هوا این چند روزه خیلی آلوده بود . هنوز هم هست . با اینکه تعطیل کردن ، هنوز هم آلودگی زیاده .
دوشنبه : ۲۲\۴۰۲
چند روزیه تو گلوم میسوزه ، با دختر خالم بیرون میریم . میریم خرید . وقتی بر میگردیم همه با پسر خالم خوشحالیم . شب دختر خالم فریاد میکشه : فردا تعطیل شد !
همه ی خونواده با تعجب نگاه میکنن و من و بقیه جیغ میزنیم و هورا میکشیم .با خوشجالی با خونوادم میرم خونه . تو را برگشت گلوم هنوز میسوزه .
خودمو دلداری میدم «مهم نیست ... حتما ... حتما گلوم خشک شده .»
فردا تو گلوم میسوزه و داره درد میگیره . دردش هر ساعت بیشتر میشه و شب به طرز وحشتناکی درد میگیره اونقدر بده که باید برای قورت دادن آب دهنم دندونامو رو هم فشار بدم و گلومو منقبض کنم.
حالم خیلی خوب نیست و خستم . میرم میخوابم .
فردا تو گلوم درد میکنه و حالا آبریزشم از دیشب یکم بیشتر شده مطمئنم یه چیزیم شده. آبجوشه عسل میخورم و رعایت میکنم . تو پاهام ضعف میره و همش میخوام یه جا بشینم . بایه حرکت ناگهانی تموم بدنم از سر تا پام مور مور میشه و تو کمرم غش میره. یکم بینی هام گرفته .
«فردا مدارس بازه . »خبر سه شنبه شب . من هاج و واج کتابمو باز میکنم . حالم مصاعد نیست . فردا امتحان دارم . به مامانم میگم نمیتونم فردا رو برم . اونم میگه باشه .با خستگی میرم بخوابم . اما خوب نیستم بینی هام گرفته و نمیتونم نفس بکشم.
۲۴\۱۴۰۲
حالا بینی هام گرفته و آبریزشم شدید تر شده . گلودردم دیگه خوب شده اما یهوییی عطسه و سرفه میکنم . از چشام آب میاد .مامانم به کادر آموزشی زنگ میزنه که حالم خوب نیست .
کافیه یه لحظه برم پشت پنجره و نفس بکشم تا شروع کنه تو بینی هام بسوزه به احتمال زیاد آلژیه اما ... هنوز هم همینجوریمو باد شدیدی میاد و بارون میزنه هوا یکم بهتر میشه . حداقل میتونم نفس بکشم .
اما هنوز کامل خوب نیستم . غذا سفارش میدیم و میخورم بعدش انگار میخوام از خواب غش کنم اما خودمو نگه میدارمو میام تو ویرگول و مینویسم ...