۱ سال پیش

چالش هوش مصنوعی خود تنظیم و هنرمند

مقدمه:

طبق تعریف، هوش مصنوعی به انجام فعالیتی توسط ماشین اطلاق می شود که انجام آن به‌واسطه انسان، نیازمند هوش است و از یک ابزار محاسبه‌گر ساده تا یک الگوریتم تکاملی را شامل می‌شود (کویین درسما و همکاران، 2016). هوش مصنوعی با سرعت بی‌سابقه ای در حال پیشرفت است و همان طور که سبک زندگی ما را تغییر داده، ساختار جوامع ما را نیز به صورت بنیادی تغییر خواهد داد (دانیله و ژ سانگ، 2019).

امروزه کاربردهای مختلف هوش مصنوعی را در زندگی روزمره شاهدیم. شاید ملموس ترین آن، دستیارهای صوتی گوگل (Google now) و مایکروسافت (Cortana) باشند که به پرسش‌‌های ما پاسخ می‌دهند، با شنیدن سخنانمان به افراد مورد نظر پیامک ارسال می‌کنند یا با شناسایی سلایقمان، مکان‌‌های مناسب را شناسایی و پیشنهاد می‌دهند (زانگ، زانگ و کی یو، 2018؛ زنگ و همکاران، 2018). همچنین با توسعه هوش مصنوعی، فن‌آوری ماشینی با بشر ادغام شده که این روند به صورت ساده با کاربرد تنظیم‌کننده‌های ضربان قلب یا پمپ‌های تزریق دارو بسیار رایج گشته (وی، لو، چن و ما، 2010؛ زنگ و همکاران، 2018) .

عرصه هنر نیز از این موج، بی بهره نمانده و در حال حاضر، هنرمندان سراسر جهان از ساختارهای محاسباتی جهت خلق آثار هنری استفاده می‌کنند. امروزه مدل های مختلف هوش مصنوعی هنوز هم وابسته به ورودی‌هایی انسانی‌اند و دست کم از نظر برخی متخصصین، افسانه خلاقیت خودکار ماشین، قریب الوقوع نیست (دانیله و ژ سانگ، 2019).

اما بی‌تردید ورود یک مصنوع به عرصه خلاقیت و هنر یا احتمال خودتنظیمی و اراده کاملش، همواره با چالش های فلسفی و علمی متعددی مواجه است. آیا می‌توان هنر را شبیه سازی کرد؟ یا فراتر از آن، آیا می‌توان چنین ربات هنرمندی را انسان نامید؟ به علاوه پیامدهای اجتماعی فرهنگی ناشی از تولید اثر هنری توسط یک غیر انسان چیست؟ به نظر می‌رسد در اولین قدم نیازمند تعریف هنر، فن آوری و تفهیم ارتباط این دو با ماهیت انسان و ساختار اجتماعی وی باشیم.

تعریف هنر و نسبتش با فن‌آوری و زندگی انسان:

همواره این ﭘﻴﺶ ﻓﺮض وﺟﻮد دارد ﻛﻪ داﺷﺘﻦ دﻳﺪ روﺷﻨﻲ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ تعریف ﻫﻨﺮ میﺗﻮاﻧﺪ ﺑﺮاي ﺗﺜﺒﻴﺖ و ﺣﻔﻆ ﻧﻘشش در زﻧﺪﮔﻲ و ﻣﻌﻨﺎدﻫﻲ ﺑﻪ آن کمک کننده باشد. از این رو تا به امروز، ﺗﻼش‌ﻫﺎی بسیاری از ﺳﻮي ﻣﺘﻔﻜﺮان مختلف برای تعریف هنر صورت گرفته است(شریف زاده و بنی اردلان، 1392).

برای مثال، کروچه (1904) هنر را شکلی بالاتر از شهود می‌داند. در واقع نوع بالاتری از دانش که ابراز می‌شود. یا آلتیری (1987)، بیان هنری را نمودی خلاقانه و عمیق از اختیار و عاملیت انسان توصیف می‌کند. اما به عقیده ویتز (1956)، هنر را نمی‌توان به طور کامل تعریف کرد (دانیله و ژ سانگ،2019).در واقع ﭼﻪ ﻫﻨﺮ را ﺗﻘﻠﻴﺪ ﺑﺪاﻧﻴﻢ، ﭼﻪ ﻓﺮم ﻣﻌﻨﺎدار، چه ﻓﺮاﻧﻤﺎﻳﻲ (بیان احساسات) ﻳﺎ اﻣﺮي ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ ﻋﺎﻟﻢ ﺧﻴﺎل، نمیﺗﻮان ﭼﻨﻴﻦ ﺗﻌﺮﻳﻔﻲ را ﺟﺎﻣﻌﻴﺖ ﻛﺎﻣﻞ ﺑﺨﺸﻴﺪ، ﭼﺮا ﻛﻪ ﻫﻤﻮاره آﺛﺎر و ﺗﺠﺮﺑﻴﺎت ﻫﻨﺮیﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ در اﻳﻦ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻧﻤﻲ ﮔﻨﺠﻨﺪ ( شریف زاده و بنی اردلان، 1392). به همین دلیل، ویتز (1956) اعتقاد دارد، مسئله این نیست که هنر چیست بلکه این است که هنر چه مفهوم و کاربردی دارد .

در رابطه با کاربرد هنر نیز نظریات متنوعی وجود دارد. جان (2001) می‌پندارد که هنر دارای یک پتانسیل معرفتی جهت آغاز گفتمانی عمومی در مورد معنای آثار هنری است که امکان مقایسه جهان بینی افراد را از طریق تجربه مستقیم به وجود می‌آورد. همان مفهومی که نوویتز(1987) آن را دانش همدلی نامید. برخی صاحب نظران بر مبنای نظریات تکاملی، هنر را دارای اساسی بیولوژیکی می‌دانندکه عملکرد شناختی انسان را تحریک می‌کند (دیسانایک، 2001). هنر با تحریک عملکردهای شناختی و ایجاد خلاقیت و تخیل، ما را نسبت به گونه های دیگر برتری داده، ساختارهای اجتماعی‌مان را تقویت کرده و شکل نمادین زبان به شمار می‌رود. به همین ترتیب، فن‌آوری نیز برای تکامل انسان حائز اهمیت است (دانیله و ژ سانگ، 2019).

فن آوری مداخله انسان در نظام طبیعت است و ریشه در هستی و طبیعت وی دارد. ابزارهای فنی بر اساس کاربرد انسان وعملکردی که می‌توانند داشته باشند، شکل خود را پیدا می‌کنند (سیموندون، 1980). از نظر هایدرگر (1977) هنر قلمرویی است که فن‌آوری ماهیت خود را در آن به نمایش می‌گذارد و بشر به واسطه آن دو، دانش معرفت شناختی خویش را آشکار می نماید. پس انسان از طریق هنر خود را ابراز می‌کند و فن آوری در واقع نوعی تکامل ابزار برای بیان این ابرازات است.

نسبت بین توسعه ابزار فنی و تکامل زیستی انسان ها، همواره مسیری تعاملی را پیموده است. ابزارهای فنی، نمودی از سنت‌های ذهنی و فرهنگی یک گروه می‎باشند که هنر را نیز در بر می‌گیرند. به بیانی دیگر، انسان‌ها ابزارهای فنی را جهت بیان ماهیت خود توسعه می‌دهند و ابزار‌های فنی نیز به نوبه خود، محیط را شکل داده و از این طریق سیر تکامل انسان‌ها را متاثر می‌سازند ( لوری و گورهان، 2012؛ به نقل از دانیله و ژ سانگ، 2019).

هنر هوش مصنوعی (Artificial Intelligence Art ) :

از اوایل دهه 60 میلادی، تولید آثار هنری محاسباتی با کاربرد کامپیوترها آغاز گشت. واژه محاسباتی به مجموعه فعالیت‌هایی اطلاق می‌‌شود که توسط نرم افزار صورت می‌‌گیرد. کاربرد ساختارهای محاسباتی جهت خلق آثار هنری، هنر هوش مصنوعی نامیده می شود. منظور از خلاقیت محاسباتی نیز عامل محاسباتی است که بتواند طی فرایندهای خلاق و اعمال ارزیابی‎‎‌‌‌، اثری بدیع ایجاد کند (دانیله و ژ سانگ، 2019).

به طور کلی، یک اثر هنری مطلوب، حاصل پیوند بین هنرمند و ابزار هنری است. این ابزار می‌تواند صدا، بدن، زبان، قلم مو، ویالون یا یک الگوریتم باشد. با این تفاوت که الگوریتم‌ها با ابزارهای سنتی همچون چکش متفاوتند چرا که آن‌ها حالتی از آگاهی داشته و از ویژگی‌های شناختی و شبهه بیولوژیکی همچون بازگشت پذیری و بازنویسی خود برخوردارند (هایلس، 2014).با این وجود بحث آگاهی هوش مصنوعی خود بحثی چالش بر انگیز است. چرا که آگاهی دو بعد دارد (دی هاين و همکاران، 2017). یک بعد شامل تجربه (درک محیط و تجربه آن به صورت تصاویر، احساسات، افکار و ...) (بلاک و همکاران، 2019) و بعد دیگر به معنای نظارت بر خود یا همان خود‌آگاهی است که نیازمند توجه به درون می‌باشد (درک احساسات، افکار، نگرش ها، احساسات، انگیزه‌ها یا ویژگی های جسمی خود که اغلب حاوی یک روایت کلامی از تجربیات درونی است) (مورین،2011).

آیا هوش مصنوعی می‌تواند روزی به وجود خود، آگاه شود و بر محیط اثر بگذارد؟ آیا به هنر خود، آگاه خواهد شد؟ آیا نسبت به اگاهی خود، آگاهی خواهد داشت؟ آیا هوش مصنوعی فرا‌شناخت خواهد داشت؟ یعنی به فرایند‍‌های تفکر خود، آگاهی داشته و از توانایی نظارت، کنترل و ارزیابی فرایندهای شناختی خویش برخوردار خواهد بود؟ (آلمدیا، 2008).اگرچه درادامه فعالیت سایر پژوهشگران، چلا، پایپیتون، مورین و ری سی (2020)، طی پژوهشی الهام‌بخش، با ترسیم ساختار شناختی ساده ای مرتبط با گفتار درونی ربات، قدم دیگری به سمت ایده خوداگاهی در هوش مصنوعی برداشتند، اما قطعا چنین اقدامی با شبیه‌سازی آن فاصله بسیار دارد.

خود تنظیمی هوش مصنوعی :

عملکرد هوش مصنوعی در حوزه هنرهای محاسباتی را می‌توان بر اساس میزان کنترل انسان بر خروجی نهایی یا میزان خود‌تنظیمی سیستم محاسباتی، به‌صورت یک طیف در نظر‌ گرفت. برای مثال، بیشترین میزان خود‌تنظیمی را می‌توان به سازه‌های محاسباتی همچون شبکه‌های مولد تخاصمی و تخاصمی خلاق اختصاص داد(دانیله و ژ سانگ، 2019). شبکه مولد تخاصمی (GAN) یکی از ساختارهایی است که قادر به تولید خروجی های صوتی و تصویری با کاربرد دو شبکه مولد و تمایزگر است (دوناهو، مکولی و پاکت، 2018).به طور کلی GANها، شبکه های مولدی هستند که در صورت آموزش مناسب، از قابلیت تولید آثاری بدیع با حداقل دخالت انسانی برخوردارند و از نظر دانیله و ژ سانگ (2019) می‎توانند تا حدی خود تنظیم و خلاق نیز در نظر گرفته شوند.

همچنین شبکه‌های تخاصمی خلاق ((Creative Adversial Networks= CAN نیز انواع خاصی از GANها (الگامل و همکاران، 2017)، هستند که هیج دخالتی از جانب انسان بر روند خلاقیتشان وجود ندارد (دانیله و ژ سانگ، 2019). با این وجود همه مدل ها تاکنون بر اساس آثار خلاقانه ای که توسط انسان تولید شده، آموزش دیده اند. اگر چه چنین ساختارهایی حتی در یادگیری تحت نظارت نیز دارای سطوحی از خودتنظیمی هستند (لیپتون، 2018) اما همچنان هنرمند بر خروجی اثر، کنترل قابل توجهی دارد. از همه مهم تر قضاوت انسان در ارزیابی اثر نهایی, همواره دخیل است. به علاوه میزان خودتنظیمی سیستم محاسبانی مورد نظر در مرحله طراحی نرم افزار نیز توسط انسان تعریف می شود (دانیله و ژ سانگ، 2019). بنابراین به نظر می‌رسد هوش مصنوعی با وجود تمام پیشرفت‌ها، همچنان به عنوان یک مؤلف عمل کرده تا هنرمندی صاحب سبک و اختیار.

پیامد‌های فردی- اجتماعی کاربرد هوش مصنوعی در عرصه هنر:

اما پیامد های فردی- اجتماعی ناشی از تقلید هوش مصنوعی از سیستم های شناختی انسان چیست؟ به عقیده هایلس (2014)، قابلیت شناختی الگوریتم می‌تواند انتخاب‌ها و ترجیحات ما را شرطی کند. در واقع چنین قابلیتی در هوش مصنوعی قادر است هماهنگ و در تعامل با علائم زیستی و هیجانی افراد پیش رود و آن را تنظیم نماید. پس به جز اثرات مثبت همچون هنر درمانی یا ارتباط با سلامت روانی- اجتماعی افراد، این نکته بسیار حائز اهمیت است که چنین فن آوری با این سطح پیشرفت در خدمت چه فرد یا گروهی باشد.

از طرفی در زمینه فردی، هوش مصنوعی خودتنظیم می‌تواند به عنوان یک مزیت به هنرمندان کمک کند تا روند خلاقیتشان را تقویت کنند اما ممکن است نتیجه عکس نیز داشته باشد چرا که با خودکار سازی دایمی تکالیف، خطر تضعیف مهارت های شناختی انسان وجود دارد (اسپارو، لیو و وگنر ، 2011). همچنین ممکن است یادگیری روند خلاقیت در هنرمندان مختل شده و موجب غفلت هنرمندان جوان از این مرحله مهم گردد (دانیله و ژ سانگ، 2019)..

به علاوه، الگوریتم‌ها فارغ از پیشرفته بودنشان در تجلی تجارب زندگی و ارزش‎های نمادینی که یک هنرمند متاثر از آن‌ها، اثر خلق می‌کند ناتوان است. از دید هنرمندان این همان دنیای هنر است که باعث ظهور سبک هنری می‌شود. سبکی که در اعماق وجود هنرمندان ریشه دارد (آلتیر، 1987).

خطر دیگر خوگیری یه این سیستم ها، غفلت از هدف خلق یک اثر هنری و تقلیل آن صرفا به اثری باکیفیت فنی است. البته لازم به ذکر است که دستاوردهای فنی نقش مهمی در فرایند های خلاقانه ایفا می‌کند و این امر نباید منجر به جبهه گیری هنرمندان در برابر قابلیت ابزار های فنی شود. چرا که ماهیت هنر پیوسته در حال تغییر است و استفاده از چنین سیستم هایی می‌تواند مسیری نو برای تجربه هنری فراهم آورد (دانیله و ژ سانگ 2019).

موضوع دیگر اینکه هنر را می ‌توان به عنوان رابطی بین هنرمند و مخاطب در نظر گرفت. در واقع هنر لایه ای نمادین است که نوعی فراگفتمان میان انسان ها پدید می‌آورد . به علاوه هنر شکلی نمادین از زبان است که بر روند تکاملی گونه ما مؤثر بوده است. حال این سوال پیش می‌آید که مخاطب نسبت به آثار هنری که توسط هوش مصنوعی تولید می شود چه موضعی دارد و این تجارب ذهنی تا چه حد متفاوت است؟ (دانیله و ژ سانگ، 2019).

این که چگونه به یک اثر هنری واکنش نشان می دهیم تا حد بسیاری به شرایط بیولوژیکی خودمان و ویژگی های زیبایی شناختی آن اثر مربوط است. به علاوه شیوه ای که ما به واسطه آن اثری هنری را تجربه می‌کنیم بسیار ذهنی است و ریشه در باورهای شخصی ما دارد. از طرفی اطلاعاتی که ما از یک اثر هنری دریافت می کنیم تا حد زیادی به تاریخچه شخصی ما وابسته است (همان منبع).

مطالعه موفات و کلی(2006) نشان داد که افراد نسبت به قطعات موسیقی که توسط هوش مصنوعی تولید می‌شود مقاومت نشان می دهند و این مقاومت در موسیقی‌دانان بیش از افراد عادی است. با این وجود پژوهش اخیر (الگامل و همکاران، 2017) مرتبط با شبکه‌های CAN نشان داده است که مخاطبین نسبت به آثار هنری که توسط هوش مصنوعی تولید شده گرایش بیشتری دارند. این تناقضات حاکی از آن است که کماکان به مطالعات گسترده‌تری جهت بررسی ارتباط مان با هنر هوش مصنوعی نیازمندیم (همان منبع).

اما در هر صورت دلیل برقراری ارتباط بین انسان‌ها چه از طریق هنر چه مکالمه روزمره نیز در بررسی این امر، بسیار حائز اهمیت است. یکی از دلایل، تآمین نیازهای انسانی است. چرا که گاها ما انسان‌ها تنها به دلیل میل به تعامل با هم گونه خود، ارتباط را شکل می‌دهیم (مثلا در تاکسی یا پارک سر صحبت را باز می‌کنیم) . این نیاز می‌تواند ریشه‌های تکاملی و روان شناختی داشته باشد. آیا صنعت می‌تواند با شبیه‌سازی هر چه بیشتر ماشین و براوردن نیاز‌های ارتباطی بشر بر این چالش غلبه کند؟ نقش تلقی انسان از ماهیت مخاطب خویش چه نقشی در شکل‌گیری چالش‌های ارتباطی وی با ربات خواهد داشت؟

در واقع نیاز به ارتباط جز نیازهای ذاتی- روانی انسان تلقی می شود که نقشی اساسی در هدایت رفتار ، حفاظت و سلامت روان وی دارد (دسی و ریان، 2000؛ ارشدی، 2010؛سپماز و همکاران، 2012) همچنین از نظر مازلو، ارتباط جز نیازهای پنچ گانه انسان است (تیکانن، 2007). همان چیزی که صنعت با وجود پیشرفت روز‌افزون هنوز از اغنا آن ناتوان است و گویی انسان پیشرفته امروزی بدون هم‌بستگی عاطفی و اجتماعی با هم‌گونه خود یک انسان تنهاست. بنابراین به نظر می‌‌رسد اینکه خالق اثر انسان باشد یا ربات، برای بسیاری از مخاطبین حائز اهمیت باشد.

آیا چنین مسیری، به انزوای اجتماعی بیشتر نمی‌انجامد؟ البته می ‌توان ادعا کرد که اگر هنرمندان و متخصصین در کاربرد هوش مصنوعی همواره منافع انسانی را در نظر بگیرند که تابع قوانین و باید های اخلاقی و حرفه ای خاص خود می‌باشد، پیشرفته شدن روز افزون این ابزار می‌تواند در خدمت بشریت قرار‌گیرد. در هر صورت چنین موضوعاتی می بایست به طور پیوسته حاوی گفتمانی بین علوم طبیعی و انسانی باشد و فراتر از خلاقیت محاسباتی، به حوزه های فلسفه، علوم اعصاب، هنر و ... نیز راه یابد (دانیله و ژسانگ، 2019).

انتهای این رویا کجاست؟

شاید رویایی که اذهان عمومی از هوش مصنوعی متصور است، یک سیستم کاملا خودتنظیم و خلاق باشد که امکان دستیابی به اشکال مختلف توانایی‌های انسان از جمله خلق آثار هنری را دارد (دانیله و ژسانگ، 2019). آیا هنر+ ربات= انسان؟ آیا رویای پیش رو در صورت حصول می‌توند به شبیه سازی هنر و یا انسان بینجامد؟ آیا می‌توان یک ربات هنرمند خود تنظیم را انسان نامید؟ این سؤالات خود سؤالات چالشی متعدد دیگری ایجاد می‌کند که نه تنها به عنوان سؤال بلکه به عنوان تلنگر یا خط مشی جهت حصول این رویا حائز اهمیت است.

1- آیا هنر به عنوان تجلی انسانیت یا وجه تمایز گونه انسان به شمار می‌‌آید؟ اصلا به جای هنر چه جایگزینی می‌توان قرار داد؟ احساس؟ روح؟ آگاهی و شعور؟ شهود؟ به بیانی دیگر هنر در زندگی انسان از لحاظ علمی و فلسفی چه نسبتی با عبارات جایگزین این چنینی دارد تا بتوان از حضور احتمالیش در هوش مصنوعی جهت شبیه سازی یک انسان بهره برد؟

2- بعد متعالی هنر چیست؟ ما از مفاهیمی همچون اختیار، انتخاب و اراده صحبت می کنیم. مضامین اخلاقی غیر‌وابسته به پاداش در هوش مصنوعی و آن چه که از طریق هنر به انسان منتقل می‌شود و بر غنای زندگی‌ هنرمند و مخاطب می‌افزاید چیست؟ به عبارتی، ارتباط هنر با ساختار روانی- فرهنگی- اجتماعی- معنوی ما چه می‌تواند باشد؟

3- آیا هوش مصنوعی به ماهیت و هنر خود، آگاه است و می‌تواند بر محیط اثر بگذارد؟ ایا نسبت به اگاهی خود، آگاهی دارد؟ آیا هوش مصنوعی فرا شناخت خواهد داشت؟

4- آیا ما تاکنون به طور کامل به ماهیت انسان، عملکرد مغز و نقش انسان در تعامل با طبیعت پی برده ایم که بر سر مشابهت یک مصنوع بر اساس قابلیت هنری وارد بحث می‌شویم؟

