یاد شعر "هرگز وجود حاضر غایب شنیدهای؟" افتادم، اما این تیتر مثل این شعر زیبا، واقعا تضاد نداره، دو تا کلمه با دو معنی متفاوته که در استفاده روزمره، تبدیلش کردیم به یک معنی.
در معنای كلی عمل دیدن، واكنشی طبیعی و خود به خوده، كه عضو بینایی در مقابل انعكاس نور از خودش نشون میده، در حالی كه انسان عمل نگاه كردن رو به طور ارادی و برای مقصود خاصی انجام میده. در عمل دیدن انسان به طور طبیعی رنگ، شكل،جهت، بافت، بعد و حركت اشیاء رو بوسیله پیام های بصری دریافت میكنه، در حالی كه در نگاه كردن علاوه بر دیدن اشیاء به روابط و تناسبات بین اونها دقت میكنه. عمل دیدن یك امر كاملا طبیعی و تقریبا غیر ارادیه. ما در طول روز از لحظهای که به صورت غیر ارادی از خواب بلند میشیم، دقیقا از لحظهای که نور به پشت پلک ما برخورد میکنه و چشمهای ما بدون دخالت ما متوجه انعکاس نور میشه، عمل دیدن رو شروع میکنیم؛ اما زمانی كه دقیقا به اندازه، تناسبات، كاربرد و سایر جوانب چیزی كه بهش نگاه میکنیم، توجه میكنیم، عمل نگاه کردن رو انجام میدیم، کاملا ارادی با چشمهامون اون رو چک میکنیم. با توجه به توضیحات بالا میشه گفت كه نگاه كردن عملی متعالیتر و عمیقتر از نگاه كردنه.
هنرمندان یا افرادی که خلاقیت رو در خودشون پرورش دادن و دائما به دنبال ایده میگردن این عمل غیر ارادی یعنی دیدن رو تبدیل به نگاه کردن میکنن و رفته رفته مشق نگاه کردن و تمرین بررسی دقیق هر آنچه اطرافشون هست رو میکنن. برای ساخت یک تصویر یا درک و لذت از چیزی برای رسیدن به یک ایده ناب، لازمه درست دیدن و خوب دیدن رو یاد گرفت و تمرین کرد. همه ما میبینیم و تا اینجای کار حیطه عمل هنرمند(ایدهپرداز) و تماشاگر در برخورد با تصویر یکسانه. اما از اینجا به بعده که انسانهارو به دو دسته معمولیها و هنرمندها یا خلقکنندهها تقسیم میکنه!
درواقع چشم فقط یک ورودیه و ذهن پردازشگره و با تجزیه و تحلیل و سبک سنگین کردن و اتصال اون تصویر به چیزهایی که از قبل دیده، به خاطر سپرده یا برای آینده ساخته چیز جدیدی خلق میکنه. جالب نیست؟! این که یک کلمه مثل "نگاه کردن" انقدر عمیقه. اگر بخوایم یه اسم دیگه براش پیدا کنیم شاید بشه گفت چشم ذهن مناسبترین انتخابه :)
از این لحظه دنیا رو ببین و یه جور دیگهای نگاه کن...
پ.ن: اقتباسی از فهیمیفر، دکتر اصغر، (1388)، حکمت رسانههای مدرن، تهران، انتشارت مارلیک، چاپ اول