آفتاب بالا نیامده، قهوه را آماده میکنم و مینشینم به روزنامهخواندن. از وقتی اخبار را از توئیتر و فیسبوک پیگیری نمیکنم و نوتیفیکیشهای سایتها و کانالهای خبری برایم نمیآید؛ برگشتهام به عادت چندین سالهام: روزنامهخواندن. البته دیگر سرِ دکه رفتن آسان نیست و اگر هم بروی نمیتوانی هر روز چند روزنامه بخری، پس بهترین راه خواندنِ هر روزِ صفحه اول روزنامهها در سایت پیشخوان و رفتن به سایت روزنامههاست.
این میشود که خبرها با تاخیر به من میرسد. رفتن به سایت خبرگزاریها قاعدتن اخبار را به من زودتر خواهد رساند. مثلن اگر عصر هر روز هم اضافه شود به خبرخوانیام، قاعدتن از این تاخیر کاسته میشود. ولی این تاخیر در اطلاع از اخبار ضروریست.
وقتی با کسی روبرو هستیم که همهاش خود را مضطر و منتظر حرفی از او خودمان را نگه میداریم، او ممکن است حرفی را بدونِ مزمزه به ما بگوید. من این فرصت مزمزه کردنِ حرف را به «رسانه» میدهم. امروز رسانه فرصت مزمزه کردن حرفش را ندارد. هر چیزی را بالا میآورد جلوی روی مخاطب. ترجیحم این است که تمام بالا و پایین کردنهایش را انجام دهد، مزمزه کند، تحلیل کند بعد به من برساند. این راه خبرگیری خطری هم دارد: ممکن است که با استراتژی اخباری را از تو پنهان کند.
اخبار را از یک روزنامه یا یک جناح نباید گرفت. چه آنلاین و هر دقیقه و ساعت خبر بگیری، چه هر روز با روزنامه، خبرگرفتن فقط از یک جناح محبوس شدن در «محفظهی پژواک» است. بعد از مدتی همان محفظهی پژواک برایت تصمیم میگیرد. محفظهی پژواک جایگزین ایدئولوژی در دنیای جدید است. میتواند به راحتی کاری کند که جانت را وسط خیابان بدهی به هیچ و پوچ یا جان کسی را بگیری به راحتی آب خوردن.
روزنامه سوای اخبار تلویزیون، به من فرصت خواندن میدهد. فرصت کنار هم گذاردن اخبار و گزارشها. تطبیق و مقابلهی اخبار و گزارشهای دو جناح. خواندنِ اصل و نقد. و مهمترین مسئله: مزمزه شدنِ حرف قبل از گفتن.
جای اضافی برای انباشت اخبار تقلبی و فیک نیست.