5- سازوکار احساس نیاز، ایجاد تنش و انگیزش جهت اقدامات مختلف از جمله تولید آثار هنری (که نهایتا اعمال آن وابسته به اختیار و ترجیح انسان است)، تا چه حد می تواند برای ماشین عملی باشد؟

6- فرایند ترجیح یا تصمیم گیری رضایت بخش در خلق اثر را تا چه حد می توان برای ماشین متصور بود؟ اگر احساس و فرایند منطقی را بتوان شبیه سازی کرد، دلایل غیرمنطقی را تا چه حد می توان در ماشین شبیه سازی و کنترل کرد؟ آیا اصلا می توان قائل به اراده ای هوش مصنوعی بود ؟ نقش ابرازات غیر منطقی و یا خرق عادت در تولید آثار هنری چیست؟

7- آیا ما از فرایند های ناخوداگاه ذهن انسان، قوانین و مکانیزم‎های حاکم بر آن، همچون مکانیزم‌های دفاع روانی و نقش تعاملی بخش هوشیار، ناهشیار در تولید آثار هنری به حدی از آگاهی رسیده‌ایم که بتوانیم این قابلیت را برای ماشین متصور باشیم؟

8- چطور می‌توان تجارب اجتماعی و هر آنچه وابسته به یادگیری حاصل از زندگی در ساختار جامعه، معنا‎سازی، تحلیل بافت، فرهنگ و تعاملات اجتماعی است و در تولید اثر یا دنیای هنری هنرمند، نقش تعیین‌کننده دارد به به ربات منتقل نمود؟

9- تجربیات معنوی و اثر آن بر خلق آثار هنری را چگونه می‌توان در ربات شبیه سازی کرد؟

10-از مخلوقی این چنینی چه منطق فکری و رفتاری در تولید یک اثر هنری می‌توان انتظار داشت و این اثر چه پیوندی با ما به عنوان نسل بشر برقرار خواهد کرد؟ آیا هنر نقش دیرینه خود را از دست خواهد داد؟ اگر این چنین است چه جایگزینی می‌توان برای آن قایل بود ؟ در واقع هویت فردی و ساختار اجتماعی مان تا چه حد و به چه سمتی تغییر خواهد کرد؟

11-آیا مزایا و معایب چنین انقلابی و تاثیر آن بر بقای گونه مان قابل پیش بینی است؟ ما از اکتشاف آتش یا اختراعات روز افزون وابسته به انقلاب صنعتی صحبت نمی‌کنیم. ما به مصنوعی می‌اندیشیم که قصد داریم به آن قدرت تفکر، استدلال، همدلی، ایجاد تغییر، خلاقیت، تولید اثر هنری و ... ببخشیم. چنین مخلوقی چه نیازهایی خواهد داشت؟ به چه قیمت و چگونه آن را براورده خواهد کرد؟ تصمیم‌گیری های اخلاقی را با چه معیاری می‎‌توان در ربات شبیه‌ سازی کرد؟ آیا ما هوش مصنوعی شرور نیز خواهیم داشت؟ چگونه باید آن را مدیریت کرد؟

12- آیا ما در آینده نیاز به تخصص‌هایی همچون حقوق، رفتار شناسی، روان شناسی، جامعه شناسی و ... ربات‌ها خواهیم داشت؟

13- ما بر اساس چه پیش ساخت‌ها یا الگوی تکاملی و هدفمند، به ساخت چنین مصنوعی با سرعتی روز افزون اهتمام می‌‌ورزیم؟

نتیجه گیری:

این که انسان تا کنون نتوانسته در تولید یک اثر یا حتی شناخت خود به تمام جنبه‌های زیستی- روانی- اجتماعی- فرهنگی و معنوی احاطه داشته باشد باشد امری بدیهی و ناشی از محدودیت های طبیعی و بنیادین علم به شمار می ‌آید. اما تحقق افسانه مخلوقی غیر انسان با قابلیت اختیار و انتخاب، قطعا بسیار چالش بر انگیر است.

اگر چه با اعمال قوانین و باید‌های حرفه ای و اخلاقی در کاربرد هوش مصنوعی و توجه کامل به منافع انسانی، پیشرفته شدن روز افزون این ابزار می‌تواند در خدمت بشریت قرار گیرد اما همواره در نظر گرفتن برخی حقایق، امری حیاتی است.

جدا از معایب و مزیت‌های اشاره شده، به نظر می‌رسدکه با توجه به پویایی نظام ارتباطی و تعاملات اجتماعی انسان‌ها، اثرات محیطی، اهمیت تجارب، آموزش ها و لزوم تحلیل و استخراج معنا از مضامین فوق جهت انتخاب و اعمال اراده، نیاز به شبکه ای گسترده و هوشمند باشدکه فارغ از آموزش‌ها، از اطلاعات بافت-فرهنگی اجتماعی بهره جسته و از تعاملات و بازخوردها برای رسیدن به قدرت تحلیل، بیاموزد، ابتکار به خرج دهد و خود را با شرایط و موقعیت‌ها سازگار نماید.

به علاوه از مخلوقی این چنینی با قابلیت هوشی فرا انسانی و قدرت تحلیلی خارق العاده چه منطق فکری و رفتاری می‌توان انتظار داشت؟ در واقع چه تضمینی بابت پیش ‌بینی رفتار، عدم بهره کشی یا انقراض نسل بشر وجود خواهد داشت؟ از طرفی شاید دور از ذهن باشد اما همان گونه که ساختارهای زیستی- روانی- اجتماعی معیوب می‌تواند بشر را به درجاتی از روان‌نژندی یا روان پریشی در فکر، احساس و رفتار سوق دهد، به همین ترتیب محتمل است که فقدان ساختارهای مناسب توسط انسان، مخلوق خودتنظیم افسانه ای ما را نیز به اعمالی معیوب هدایت کند.

اما همواره این سؤال مطرح است که آیا انسان تنها موجودی فیزیولوژیکی وابسته به بافت اجتماعی -فرهنگی است؟ جنبه‌های ناشناخته ساختارهای روانی-معنوی اثر گذار بر حالات ذهنی انسان چگونه می‌تواند در سیستمی مصنوعی و هوشمند تعریف شود؟

شاید ایده یک ابر انسان (سایبورگ) که حاصل تعامل سیستم های هوشمند و مغز انسانی است، نقطه گریزی از چالش‌های اخیر باشد اما همواره بحث قانونی و اخلاقی کاربرد چنین فن آوری‌هایی به علاوه تاثیرات فردی- اجتماعی آن مطرح است. شاید هم جنبه تردید آمیز و مورد غفلت آن مرتبط با نیازهای روان شناختی یک ابر‌انسان و تمایل غیر طبیعی وی برای مداخله در جهان باشد که قطعا در بحث توازن سیستم‌های انسانی و طبیعی حائز اهمیت است. آیا موجودیت چنین سازه های انسانی می‌تواند بقا نسل انسان را به مخاطره بیندازد؟

به هر صورت تجربه قرن‌های متمادی نشان داده که توسعه فن‌آوری و هر گونه تجاوز به نظام طبیعت جدای از آسایش بشر با مخاطراتی نیز توأم بوده که لزوم وضع قوانین حقوقی و اخلاقی همه جانبه، کارامد و نظارت کامل بر آن را بیش از پیش آشکار می‌سازد و شاید هم کشیدن ترمز هوش مصنوعی را!

سوسن دادخواه

منابع:

- شریف زاده، محمدرضا؛ و بنی اردلان، اسماعیل. (1392).تحلیل فلسفی در نظریه عالم هنر آرتور دانتو. شناخت (پژوهش‌نامه علوم انسانی)، شماره 1/69، ص 126-95.

References:

- Almedia, L. (2008). “The effect of different strategies to facility achievement of different educational objectives”. Journal of Psychology, 3(25), 32-39.

- Altieri, C.(1987). Style as the Man: What Wittgenstein offers for speculating on Expressive Activity. The Journal of aesthetics and art criticism, 46,p177–192.

- Arshadi, N.(2010). Basic needs satisfaction, work motivation, and job performance in an industrial company in Iran. Procedia Social and BehavioralSciences,5,p1267–1272.

- Block, N., Carmel, D., Fleming, S. M., Kentridge, R. W., Blumenfeld, H., Brown, R., et al. (2019). Opportunities and challenges for a maturing science of consciousness. Nat. Hum. Behave,3,p104-107.doi:10.1038/s41562-019-0531-8.

- Croce, B. 1904. Estetica come scienza dell’espressione e linguistica generale: teoria e storia. R. Sandron.

- Chella, A., Pipitone, A., Morin, A., and Racy F .(2020). Developing Self-Awareness in Robots via Inner Speech. Front. Robot. AI,7:16. doi: 10.3389/frobt.2020.00016

- Daniele, Antonio. & Zhe Song,Yi. (2019). AI+ Art = Human. AIES '19: Proceedings of the 2019 AAAI/ACM Conference on AI, Ethics, and Society.p155–161. https://doi.org/10.1145/3306618.3314233.

- Deci,E.L.,Ryan, R.M.(2000). The ‘what’ and ‘why’of goal pursuits: human needs and the self-determination of behavior.Psychological Inquiry,11,p 227-68

- Dehaene, S., Lau, H., and Kouider, S. (2017). What is consciousness, and could machines have it? Science, 358, 486–492. doi: 10.1126/science.aan8871

- - Dissanayake, E. 2001. Homo aestheticus: Where art comes from and why. University of Washington Press.

- Donahue, C.; McAuley, J.; and Puckette, M. )2018(. Synthesizing Audio with Generative Adversarial Networks. arXiv preprint arXiv:1802.04208.

- Elgammal, A. M.; Liu, B.; Elhoseiny, M.; and Mazzone, M. )2017(. CAN: Creative Adversarial Networks, Generating ”Art” by Learning About Styles and Deviating from Style Norms. CoRR abs/1706.07068.

- Hayles, N. K. 2014. Cognition everywhere: The rise of the cognitive nonconscious and the costs of consciousness. New Literary History, 45(2):199–220.

- Heidegger, M. )1977(. The question concerning technology, and other essays. Garland Publishing, INC.

- Kuindersma, S.,Deits, R., Fallon, M.,Valenzuela, A., Dai, H., Permenter, F., Koolen, T., Marion, P., and Tedrake, R. (2016). Optimization-based locomotion planning, estimation, and control design for the atlas humanoid robot. Autonomous Robots, 40(3):429–455

- Lipton, Z. C. )2018(. The mythos of model interpretability. Queue, 16(3), 30.

- Moffat, D., and Kelly, M. (2006). An investigation into people’s biasagainstcomputationalcreativityinmusiccomposition. InThe Third Joint Workshop on Computational Creativity, ECAI 2006. Trento, Italy: Universita di Trento.

- Morin, A. (2011). Self-awareness part 1: definitions, measures, effects, function, and antecedents. Soc. Personal. Psychol. Compass, 5, 807–823. doi: 10.1111/j.1751-9004.2011.00387.x

- Novitz, D. 1987. Knowledge, Fiction, and Imagination. Temple University Press.

- John, E. 2001. Art and knowledge. The Routledge Companion to Aesthetics.

- Qu, Y., Zhang, Y. & Zhang, Y. (2018). A Global Path Planning Algorithm for Fixed-wing UAVs. Journal of Intelligent and Robotic Systems, 91:3-4, (691-707), Online publication date: 1-Sep-2018.

- Sapmaz,F.,Doğana,T.,Sapmaz,S,.Temizel,S, and Dilek Tel F.(2012). Examining Predictive Role of Psychological Need Satisfaction on Happiness in terms of Self- Determination Theory. Perocedia Social and Behavioral Science, 55, p861-868

- Simondon,G. (1980). On the mode of existence of technical objects. Translated from the French by Ninian Mellamphy. University of Western Ontario.

- Sparrow, B.; Liu, J.; and Wegner, D. M. (2011). Google effects on memory: Cognitive consequences of having information at our fingertips. science 1207745.

- Tikkanen, I. (2007). Maslow’s hierarchy and food tourism in Finland: five cases. British Food Journal, 109(9); 721-734.

- Zheng, Y., Wang, Z., Fan, X., Chen, X. &Yang, Z .(2018).Localizing multiple software faults based on evolution algorithm. Journal of Systems and Software, 139:C, P107-123, Online publication date: 1-May-2018.

- Wei, Q., Lu, Z., Chen, K. & Ma, Y. (2010). Channel selection for optimizing feature extraction in an electrocardiogram-based brain–computer interface. Journal of Clinical Neurophysiology, 27(5).P321-327. doi: 10.1097/WNP.0b013e3181f52f2d.

- Weitz, M. (1956). The role of theory in aesthetics. The journal of aesthetics and art criticism,15(1), p 27–35.

هوش مصنوعی
دکترای روان شناسی سلامت/ کارشناسی ارشد علوم شناختی (طراحی و خلاقیت) و روان شناسی بالینی / زمینه فعالیت:هنر و ذهن/ روان درمانی/ طراحی بازی رایانه ای شناختی/فیلم کوتاه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید