ویرگول
ورودثبت نام
محمد صالحی
محمد صالحی
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

ایکاش می دیدمت

به نام خداوند بخشنده مهربان.

خدایی که او را هنوز ندیده ام اما مهربانی او را در حق خودم هر لحظه احساس می کنم. می دانم که خداوند دیدنی نیست، بلکه با چشم سر نمی توانم او را ببینم ولی بودند آدمهایی که با چشم دل به تماشای او نشستند و محو جمال او شده اند. من تا آنجا رسیدن خیلی راه دارم.

خب باز هم جای شکرش باقی است که من الطاف خدا را حس می کنم. همین حس کردن ها را قبل تر نداشتم. اما اکنون محبت او را با تمام وجود در زندگی ام احساس می کنم. من از سر محبت از خدا همیشه شرمگینم. یعنی همیشه می گویم ایکاش بیشتر دوستت داشتم، بیشتر بیچاره ات بودم، بیشتر میل به خواستنت داشتم ولی افسوس و هزاران افسوس که دنیا و از همه مهمتر دل مشغولی های من رهزن می شوند و راه مرا از پیمودن آن مسیر نورانی سد می کنند.

تا بحال پیش نیامده که از خوش بینی به خدا غافل شوم. اکنون جاییکه هستم او به من داده است. من همیشه او را شکر می کنم. براستی شکر کردن چقدر بر قدرت باطنی انسان می افزاید. هنگامی که دامنه شکرم گسترده می شود مهربانیتم به دیگران افزون می شود. به خاطر داشتن چنین خدای مهربانی من شاکرم و این شکر لذتبخش است.

آه، این جهان زیبا و پیچیده را او آفرید. ایکاش من دائما حیران او بودم. ایکاش من دائما بنده او بودم. از عمق جان دریافتم که او خیر ما را می خواهد. ایکاش تو را می دیدم.

بنده ات، محمد امین

شکرگزاریخدامحبت دائمیدیدن خدا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید