
فرض کنید یک موکل مضطرب و پر از سؤال وارد دفتر وکیل میشود. با خودش فکر میکند بالاخره کسی را پیدا کرده که میتواند از او دفاع کند. اما بعد از جلسه اول، نه تماس میگیرد، نه برمیگردد. چرا؟
پرونده سخت بود؟ یا وکیل اشتباه کرد؟
واقعیت این است که در خیلی از موارد، دلیل اصلی این «ناپدید شدن»ها اشتباهات وکلا در ارتباط با موکل است؛ اشتباهاتی که شاید کوچک به نظر برسند اما میتوانند کل رابطه حرفهای را نابود کنند.
وکیلهایی که فقط با قانون حرف میزنند و دغدغههای انسانی را نمیبینند، خیلی زود موکل را از دست میدهند.
موکل دنبال کسی است که هم بفهمدش و هم کنارش بایستد. نه اینکه احساس کند روبهروی یک ماشین پر از ماده و تبصره نشسته.
«این پرونده صددرصد برده!»
«هیچ شانسی برای طرف مقابل وجود نداره.»
شنیدن این جملهها شاید در لحظه به موکل امید بدهد، اما وقتی نتیجه برعکس شود، اعتماد برای همیشه از بین میرود.
موکلها حقیقت تلخ را بیشتر از دروغ شیرین ترجیح میدهند.
پول همیشه بخش حساسی از رابطه است. اگر وکیل از همان اول عدد و رقم و مراحل پرداخت را روشن نکند، در میانه راه دردسر درست میشود.
شفافیت مالی یعنی حرفهایگری. یعنی موکل با خیال راحت بداند قرار است برای چه چیزی هزینه کند.
هیچچیز آزاردهندهتر از این نیست که موکل هفتهها نداند پروندهاش در چه مرحلهای است.
یک تماس کوتاه یا حتی یک پیام ساده میتواند همهچیز را تغییر بدهد. سکوت، فقط بیاعتمادی میآورد.
وقتی وکیل مدام از اصطلاحات سخت استفاده میکند و موکل نمیفهمد موضوع چیست، حس میکند بیرون از دایره گفتگو قرار دارد.
قدرت واقعی یک وکیل در این است که بتواند سختترین مسائل حقوقی را به سادهترین زبان توضیح دهد.
گوش دادن فعال و همدلی: اجازه بدهید موکل حرف بزند و نگرانیهایش را بگوید.
شفافیت مالی و پیشبینی واقعبینانه: هیچچیز به اندازه ابهام، رابطه را خراب نمیکند.
اطلاعرسانی منظم: حتی خبر «فعلاً اتفاقی نیفتاده» هم برای موکل ارزشمند است.
زبان ساده: وکیل خوب کسی است که موکل بعد از جلسه بگوید: «بالاخره فهمیدم جریان پروندهام چیه!»
فقط در دادگاه؟ نه!
برند شخصی وکیل از همان لحظهای شکل میگیرد که به تماس اول جواب میدهد یا در جلسه ابتدایی به حرفهای موکل گوش میکند. احترام، وقتشناسی و شفافیت، همه جزئیاتی هستند که سالها در ذهن موکل میمانند.
در دنیای امروز، یک تجربه بد میتواند در چند دقیقه در شبکههای اجتماعی پخش شود. پس هر رفتار کوچک، هم میتواند وکیل را بالا ببرد و هم همه اعتبارش را نابود کند.
اشتباهات وکلا در ارتباط با موکل معمولاً سادهاند اما اثرشان بزرگ است. یک وعده غیرواقعی، یک ابهام مالی یا حتی یک اصطلاح حقوقی سخت، میتواند رابطهای را از هم بپاشد.
وکیل موفق کسی است که دانش حقوقی را با مهارت ارتباطی ترکیب کند.