ویرگول
ورودثبت نام
حانيه فارسي
حانيه فارسي
خواندن ۵ دقیقه·۷ روز پیش

ماکسول آندرسون

ماکسول آندرسون(1888-1959)

نمایشنامه نویس و شاعر آمریکایی

پدرش یک کشیش سیار از فرقه پاپتیست ها بود.

کودکی و نوجوانی ماکسول توام با سفر های فراوانی بود،او در در شهرهای گوناگون تحصیل کرد از جمله در پنسیلوانیا،اوهایو،آیوا و داکوتای شمالی و در سال 1911 از دانشگاه داکوتای شمالی فارغ التحصیل شد و در سال 1914 از دانشگاه استانفورد در کالیفرنیا درجه استادی دریافت نمود.در این دوران او در کالج ویتیر تدریس نمود و به عنوان نویسنده مقالات برای روزنامه های سانفرانسیسکو کار کرد.به هنگام نخستین جنگ جهانی، به دلیل اظهار عقاید صلح جویانه او را از تمامی پست هایش برکنار کردند.در سال1918 آندرسون به نیویورک رفت در آنجا نخست به خدمت یکی از نشریات به نام جمهوری نوین در آمد و سپس نویسنده سر مقالات نشریه دنیا شد.نخستین نمایشنامه ای که ماکسول نگاشت و به صحنه رفت (بیابان سفید1923)نام دارد.این نمایشنامه چندان مورد توجه واقع نشد،او که به دلیل عدم استقبال از نخستین تلاشش در نگارش درام منظوم نا امید شده بود،گو اینکه منتقدان آن را تحسین کردند،برای یک همکاری کوتاه مدت با لارنس استالینگز،همکارش در نشریه دنیا برنامه ریزی کرد.نخستین حاصل این همکاری نمایشنامه (پیروزی به چه قیمت 1924) بود که به موفقیت شایان توجهی رو به رو شد.این اثر با تصویر هایی واقع گرا از گیجی و سردرگمی احساسی سربازان در جنگ با بیانی مستحکم چهره جنگ و در دل آن عشق را بازنمایانده است.متعاقب این موفقیت آن دو تلاش نمودند با نمایشنامه های (نخستین پرواز 1925)(دزد دریایی 1925) توفیقشان را تکرار کنند.اما هیچ یک از دو اثر اخیر توفیقی بدست نیاورد در نتیجه مشارکت آنها نیز خیلی زود از هم گسست.

گرچه آندرسون نمایشنامه های زیادی نگاشت اما به سرودن شعر نیز عشق میورزید مجموعه اشعارش تحت عنوان (توکه رویا هایی داری 1925) انتشار یافت .آنگاه آندرسون به سوی مضامین تاریخی جلب شد.نمایشنامه (ملکه الیزابت 1930)درام منظوم و موفقی است که او نگاشت.در سال 1933 با نوشتن نمایشنامه (هر دو خانه تو)جایزه پولیتزر را از آن خود ساخت. دو اثر دیگر او تحت عناوین (وینترست) و (صخره بلند 1937)اثری که شعر بی قافیه و نثر عامیانه باهم ترکیب نموده است.برنده جایزه انجمن منتقدان نیویورک شد.

آندرسون نخستین همسرش مارگارت هاسکت را زمانی که دانشجوی دوره لیسانس دانشگاه داکوتای شمالی بود ملاقات کرد و در سال 1911 با وی ازدواج نمود.

این زن در خلاق ترین سال های حیات آندرسون همواره مشوق او بود.در سال هایی که جهان در التهاب جنگ جهانی دوم میسوخت،آندرسون به موضوعاتی در ارتباط با جنگ روی آورد.و چندین نمایشنامه در رابطه با مقابله با فاشیسم نگاشت.در نمایشنامه (حرکت کلیدی1939)با طرح مسئله با فاشیسم در اسپانیا گانگستریسم را یج در ایالت فلوریدا را نیز افشا نمود. در نمایشنامه (شمع در باد1941)شجاعت فرانسویان،به هنگام اشغال کشورشان توسط نازی ها،مطرح گردیده است.و در نمایشنامه (شب عید سنت مارک 1942)تصویر با روحیه ای از سربازان آمریکایی به هنگام داخل شدن به جنگ جهانی دوم ارائه گردیده است.در نمایشنامه (عملیات توفان 1944) در بردارنده صحنه هایی از نبردی دلاورانه است بعد از جنگ،آندرسون به مضامین تازه و متنوعی روی آورد.در نمایشنامه(رستوران سرویس باروری 1946)مسئله خیانت مطرح شده است.در (جون اهل لورن 1946)کارگردان و هنرپیشه ای بر سر تفسیر نقش یک قدیس دچار اختلاف میشوند.نمایشنامه های (آن هزار روز 1948)دارای مضمونی تاریخی است.در عصر هانری هشتم و در نمایشنامه (گمشده در ستاره ها 1949)که اقتباسی از رمان (مویه کن سرزمین محبوب اثر آلن پیتون)است.

مسئله تبعیض نژادی طرح گردیده است.نمایشنامه (پابرهنه در آتن 1951) اثری که آندرسون آن را اوج کار خود میدانست طرح زندگی و مرگ سقراط فیلسوف یونانی است هنگامی که ایده آل های خود را از دست رفته میابد و به انتخاب مرگ مصمم میشود.

آندرسون با نمایشنامه خدایان رعد و برق 1923 اثری که با همکاری هارولد هیکرسون نوشته شد به مضمونی نزدیک شد که در بسیاری از کارهای دیگرش نیز به آن بازگشته استو آن تضاد نیکی و بدی است.انسان های خوب به طور گریز ناپذیری مقلوب کسانی میشود که چونان راهزنان قدرت همیشه بیشتر می جنگند همچنان که در این اثر دو مرد پاک سرشت توسط قدرتمندان کشته میشوند.همین فکر در نمایشنامه (ملکه الیزابت)برای اسکس،انسان درستکار رخ می نماید.او توسط نیروهای فرومایه و پنهان در پشت تخت سلطنت بی آبرو می شود.

انسان های شریف و دارای روح آزاده،شجاع و قابل تحسین اند.اما آن ها در جوانی خود افول میکند.همچنین است در (ماری اهل اسکاتلند 1933)هنگامی که ماری تسلیم توطئه های بی رحمانه ی الیزابت میشود و نیز در (وینترست)هنگامی که میو مضطرب در میریامن معصوم توسط نیروهای فاسد نابود میشوند. تنها در نمایشنامه (محصول دره 1934)به گفته ماکسول آندرسون بردباران وارثان زمین میشوند.قهرمان این اثر در نهایت موفق میشود به کمک نیروهای خود انگیزه های یک انقلاب را دنبال کند.نمایشنامه (بچه های شنبه 1927) یک کمدی خانوادگی است با این مضمون که یک زوج جوان در مشکلات تحمیل شده ناشی از فقر گرفتار شده اند.

استفاده ماکسول آندرسون از عناصر عصر الیزابت به عنوان زمینه ی بعضی از نمایشنامه هایش و پی آمد آن یعنی تقلید از زبان عصر الیزابت در گفتوگوهای افراد نمایش سبب گردید.تا برخی از منتقدان او را با نمایشنامه نویسان و شاعران ان دوره مقایسه نمایند.در نتیجه شعر او که اغلب به نثر و گاه طولانی است به عنوان تقلیدی سطحی از شکسپیر مورد انتقاد قرار گرفت.گرچه برخی از آثار آندرسون که دارای محتوایی سیاسی اند نحسین منتقدان را بر انگیخت.از میان آنها (تعطیلات آدم نیویورکی 1938) (حرکت کلیدی 1939)و (هر دو خانه تو 1933)قابل ذکر هستند.نمایشنامه های پیروزی بدون بال 1936 (بالماسکه شاهان 1937) از دیگر آثار آندرسون با الهام از نوشته های دیگران به تحریر در آمده است.علاوه بر آثار ذکر شده از آندرسون چندین نمایشنامه رادیویی متن هایی برای بالماسکه و چندین اقتباس برجای مانده است.از چند اثر وی نیز تنظیم سینمایی صورت گرفته است.او همواره آرزو داشت که خلق درام شاعرانه ای در آمریکا نائل آید.همپای بزرگی و شکوه عصر شکسپیر،تا بتواند تئاتر را از فراز واقعیت های سطحی نگرانه مرسوم در کشورش به فضایی صریح و هنرمندانه با دریافتی از حقیقت جهانی ارتقا دهد.در این مسیر تسلط به زبان شعر عاملی بود که نفوذ او را بر تئاتر آمریکت فراهم ساخت گرچه جاه طلبی های درخور تحسینش گاه موازی با یک استعداد خطا پذیر حرکت مینمود.

آندرسن در سال 1953 بعد از مرگ همسرش یکبار دیگر ازدواج کرد.مدت کوتاهی بعد از آن سلامت وی رو به وخامت نهاد و بعد از 1954 او کمتر مینوشت تا اینکه در 28 فوریه 1959 در استامفورد بر اثر سکته مغزی چشم از جهان فروبست.


جنگ جهانیماکسول آندرسون
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید