احتمالا خیلی از روزها برامون پیش میاد توی مسیر زندگی گم بشیم. یه جوری سر و کله زدن با چیزهایی که داریم و کلی هم آه و حسرت بابت چیزهایی که احتمالا یا نداریمش یا کم داریمش. و سخت تر از همه چیز اینه که بتونیم خودمون رو آروم نگه داریم تا بفهمیم داریم چیکار میکنیم.
اگر بخوام همین جمله بالا رو کامل تر توضیح بدم و بنویسم احتمالا چند روزی باید براش وقت بذارم و باز در نهایت به این فکر کنم عمق مطلب رو نتونستم ادا کنم .
خلاصه بخوام بگم تمام چیزی که احتمالا ما آدم ها دنبالش میگردیم اون بیرون نیست ، بخش زیادیش درون خودمونه. نوعی ارتباط عمیق درونی بین خودم و من درونیم . همون ارتباطی که باعث وحدت درونی میشه و از دنیای بیرون بی نیازت میکنه .
بی نیازی به معنای نخواستن نیست ، به معنای کمتر دغدغه داشتن برای به دست آوردن های دیوانه وار ما از زندگی هست .
مثلا همین خود من ، مدام شب تا صبح تلاش میکنم برای بدست آوردن پول بیشتر ولی غافل از اینکه میتونم برای خود درونیم وقت بذارم و لحظات قشنگ تری خلق کنم . شاید توضیحش سخت باشه. به همین خاطر ترجیح میدم در نوشته های بعدی بیشتر و مفصل تر راجع بهش بنویسم.
سپاس - پایان