سلام من سیروان چراغ منان هستم ومیخواهم اتفاقی که امروز برایم افتاد رابرای تان بگویم،امروز وقتی که طبق معمول به مغازه رفته بودم مردی برای پرینت گرفتن از فایلی آمد وقتی فایل را دیدم مپوجه شدم که او مدرس شاخه ای ازبرنامه نویسی( طراحی سایت) است ومنی کن ازخدا خواسته به دنبال کلاس برای یادگیری طراحی سایت بودم،ازعمویم خواست که به او بگوید میخواهم به کلاسش بروم عمویم بعد از انکه به آن مرد گفت ،مرد گفت سن او کم است،ومن به افرادبالای چهارده سال آموزش میدهم،و منی که چهارده سالم است وقدوقیافه کوچکی دارم،به اوگفتم که من چهارده سال دارم مردتعجب کرد اما به هرحال قبول کرد.بعدازظهر که ساعت حدود چهاربود به سمت کلاس زبان راهی شدم وقتی که از کلاس زبان برگشم ساعت پنج عصر بود ومن به سمت کلاس مرد رفتم وقتی به آنجارفتم بعد از سلام باهم کمی حرف زدیم او زمن سوال میپرسی :سطح زبانت چقدر است کسان معروفی که درفضای مجازی میشناسی سایت های معروفی که میشناسی و...
وقتی که صحبتمان تمام شد به من تکالیفی داد،اولی اینکه یک حساب ویرگول بسازم واتفاقات امروز وچند روز آینده رابزارم،دومی هم گفت زندگی نامه خلاصه شده پنج از مدیرعامل های مشهور حوزه ی فناوری را بنویسم
